روز عید غدیر پدرم درجه سرلشکریاش را از دستان حضرت آقا گرفتند. وقتی به منزل رسیدند، دورش را گرفتیم و گفتیم «بابا باید سور بدی» |
مریم صیاد شیرازی روایت میکند: وقتی روز عید غدیر مقام معظم رهبری درجه سرلشکری را به پدرم اعطا کردند، به پدر گفتیم «راستش را بگویید خیلی خوشحالید درجه سرلشکری گرفتید؟» اما جوابی نداد، طفره میرفت و شوخی میکرد. خیلی که اصرار کردیم گفت «بله، خیلی خوشحالم ولی خدا شاهد است، خوشحالی من به خاطر این درجه نیست... .
به گزارش خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا»، سیزده سال از عبور علی صیادشیرازی از دروازه آسمان میگذرد؛ اویی که جا نمانده بود از شهدا، با آنها زندگی میکرد و کمی بیشتر در میان ما مانده بود تا خوب زندگی کردن را به ما بیاموزد. منافقی در لباس خدمتگزار در حوالی خانهاش در کمین نشسته بود تا این پرستو را شکار کند؛ اما او هم نتوانست صیاد را صید کند و فقط با چند گلوله او را به آرزویش رساند. در یادکردی از صیاد دلها، خاطرهای از مریم صیاد شیرازی فرزند شهید را که در گفتوگوی فارس با امیر سرتیپ دوم خلبان غلامحسین دربندی عنوان شده است،مرور میکنیم تا روزنه درخشندهای باشد برای تاریکیهایمان.
*چرا بابا از درجه سرلشکری خوشحال بود
مریم، فرزند شهید صیاد شیرازی روایت میکند: «روز عید غدیر پدرم درجه سرلشکریاش را از دستان حضرت آقا گرفتند. وقتی به منزل رسیدند، دورش را گرفتیم و گفتیم «بابا باید سور بدی». گفت «یک چلوکباب مهمان من تا شما برنج رو درست کنید، من هم الان میآیم». وقتی رفت و برگشت دیدم در یک دستش چلوکباب و در دست دیگرش یک گلدان بزرگ است.
تعجب کردیم و گفتیم بابا «این چیه؟!» گفت «این درجهای که مقام معظم رهبری به من دادند در حقیقت نتیجه زحمات مادر شماست. این گلدان را گرفتم تا این جوری از مادر شما تجلیل کنم» به پدر گفتیم «راستش را بگویید خیلی خوشحالید درجه سرلشکری گرفتید؟» جوابی نمیداد، طفره میرفت و شوخی میکرد.
خیلی که اصرار کردیم گفت «آره، خیلی خوشحالم ولی خدا شاهد است، خوشحالی من به خاطر این درجه نیست، برای من درجه سرهنگی، سرتیپی و سرلشکری و سپهبدی هیچ تفاوتی ندارد، خوشحالی من به این خاطر است که مقام معظم رهبری به نیابت از امام عصر(عج) از عملکرد من راضی هستند و این درجه را به من دادند. خوشحالی من به خاطر رضایت ایشان است و نه چیز دیگری است».