هفته نیروی انتظامی، فرصت مغتنمی است تا از چهرههای ماندگار پلیس در آذربایجانشرقی یاد کنیم. نیروی انتظامی سال ۱۳۷۰ از ادغام کمیته انقلاب اسلامی، شهربانی و ژاندارمری تشکیل شد.
«کمیته انقلاب اسلامی» در تبریز با چند نام شاخص از جمله با نام «مقصود ماهری» شناخته میشود. کسی که «فرمانده عملیات کمیته مرکزی استان» بوده و بعدها با نام اصلی «سردار مقصود عینیباهر» به عنوان فرمانده انتظامی استان آذربایجانشرقی و رئیس پلیس ۱۱۰ کشور مطرح شد.
عینیباهر، متولد ۱۳۴۰ است، زادگاهش کوی شهید شهری تبریز است. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی وارد کمیته انقلاب اسلامی شد و دیری نپایید که تا ردههای بالای کمیته انقلاب اسلامی استان آذربایجانشرقی پیش رفت. سردار عینی باهر، خاطرات پرشور از دوره فعالیت کمیتهها در تبریز دارد. در بخشی از این گفتگو به خاطرات سردار عینیباهر از ناامنیهای گروهکها اشاره شده است.
اولین نقشآفرینی کمیتههای تبریز به غائله خلق مسلمان بر میگردد. یعنی پیش از اینکه منافقین بخواهند علیه نظام تحرکاتی داشته باشند. مواجهه با این ۲ طیف چه تفاوتهایی داشت؟
اصلاً شما وقتی به تبریز قبل از دهه ۶۰ نگاه میکنید، باید کل احزاب مخالف و گروهکهای ضد انقلاب از جمله، اقلیت، اکثریت، کومله، دموکرات و منافقین را در یک فایل بگذارید و «خلق مسلمان» را در یک فایل ویژه! غائله خلق مسلمان از همه احزاب و گروهکها خطرناکتر بود.
تبریز ۴۳ کمیته داشت که ۳۵ واحد آن مربوط به «خلق مسلمان» و تنها ۵ کمیته متعلق به انقلابیون بود. چون پای یک مرجع تقلید در میان بود و اختلاف در جامعه و بین مردم، مبنای اعتقادی داشت. مثلاً میدیدید در یک خانه، یک برادر پیرو حضرت امام (ره) بوده و برادر دیگر، پیرو آن مرجع. این اختلاف موجب درگیری و نزاع در درون خانوادهها بود و کار پیشگیری، مراقبت و برخورد را سختتر میکرد.
به جز ترور افراد شاخص نظیر شهید آیتالله قاضی چه تصویری از ترورهای تبریز میتوانید ارائه بدهید؟ منظورم ترورهای روزمرهای است که امروز فراموش شده و کسی به یاد ندارد.
ماجرای خلق مسلمان در سال ۶۰ به پایان رسید. از آن تاریخ به بعد تا سال ۶۵، بزرگترین معضل ما بحث ترورها بود. ترورهای منافقین در خیابانهای ششگلان، حجتی، راستهکوچه و ... را مگر میشود فراموش کرد؟! اصلاً جایجای شهر تبریز، ردی از خون این ترورها دارد. مثلاً مرحوم آقای انزابی، محافظی داشت که جانباز بود و یک دستش را هم در جبهه از دست داده بود.
این جوان مومن، متدین و انقلابی را ترور کرده و به شهادت رساندند. یا «شهید نادر فرشباف» را در راستهکوچه زدند. «شهید جواد حسینخواه» را یکی از منافقینی که در سیستم حکومتی نفوذ کرده بود با همکاری سایر اعضای تیم نفاق، به شهادت رساندند.
آیا فعالیت منافقین به صورت پراکنده بود، یا سازماندهیشده و در خانههای تیمی مستقر بودند؟ اصلاً «خانه تیمی» در تبریز چقدر مطرح بود؟
منافقین اگرچه عملیاتهای پراکندهای هم در سطح شهرها داشتند، ولی به صورت سازماندهی شده و با برنامهریزی دقیق بودند، در بعضی از خیابانها، مثل خیابان حافظ و پاستور، خانه تیمی داشتند.
منافقین از نظر مالی از خارج پشتیبانی میشدند و در زمان حضور در کشور به ویژه در تجمعات، آرایش خاصی به خود میگرفتند. در خیابان قدس (قرهآغاج) خانه تیمی بود که ۵ نفر بودند. ۴ مرد و یک زن.
