پاسدار شهيد جعفر كرابي

در اين زمان بود كه خلقي هاي ضد خلق بساط خود را در كنار خيابان پهن نمودند. بحث هاي خياباني رونق گرفت و نيروهاي انقلابي وظيفه خود مي ديدند ، كوردلان را رسوا نمايند و از آن جمله شهيد جعفر . بارها اتفاق مي افتاد كلاس خود را رها نموده و تا نيمه هاي شب در كنار مدارس ، مساجد و خيابان ها به سختي از امام و انقلاب دفاع نموده و خلقي ها را در حد توان رسوا می نمود

Karabi

در سال 1340 در روستاي كراب از شهرستان سبزوار در خانه كشاورزي مومن كه از سال هاي پيش در خفقان آريا مهري داراي رساله ي امام خميني (ره) و از مقلدين او بودند متولد شد . نشانه هايي از مقاومت و پايداري در حركات و اعمال جعفر مشاهده مي شد ، زيرا در همان اوايل كودكي در هواي نسبتاً سرد و در ميان حيرت دوستان ، خود را در آب غوطه ور مي ساخت و درس مقاومت را به هم كيشان و بزرگان مي آموخت .

دوران ابتدايي را در زادگاهش كرّاب گذراند و سپس براي ادامه ي تحصيل راهي سبزوار گرديد ، در خانه ي كوچك اجاره اي به همراه ديگر برادر خود ، شهيد محمدعلي كه او نيز محصل بود به گذران زندگي مشغول شدند . به گفته ي بسياري از دوستان و آشنايان و همكلاسي ها ، او از هوش فوق العاده اي برخوردار بود ، زيرا همه ي دوستان متفق القول مي گفتند ما هيچ گاه نديديم كه جعفر بيرون از كلاس درس بخواند يا نمره كمي بگيرد و اين ها نشان دهنده ي هوش سرشار او بود كه همان درس سر كلاس برايش كافي بوده است .

او ضمن تحصيل ، تعطيلات نوروزي و تابستان را به همراه برادران در امر كشاورزي به ياري پدر مي پرداخت و هم چون يك دهقان در مزارع فعاليت مي نمود . دوره ي راهنمايي را در مدرسه ي شهيد مشكاني با موفقيت گذراند و وارد دبيرستان شبانه اسرار شد . از اين زمان بود كه در رفتار و كردارش حال و هواي ديگري مشاهده مي شد كه كمتر كسي علت آن را مي فهميد . به طوري كه بعد از يك سال تحصيل در دبيرستان ، مدتي ترك تحصيل نمود و اين عمل او باعث مخالفت خانواده شد و با تحت فشار قرار دادن ، پذيرفت كه به درسش در يكي از دبيرستان هاي تهران ادامه دهد .

در به جا آوردن نماز به خصوص نماز جمعه كوشش لازم را به عمل مي آورد و همچنين يكي از افراد پَرو پا قرص براي تشكيل جلسات ، هيأت قرائت قرآن و دعاي ندبه بود كه توسط كرابي هاي ساكن ده و مقيم مشهد برگزار مي شد .

فعاليت هاي او در رابطه با انقلاب از سال 56 شروع شد ، ظاهري آرام اما فعال داشت . هم زمان با دوران انقلاب به كار آهنگري پرداخت و ضمن آن از جلسات در مساجد ، تكايا و سخنرانان افراد انقلابي غافل نبود . در توزيع نوار و اعلاميه هاي امام و نوار ديگر سخنرانان مذهبي نقش فعال داشت با شروع اعتصابات در سال 57 به زادگاهش كراب بازگشت . در بسيج كردن اهالي ده و روستاهاي اطراف كوششي چشم گير داشت . در تمامي راه پيمايي هاي سبزوار شركت مي نمود . به خصوص روزهايي كه احساس خطر مي شد و احتمال هجوم عوامل رژيم به صف راه پيمايان مي شد به اتفاق عده اي از دوستان غسل شهادت مي نمودند . وقتي در خانواده كه كوچكترين پسر بود ، گفته مي شد كه ما بزرگترها براي تظاهرات به شهر مي رويم نيازي نيست تو بيايي در جواب مي گفت : هر كس وظيفه اي دارد كه بايد خود انجام بدهد .

با پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام كبير دوباره مدارس باز و كارها از سر گرفته شد . شهيد جعفر نيز آموختن علم را ادامه داد . در اين زمان بود كه مقام پرستان و مزد بگيران اجنبي فعاليت خود را شروع نمودند و خلقي هاي ضد خلق بساط خود را در كنار خيابان پهن نمودند . بحث هاي خياباني رونق گرفت و نيروهاي انقلابي وظيفه خود مي ديدند ، كوردلان را رسوا نمايند و از آن جمله شهيد جعفر . بارها اتفاق مي افتاد كلاس خود را رها نموده و تا نيمه هاي شب در كنار مدارس ، مساجد و خيابان ها به سختي از امام و انقلاب دفاع نموده و خلقي ها را در حد توان رسوا نموده و راه انحرافي شان را به مردم معرفي مي كرد و هنگام داغي بازار و بحث هاي خياباني چه بسيار شب ها كه از خور و خوراك فراموش مي كرد ، به جدال و بحث با منافقين مي پرداخت .

با فراهم شدن تشكيلات انجمن اسلامي دانش آموزان با اين نهاد همكاري بسيار مي نمود و در انتخابات در معرفي كانديداهاي صالح و انقلابي خط امام از جان مايه مي گذاشت و در مقابل جيره خواران مزدور سرسختانه مبارزه مي نمود به طوري كه به تنهايي در مقابل نفوذ منافقين دبيرستان اسرار كه پايگاه و قرارگاه اصلي شان بود ، مي ايستاد و تمامي فعاليت هاي روزانه آنان را در شب كه همزمان با تحصيلش بود خنثي مي كرد .

تابستان 59 مجدداً به تهران رفته براي خدمت در سپاه پاسداران ، تا يكي از نهادهاي انقلابي به ادامه فعاليت بپردازد . با شروع جنگ ايران و عراق در همان ابتدا به اتفاق عده اي از داوطلبان مردمي به سرپرستي حجت الاسلام هادي غفاري راهي اهواز شده از آنجا طي نامه اي خواستار كسب رضايت پدر و مادر شد .

تا جايي كه در يكي از نامه هايش اين گونه مي نويسد:

« مادرم ، پدرم هر چند كه نمي شود زحمات شما را با هيچ درآمد مادي جبران كرد ولي باز هم دستم به سوي شما دراز است و از شما مي خواهم كه به من اجازه بدهيد كه در راه هدفم كه به جز خدا نيست از هرگونه خدمتي دريغ نكنم و اين فقط رضايت شماست كه در پيشبرد هدفم موثر است ».

بعد از اين ماموريت به تهران برگشته با معرفي نامه هايي كه از سپاه پاسداران و انجمن اسلامي دانش آموزان دريافت نموده بود در سپاه تهران پذيرفته شد و آن گاه تلاش خود را براي معرفي نمودن برادر بزرگترش شهيد محمدعلي در سپاه تهران نمود و پس از مدتي برادر خود را نيز هم لباس خود يافت و با پوشيدن لباس و آرم سپاه بر تن خود و برادر ، ديگر در پوست خود نمي گنجيد.

 

وقتي لباس را بر تن خود مي بيند در خاطراتش اينگونه مي نويسد:

بسم ا... الرحمن الرحيم

رأس ساعت 2:30 بعدازظهر شنبه 20 دي ماه 59 كه در خيابان خردمند در مقابل پذيرش سپاه حاضر شديم تا به پادگان امام حسين (ع) اعزام شويم پس از اعزام به پادگان ، برادران پاسدار مسئول پادگان ضمن خوش آمد گويي نكته نظرهايي را براي برادران آموزشي بيان كردند و در پايان برنامه ، گردان را به گروهان هاي مختلف تقسيم كردند كه من در گردان 703 گروهان 2 شماره 44 قرار گرفتم . سرپرست مسئول اين گروهان برادر توسلي بود هوا كم كم تاريك مي شد كه جلسه تمام شد و گروهان به طرف آسايشگاه كه هنوز نامعلوم بود حركت كرديم در همين هنگام برادران با نظم خاصي به طرف ضلع غربي ساختمان شهيد آيت ا.. مطهري آمديم و در طبقه سوم اين ساختمان مستقر شديم و پس از معلوم شدن جاي برادران همگي به طرف مسجد رفتيم و خود را براي نماز آماده كرديم . نماز به طور جماعت انجام گرفت .

