اکنون در صددیم نشان دهیم که چگونه بنی صدر مهره سازمان سیا شد و به جرگه نوکران آمریکا در آمد ؟
همه می دانیم که بنی صدر از ابتدا نه جاسوس بود و نه نوکر بیگانه ، وی پسر آیت الله بنی صدر همدانی بود که حضرت امام نیز بارها در سخنرانی هایشان از آن مرحوم تجلیل کردند ، اما ابوالحسن بنی صدر به تدریج در زمره نوکران آمریکا در آمد و به عنوان مهره سازمان سیا در کشور برای آمریکا نقش آفرینی کرد .
او شاید در ابتدا خود نیز نمی خواست در این چاه سقوط کند ، ولی هنگامی که در آن سقوط کرد دیگر راه بازگشت نداشت و سرانجام هم پس از خیانت به ملت به دشمنان ملت پیوست و تحت الحمایه رسمی آنها قرار گرفت .
واقعیت این است که سازمان سیا برای به استخدام در آوردن افرادش آنها را مورد بررسی دقیق قرار می دهد و راه های نفوذ در آنها را شناسایی می کند و سپس از همان نقطه وارد می شود .
یکی از مأموران سازمان سیا پس از مطالعات پی گیرش در گزارش خود می نویسد :
" بنی صدر را از راه های معمولی نمی توان خرید ، باید او را تشویق بکنیم تا محتاطانه با یک دوست مورد اطمینان در سفارت آمریکا که به مسایل اقتصادی علاقمند است رابطه محرمانه داشته باشد ."
از این رو مأمور سیا در قالب کارشناس یک شرکت اقتصادی با وی ملاقات کرده و از او به عنوان مشاور اقتصادی دعوت به عمل می آورد و ماهیانه مبلغ 1000 دلار نیز جهت همکاری اقتصادی به وی پرداخت می کند .
این مأمور سیا در تاریخ 14 شهریور 58 پس از ملاقاتی که بیش از یک ساعت و نیم به درازا می کشد اظهار امیدواری می کند و می گوید : " باید فعالیت ها را برای جلب همکاری بنی صدر تعقیب کرد ."
فرد مذکور راه های نفوذ و تأثیر بر بنی صدر را شناخته و چنین می نویسد :
" بنی صدر فردی جاه طلب و زیرک است ، بنی صدر یک دیوان سالار است تا یک انقلابی ، هر روز که می گذرد بنی صدر بیشتر حالت دیوان سالاری به خود می گیرد ."
سازمان سیا که بنی صدر را برای ریاست جمهوری آماده می کرد در صدد بود تا وی را در کشور بیشتر جا بیندازد ، لذا در گزارش مأمور سیا آمده است : " بنی صدر دارد جا می افتد ، وی برای هدف بعدی ( ریاست جمهوری ) پست دولتی قبول نمی کند ."
مأمور مذکور در گزارش خود آورده است :
" بنی صدر تمایل همکاری با ما دارد و دارای ثمره مثبت است ، وی منتظر خروج خمینی از صحنه سیاست است . بنی صدر خمینی را خطا کار می داند وی اگر احساس کند رژیم به نفع او پیش نمی رود علیه رژیم توطئه خواهد کرد او حتی روزنامه اش ( انقلاب اسلامی ) را نیز به این منظور ایجاد کرده که به عنوان پایگاه قدرتی جهت مقاصد سیاسی آینده اش استفاده نماید ."
سرانجام آمریکا با حمایت های پشت پرد و همکاری ایادی داخلی اش ( نهضت آزادی و جبهه ملی و منافقین ) بنی صدر را به کرسی ریاست جمهوری رساند و بر قوه مجریه کشور حاکم کرد .
آمریکا در صدد بود این مهره خودش را با پروژه فتح سنگر به سنگر بر دیگر ارکان نظام مثل مجلس و قوه قضائیه مسلط سازد و به دنبال فرصتی بود که حتی رهبری نظام را نیز به قبضه در آورد .
نزدیکی بیش از حد بنی صدر به سازمان منافقین و در اختیار گذاشتن اسلحه و مهمات به آنها برای همین جهت بود که وی می خواست این سنگر مهم انقلاب را در دست گیرد .
بنی صدر پس از فرار به فرانسه در مصاحبه با بی . بی . سی در این باره گفت :
" حکمت این که من با مجاهدین هم پیمان شدم این بود که برای امام خمینی پزشکان متخصص قلب از خارج آوردم ، آنها پس از معاینه کامل از امام به من گفتند ، امام کمتر از سه ماه دیگر زنده می ماند .
من بهترین گروه و متشکل ترین گروه را سازمان مجاهدین یافتم که می توانستم با هم پیمانی با آنها کشور را به دست بگیرم ، ولی نمی دانم چرا معادلات به هم ریخت و خمینی بیش از آنچه پزشکان گفته بودند ، زنده ماند ! "
وی جدای از هم پیمانی با گروهک های الحادی و تحت الحمایه قرار دادن آنها ، همواره در صدد بود که تمام قدرت را به دست گیرد و همه نیروهای وفادار به انقلاب و امام را از صحنه خارج کند .
بنی صدر برای چنین هدفی همواره چنین تبلیغ می کرد که نیروهای انقلابی مانند شهید بهشتی و یارانش در میان مردم جایگاهی ندارند ! او آن قدر نسبت به این موضوع مطمئن بود که موضوع رفراندوم را پیش کشید و چنین وانمود کرد که بهشتی و دوستانش از پیشنهاد رفراندوم در وحشت می افتند .
روزنامه های هماهنگ با بنی صدر نیز با تیترهای جنجالی خود وی را مورد حمایت قرار می دادند ، بنی صدر در تمام موضع گیری ها و نطق هایش در صدد حاکمیت خط آمریکا بود و در اندک زمانی شعار مرگ بر آمریکا را از زبان ها انداخت و به شعارهای روشنفکرانه و کف و سوت تبدیل کرد !
سرانجام نیز در راستای اهداف سازمان سیا قدم برداشت و به کمک سازمان منافقین مؤثرترین فرزندان این ملت را در دفتر حزب جمهوری اسلامی و دفتر نخست وزیری به خون کشید و بزدلانه بار رسوایی به آغوش اربابانش گریخت .