پس از چند روز رصد، وارد عملیات شدیم، آنها اقدام به فرار کردند. پس از تعقیب و گریز به «روستای امند» رفتند. داخل یک خانهباغ پنهان شده بودند. قبل از اینکه دستگیر شوند، چهار نفرشان، یکدیگر را با گلوله زدند و یک نفرشان فرار کرد. بچههای «مسجد گازران» او را دیده بودند که با قبضه اسلحه کلاشینکف وارد یکی از خانههای آن منطقه شده است به ما اطلاع دادند. چون حکم قضایی داشتیم و به آنها هم ابلاغ کرده بودیم تا ما برسیم، خودشان وارد عملیات شده و منافق را در حالی که داشت دوش میگرفت، در حمام دستگیر کرده بودند.
اشاره کردید به نقش مساجد، مساجد در ارتباط با کمیته ارتباط ساختاری داشتند، یا مستقل بودند؟
مساجد در قالب «واحدهای احتیاط» فعالیت میکردند و زیر نظر کمیته بودند. در تبریز ۷۴ مسجد فعال بود با نیروهای مومن، مخلص و واقعاً شجاع و نترس که شبانهروزی از محلات محافظت میکردند. مثل مسجد حاجاحمد در خیابان امام، مسجد حاجآقابالا در چهارراه نادر، مسجد حاجشفیع در شهریار، مسجد گازران در قطران، مسجد دره در محله سیلاب و مسجد حاج احمد در خیابان قدس بسیار فعال بودند.
شما اگر میخواستید از میدان راهآهن به سمت دروازه حرکت کنید، باید از ۹ ایست بازرسی واحدهای احتیاط به غیر از کمیتهها عبور میکردید. یا مسجدی داشتیم بهنام مسجد حاجآخوند در خیابان حجتی که درست در بطن ماجراهای خلق مسلمان بود. این مسجد از طرفی به محله حکمآباد که مهمترین منطقه حزب خلقمسلمان بود نزدیک بوده و از طرف دیگر مسوول واحد احتیاط آن از بستگان نزدیک آقای حکمآبادی، نماینده آن مرجع تقلید در تبریز بوده که حدود ۲۰۰ نیروی مسلح داشت!
با اوجگیری جنگ، طبیعتاً کار کمیته نیز پیچیدهتر میشد. چه وظیفه خاصی در مورد وضعیت جنگزده شهرها داشتید؟
کمیته انقلاب اسلامی در ابتدای جنگ تحمیلی، دارای تیپ مستقلی بهنام حضرت موسیبنجعفر(ع) بود، سپس از نظر سازمانی به لشگر ۲۸ روحالله ارتقا یافت. در آذربایجانشرقی، مدیریت و رسیدگی به وضعیت پناهگاهها با کمیته بود. در تبریز ۴۹ پناهگاه رسمی فعال بود. بلافاصله پس از آژیر قرمز، هدایت مردم به پناهگاهها توسط کمیته صورت میگرفت.
بعد از بمباران نیز، حفاظت از مناطق بمباران شده بر عهده کمیتهها بود. بنده از استاندار محترم وقت، ابلاغی با عنوان «فرمانده مناطق بمبارانشده و مسوولیت پناهگاههای سطح شهر تبریز را داشتم که بر اساس آن، ۸۲ تیم ویژه در اختیارم بود.
ارتش ۵۰۰ نیرو برای حفاظت از نقاط بمباران شده اختصاص داده بود و شهربانی هم کاملاً هماهنگ عمل میکرد. مثلاً پیش میآمد که طلا و جواهر خانومی که در بمباران شهید یا مجروح شده به سرقت میرفت. کمیته برای پیشگیری از چنین معضلاتی، پس از هر بمباران سریع وارد عمل میشد. از طرفی برای تسهیل کمکهای امدادی و از طرف دیگر برای حفاظت از اشیای باقیمانده مردم.
گفته میشود موضوعی که مقابله با منافقین را دشوار میکرد، قدرت نفوذ بالای آنها بود. این موضوع چقدر در تبریز بروز داشت؟
در محل سکونت ما جوانی بود که قاری قرآن بود. اما بعدها مشخص شد از فعالان و مسوولان ردهبالای سازمان منافقین بوده و در شاخه نظامی هم فعال است که پس از مدتی دستگیر شد. در زندان به او گفتم، انشاءالله که توبه کردهای. با پرخاش جوابم را داد. یعنی معلوم بود چنان او را شستوشوی مغزی دادهاند که حتی حاضر نبود در آن موقعیت هم توبه کند.
یا یکی بود که به قدری متوهم شده بود که میگفت، بهزودی گلولههای سرخ «میلیشیای قهرمان» ( اصطلاحی است در مورد نیروهای شبهنظامی که از شهروندان عادی تشکیل میشود) قلب شما را سوراخسوراخ خواهد کرد! یا شخصی که «شهید جواد حسینخواه» را به شهادت رساند، نفوذی بود.
منبع:خبرگزاری فارس