پس از اتمام نماز به طرف نهار خوري رفتيم و پس از صرف غذا دوباره به آسايشگاه بازگشتيم ساعت 7 برادر توسلي گروهان را به خط كرده و براي پوشيدن لباس به طرف ساختمان روبرو رفتيم اين لحظه براي من بزرگ بود در فكر فرو رفتم هر لحظه فكري به نظرم مي آمد و ناگهان لباس ها را آوردند ، متوجه شدم كه همگي برادرها به طرف لباس ها رفتند و من هم به طرف لباس ها رفتم و ديگر همه چيز از يادم رفت فقط به فكر اين بودم كه لباسي را انتخاب كنم كه به تنم بيايد و پاره يا كثيف نباشد بعد از پوشيدن لباس ، كفش ها را پوشيدم و آن محل را ترك كردم كه به طرف آسايشگاه خود بيايم وقتي به بيرون رسيدم از اين كه لباس پوشيده بودم بسيار خوشحال بودم ولي بعد از چند لحظه لرزه اي بر بدنم افتاد گويي برق گرفتم .

دوباره به خود نگاه كردم و سؤال نمودم : اين لباس ها از كيست و در جواب گفتم معلوم است از كساني كه در راه خدا خون دادند و اين ها را از شياطين به غنيمت گرفته اند . باز گفتم : چرا به ما داده اند؟ در جواب گفتم : شايد براي اينكه از دستاوردشان و از خون ريخته شان در راه جمهوري اسلامي پاسداري كنم . آيا مي توانم ؟ اميدوارم بتوانم . ان شاءا... كه مي توانم.

بعد از دوره ي آموزشي به بخش تبليغات سپاه منطقه جنوب تهران ، راه آهن معرفي مي شود و سپس در ناحيه ي رباط كريم تهران به ادامه ي فعاليت مي پردازد و همزمان با معرفي كانديدايي حجت الاسلام خامنه اي براي رياست جمهوري و شكسته شدن حصر آبادان در سن 20 سالگي همچون علي اكبر حسين در تاريخ 5/7/1360 نشانه و هدف منافقين قرار مي گيرد و بدين گونه به حسين و حسينيان لبيك گويان ملحق مي شود و ادامه راه را به برادر همرزم خود محمد علي كرابي واگذار مي نمايد كه او نيز بعد از شش ماه تحمل دوري در عمليات فتح المبين رقابيه نداي هل من ناصر حسين زمان را لبيك گفته و به لقاءا... مي پيوندد .

آرامستان روستاي كراب جايگاه زيارت جسم پاك اين شهيد بزرگوار است .

راهتان پر دوام باد اي شهيدان .

در خاتمه لازم است نوشته ها و سفارشات به جا مانده از شهيد را زينت بخش پايان زندگي نامه شهيد جعفر كرابي نماييم :

« در نبرد با آمريكا ، كتاب ، اسلحه ي تو * نظم ، شعار تو * انتقاد سازنده ، وسيله ي تو * مركب ،‌ خون توست . مبادا كه آمريكا تو را بي سلاح ، بي سنگر ، از شعار تهي ، از مسئوليت خالي و انقلاب را بي خون سازد ».

« برادرم اكنون كه ولايت فقيه از هر طرف مورد حمله قرار گرفته است و امام راز خود را به چاه مي گويد شما هوشيار باشيد».

« برادرانم اكنون كه ولايت فقيه از هر طرف مورد حمله قرار گرفته است تا آنجا پيش رفته است كه امام راز دلش را به چاه بيان مي كند شما وظيفه ي سنگيني را به عهده داريد . روشنگري و برپايي هيأت و جلساتي كه در گذشته بود انشاءا... كه هنوز پا برجاست ». ( اين مطالب به زمان حاكميت بني صدر بر مي گردد .)


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان