دستگاه پروپاگانداسازی منافقین در روزهای اخیر با هدف افشاگری و ترمز کشیدن در مذاکرات هستهای دچاری گافی عظیم شد که موجبات استهزای همگان را فراهم ساخت. این گروهک که مدعی شده بود مدارکی از یک سایت مخفی هستهای در دست دارد تصویری تبلیغاتی از یک درب گاوصندوقی از جنس فولاد ضدزنگ و نه از جنس سرب که مناسب تاسیسات هستهای است را نشان میدهد و ادعا دارد این درب ورودی این تاسیسات است. گروهی از رفقای رسانهای این گروهک در آمریکا و اروپا هم که مانند سابق منتظر به راه افتادن چنین بازی از طرف منافقین بودند ماجرا را جدی گرفته و در آستانه مذاکرات و درست در زمانی که طرفین چشم به انتهای کار دوختهاند، داد و فریاد جدیدی را شروع کردند. اما پایگاه دیلیکاس با درج گاف منافقین و ناشیانه خواندن آن این کشف مهم را به باد تمسخر گرفته است.
منافقین که برای این پروپاگاندا نام لویزان3 را انتخاب کردهاند در روزهای اخیر تمام کار و بار خود را به پردازش و بزرگنمایی این به اصطلاح افشاگری اختصاص دادهاند و با وجود آنکه افتضاح این دروغ بزرگ عیان شده است آن هم نه از طرف رسانههای ایرانی، باز هر روز این داستان را از نو تکرار میکنند. این بر خلاف روش متداول گروهک منافقین است. منافقین که در تاریخ فعالیتهای خود گافهایی از این قبیل کم نداشتهاند، هر بار پس از بر ملا شدن اشتباه خود به سرعت راه دیگری را پی گرفته، فتیله ماجرا نرم نرم پایین کشیده و خود را به فراموشی میزنند و چنان رفتار میکنند که گویا هیچگاه دچار آن اشتباه نشدهاند. اگر هم در مورد این اشتباه از جانب رفقای خود مواخذه شوند روش فرا به جلو را در دستور کار قرار داده و تقصیرها را بر گرده شخص یا جریان دیگری میاندازند. نا گفته نماند که این استراتژی مسعود رجوی سرکرده فراری منافقین است.
در روزهای اخیر و پس از رو شدن دست منافقین در ماجرای دروغ لویزان3 منافقین همچنان بر داستان خودبافته خود تاکید دارند و هر روز دروغ جدیدی به آن میافزایند. اما چرا؟ چرا مانند همیشه استراتژی سکوت و یا فرار به جلو در دستور کار قرار نگرفت؟
باز هم برای یافتن جواب باید به سراغ تاریخچه این گروهک رفت. مسعود رجوی پس از انقلاب و تحولات سالهای 1358و1359 و ابتدای1360 بارها کشور و مردم را تهدید به راهاندازی جنگ داخلی و اقدامات نظامی کرد. همگان این را در خاطر دارند که وی در میتینگ خود در 22 خرداد ماه 1359 در امجدیه گفت : یک عده می خواهند ایران را ترکیه بکنند ، ولی ایران که ترکیه بشو نیست ، لبنان خواهد شد.» اما بلافاصله و پس از 30 خرداد 1360 و شورش منافقین در خیابانهای ایران مسعود جزو اولین افرادی از منافقین بود که فرار را برقرار ترجیه داد و در ویلای اورسوراواز به رجزخوانی نشست و هیچگاه نتوانست ایران را لبنان کند. نابودی و شکست و فرار مفتضحانه منافقین در مرصاد هم آخرین تیر او بود که در تاریکی ذهنش رها شد و طبق انتظار به جایی نرسید.
با به سر آمدن دوران این رجزخوانیها پس از حمله آمریکا به عراق و بهرهوری از نیروهای منافقین در راه نظافت و امور خدماتی پایگاههای آمریکا و ناتو در عراق، منافقین از توهم قدرتنمایی نظامی در آمدند و در راه وطنفروشی به جاسوسی روی آورند. اما بر خلاف تصور خود تا کنون مساله خاصی را باعث نشدهاند جز زحمت برای دستگاه دیپلماسی.
امروزه و با نزدیک شدن به ادوار پایانی مذاکرات هستهای ایران و 5+1 و بالاگرفتن احتمال توافق مرضیالطرفین منافقین به جنب وجوش افتادهاند، چرا که با اجرایی شدن توافق ایران و غرب، یک به یک به سراغ اختلافات تاریخی خود خواهند رفت و پس از آن ابتدا نوبت میرسد به مهمترین مساله درخور رسیدگی یعنی تعیین تکیلف گروهک منافقین و جنایتکارانش، سرکردگان پیدا و پنهانش، محاکمه و برچیده شدن تتمه آثار ایشان است.
گروهک منافقین سال گذشته در آستانه اولین توافق دست به همین بازی زده بود ولی در کمال تعجب شاهد حصول اولین مرحله از توافق بود. مریم رجوی به موازات اسراییل دیگر دشمنان مردم ایران در سالی که گذشت تمام آنچه در چنته داشت، از برگزاری جلسه برای سیاستمداران بازنشسته و متقاعد کردن پارلمانترهای درجه هفت و هشت و عموما از احزاب اپوزیسون دول اروپایی، به کارانداخت تا مانع پیشرفت مذاکرات شود. با این همه و در اوج حسرت هر روز خود و گروهکش را بیشتر در ورطه شکست میبیند. طبیعی است تا در این حالت از هر حربهای برای ممانعت از وقوع آنچه در انتظارش هست بهره ببرد. به نظر تقلای جدید منافقین برای دوباره مسلح کردن گروهک خود را باید به حساب همین ترس منافقین از آینده توافق ایران و غرب گذاشت.
به هر تقدیر چنانکه سال گذشته این گروهک نتوانست مانعی برای حصول توافق ایجاد کند اکنون هم نخواهد توانست به نتیجه مطلوب خود برسد و باید خود را برای عواقب سالها جنایت و خیانت آماده سازد.