هرساله همزمان با هفته دفاع مقدس، بسیاری از رسانهها به خباثتهای برخی دولتهای منطقه در حمایت از رژیم بعثی عراق پرداخته و این نکته را برجسته میکنند که سیاستهای صدام در عراق، تا چه اندازه توانست به توسعه و پیشرفت هردو کشور ایران و عراق صدمه وارد کند.
بیتردید اگر نبود جاهطلبی، غرور و خاماندیشی دیکتاتور وقت عراق، انقلاب اسلامی با سرعتی بسیار بیشتر، مسیر رشد و پیشرفت را طی میکرد و با بسیاری از مشکلاتی که امروز به دلیل ضربات زیرساختی آن روز با آن مواجه شده، روبرو نبود.
در کنار نقش صدام و نیز حمایت برخی دولتهای عربی منطقه از او که هنوز هم سعی میکنند از طریق پیمانکاران تروریست و یا دولتهای غربی به نقش مخرب خود علیه انقلاب اسلامی ادامه دهند، نباید از تاثیر بازیگران فرامنطقهای غافل شد که جنگ ایران و عراق را فرصتی تلقی کردند تا با آن، از روند توسعه بیداری اسلامی که از ایران آغاز شده و بسیاری دیگر از کشورها مانند پاکستان، مصر، الجزایر و... را درنوردیده بود جلوگیری کنند.
در کنار همه اینها اما نقش خائنانی را نباید فراموش کرد که با تحلیل اشتباه از شرایط ملی و بینالمللی و نیز به دلیل ذوبشدن در مقام و جاهطلبیهای خویش، به منافع ملی کشور و نیز مردم کشور خود پشت کرده و در نقش ستون پنجم، آتشبیار معرکهای شدند که جز سوختن مردم در آن، سودی نداشت.
منافقین از ابتدای آغاز جنگ تحمیلی با روشهای مختلف سعی کردند که نقش یک نفوذی برای ضربه زدن به کشور را ایفا کنند. برای همین، آنها در ابتدای جنگ تحمیلی، نقش مهمی در خالی نگه داشتن جبههها داشتند و چنین تبلیغ میکردند که نباید تحرکات نظامی رژیم بعثی عراق را جدی گرفت و دلیلی برای آمادگی دفاعی در جبهههای غربی و جنوبی نیست.
آنها همچنین همزمان با نیاز کشور به اتحاد در برابر تجاوز خارجی و در اوج تحولات منطقهای که یکپارچگی عظیمی برعلیه کشورمان بهوجود آورده بود، با به راه انداختن یک سلسله ترورهای کور و ایجاد جنگ مسلحانه، سعی کردند تا از درون نظام اسلامی را به سمت تضعیف و بیثباتی پیش برده و بکوشند تا کشور چنان سرگرم درگیریها و نزاعهای داخلی شود که قدرت مقابله با دشمن خارجی را نداشته باشد.
آیا این عجیب نیست که همزمان با تجاوز رژیم بعثی عراق، در داخل کشور بمبگذاریهای پیاپی صورت گرفته و افزون بر صدها جوان انقلابی، رئیس دستگاه قضا، رئیسجمهور، نخستوزیر و دهها نماینده مجلس و مقام دولتی دیگر به شهادت میرسند؟ آیا این جز خنجر زدن از پشت به کشور نشانهای دیگر در خود دارد؟
منافقین پس از شکست همه سناریوهای خود در داخل کشور که اوج آن در طرحریزی یک کودتای نافرجام بود، در نهایت به عراق رفته و در کنار رژیم متجاوز به ایران قرار گرفتند. آنها نه فقط در تمام طول هشت سال جنگ تحمیلی با جاسوسی و نفوذ، سعی کردند به صدام کمک کنند، که حتی پس از جنگ درحالی که از پیروزی ایران در دفاع مقدس خشمگین بودند، عملیاتی نظامی علیه هموطنان خود ترتیب داده و اگر نبود رشادتهای مردم و نیروهای مسلح در عملیات مرصاد، دیگر بار آتش جنگی تازه را برمیافروختند.
بنابراین منافقین، همانها که حتی در سرکوب داخلی مردم عراق کنار دیکتاتور این کشور قرار گرفتند، را باید بزرگترین موریانههای ضدمردمی در تمام دوران دفاع مقدس دانست که با کمک مالی رژیمهای فاسد، علیه مردم کشورشان دست به هراقدامی زدند اما در همه پروژههایشان شکست خوردند.
هفته دفاع مقدس میتواند فرصتی دیگر برای بازخوانی دوباره نقش این گروهک تروریستی در برادرکشیها باشد. نقشی که هنوز هم آنها آمادهاند آن را در داخل کشور ایفا کرده و اگر مجال یابند، دورهای دیگر از بیثباتی، ناامنی، حملات تروریستی و جنگ و خونریزی را به اجرا گذارند.