مولوی شهید مصطفی جنگیزهی در 16مرداد1333 در روستای تیغآب پشامگ از توابع شهر راسک شهرستان سرباز استان سیستان وبلوچستان به دنیا آمد.
وی تحصیلات ابتدایی خود را نزد پدرش گذراند و با علاقهای که به تحصیل علوم دینی داشت، برای ادامه تحصیل به پاکستان رفته و پس از کسب مدرک مولویت در بازگشت به ایران برای انجام خدمت سربازی اقدام کرد و دوران سربازیاش را در ژاندارمری گذراند.
وی در سال 1389 از طرف نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت به سمت امامت جمعه دائم مسجد الخضراء راسک منسوب گردید.
شهید جنگیزهی سرانجام پس از عمری تلاش در راه اعتلای دین مبین اسلام و آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در روز جمعه 30دی1390 پس از اقامه نماز پر فضیلت جمعه، در مسیر بازگشت به منزل، همراه با شهید خاکساری توسط ایادی استکبار و وهابیت به فیض عظیم شهادت نایل آمد.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر گفتوگوی بنیاد هابیلیان(خانواده 17000شهید ترور) با پسر شهید مولوی جنگیزهی:
«پدرم بسیار خوش خلق و مهربان بود. از نظر اخلاقی واقعا کم نظیر بود. این را تمام افرادی که با او سر و کار داشتهاند تایید میکنند. با جوانها خیلی گرم و صمیمی برخورد میکرد. هیچ وقت خودش را در مقابل ما که جوانتر بودیم قرار نمیداد و سعی میکرد همراهمان باشد تا بیشتر حرفشنوی داشته باشیم. در همین همراهیها با شوخی و خنده باب نصیحت را باز میکرد و حرفهایش را میگفت.
زمانی که با افراد مخالف نظام برخورد میکرد سعی داشت با ملایمت و نرمی با آنها رفتار کند؛ حتی به ما یادآور میشد مبادا کار اشتباهی انجام دهیم چون فرزند او که امام جمعه است، هستیم و توجه مردم بیشتر به سمت ماست.
پدرم علاوه بر اینکه سعی داشت نگاه بدبینان به نظام را عوض کند منادی وحدت میان شیعه و سنی در منطقه بود. خیلی تاکید داشت به پیروی از ولایت فقیه و معتقد بود وحدت میان شیعه و سنی فقط با پیروی از امام خامنهای صورت میگیرد.
زمانی که عناصر گروهکهای مختلف تهدیدش کرده بودند در جوابشان گفته بود که من این مسیر را با افتخار انتخاب کردهام و شهادت در راه انقلاب و اسلام را افتخار میدانم.
صبح روز 30دی1390 پدرم از منزل خارج شد و به پایگاه بسیج سری زد بعد از آنجا عازم منطقه راسک شد تا نماز جمعه را اقامه کند. در راه بازگشت از نماز پیرمردی روستایی را که در راه بوده سوار ماشینش میکند. کمی جلوتر دو نفر از عناصر تروریست وهابیت که در راه کمین کرده بودند به سمت ماشین پدرم شلیک کرده و او را به شهادت میرسانند. آن پیرمرد نیز کنار پدرم به شهادت رسید.
وهابیت که از وجود پدرم در منطقه احساس خطر میکرد او را ناجوانمردانه به شهادت رساند. آنها بیش از سی گلوله به سمت پدرم شلیک کرده بودند.»