زندگينامه
سال 1311 در شهرستان کاشان و در میان خانواده ای متوسط و مذهبی متولد شد. در کودکی از نعمت وجود مادر محروم و تحت سرپرستی پدر کشاورزی رنجیده و دردمند بود، پرورش یافت. چندی در مکتب خانه به یادگیری قرائت قرآن و خواندن و نوشتن پرداخت و در حالی که به پدرش در امر کشاورزی کمک می کرد در مساجد و مجالس مذهبی هم فعالانه شرکت می نمود . او پس از طی دوران خدمت سربازی به زادگاه خویش بازگشت و در کارگاه شربافی (نوعی پارچه که در مناطق کردنشین بیشتر استفاده می شود) مشغول کار شد .
شهید باقری در سن بیست و پنج سالگی تشکیل خانواده داد و پس از مهاجرت به تهران به مشاغل مختلفی از جمله اغذیه فروشی ، قنادی و بستنی فروشی روی آورد تا این که سرانجام در سال 54 توانست تغییر شغل داده و در زمینه فروش قماش به کسب و کار بپردازد .
وی در دوران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در تهران دست به تشکیل جلسات قرآن و معارف اسلامی زد و در این قبیل محافل درصدد شناخت ، تعلیم و ترویج اصول و فروع مکتب برآمد و در تهذیب اخلاق خود و ارشاد دیگران تلاش نمود . او از فساد دستگاه حاکمه که سعی داشت تمامی اقشار جامعه را در منجلاب زندگی پوچ ، مصرفی و گناه آلود غرق کند ، آگاه بود و با تمام توان خویش در جهت مبارزه با آثار شوم آن به نهی از منکر و امر به معروف می پرداخت .
برادر باقری هم زمان با اوج گیری مجدد نهضت اسلامی به تکثیر و پخش اعلامیه ها و نوارهای فرمایشات رهبر کبیر انقلاب؛ امام خمینی پرداخت و در همین دوران یک بار نیز خانه اش مورد هجوم ایادی مزدور ساواک واقع شد و مورد تهدید آنان قرار گرفت، ولی با همه این احوال همچنان در تظاهرات و حرکت های مردمی پیشقدم بود و لحظه ای از فعالیت های اسلامی خود غفلت نورزید .
پس از پیروزی و فرمان امام امت مبنی بر تشکیل ارتش بیست میلیونی، شهید باقری به خدمت بسیج مستضعفین در آمد و در رابطه با این نهاد انقلابی که پشتوانه عظیم مردمی نظام جمهوری اسلامی به شمار می آمد، قرار گرفت و فعالیت های خود را در چارچوب وظایف و مسئولیت های آن متمرکز نمود.
شهید باقری اوقات فراغت و استراحت خود را شب ها به فعالیت در مسجد می گذراند و با پاسداری و گشت در شب ، در جهت حفظ انتظامات شهر بر می آمد . حضور او در بسیج همواره مؤثر و مشوق سایر برادران بود و حکایت از روحیه انقلابی و شورانگیز این بسیجی مسن و معتقد می کرد . او همواره درصحنه حضور داشت و با بحث و گفتگو در مجالس و محافل مختلف سعی داشت تبلیغات شیطانی گروهک های التقاطی و الحادی را خنثی کرده و ماهیت وابسته آنان را برای مردم و حتی هواداران خود آنان توضیح دهد .
شهید فردی خیر ، فعال و صمیمی بود . به احکام اسلام ارج می گذاشت و از شکر گزاری نعمات الهی خصوصاً نعمت استقرار جمهوری اسلامی با دست و دل لحظه ای غافل نمی ماند . در نمازهای جماعت و در مراسم سیاسی – عبادی نماز جمعه فعالانه شرکت داشت و همیشه آشنایان و دوستان را به همراه خود به میعادگاه عاشقان الله ، محل اقامه نماز جمعه در دانشگاه تهران می برد .
شهادتنامه
از آنجا که برادر علی باقری به اسلام و امام امت عشق می ورزید و با تمام وجود حاضر به فداکاری در راه حفظ و تداوم انقلاب اسلامی بود ، بارها مورد تهدید منافقین قرار گرفت و یک بار هم توسط آن کوردلان در مقابل محل کارش کوکتل مولوتف انداخته شد . تا این که سرانجام در تاریخ 21مرداد1360 دو تن از منافقین تروریست که سوار بر اتومبیل سرقتی بودند ، با شناسایی قبلی به محل کارش مراجعه می نمایند و پس از ورود به داخل مغازه با شلیک گلوله ای به سمت قلب وی ، بلافاصله از محل می گریزند . در اثر این اقدام ناجوانمردانه ، برادر باقر لحظاتی بعد در خون خویش می نشیند و به صف شهدای گلگون کفن اسلام می پیوندد .
پزشکی قانونی در شرح معاینه جسد به خون خفته وی می نویسد :
"سوراخ ورودی به قطر یک سانتیمتر گرد و منظم در طرف چپ قفسه صدری سه پهنای انگشت بالای پستان چپ موجود است ... "
خون پاک این کاسب که به حق حبیب الله بود بر پیشخوان مغازه اش روان گشت تا به خون یاران و اصحاب باوفای اباعبدالله الحسین (ع) بپیوندد و در این مسیر صحیفه پاک آرمان ها و ارزش های متعالی اسلام و ایثار و جانبازی تربیت یافتگان مکتب حسینی را در برابر دیدگان مردم جهان و نسل های آینده بگشاید و طومار گروهک های وابسته و ضد بشری را در هم پیچد . امید آن که همسنگران وی با گام های استوار و اراده خلل ناپذیر خود راه پر افتخار این بسیجی سالمند و با ایمان را همچنان تا پیروزی نهایی بپیمایند و همواره پاسدار حرمت خون شهدای گرانقدر انقلاب اسلامی باشند .
مزار شهید : بهشت زهرا ، قطعه 24 ، ردیف 88 ، شماره 35