وصيتنامه خواندني يك عضو منافقين

من همچنان که در صحبت های قبلی ام به شما گفته بودم، مدتی بعد از دستگیری، از سازمان منافقین برگشته و به تدریج به لطف خدا به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه معتقد شدم.

3872 269

روش مرسوم گروهك‌هاي معاند اين است كه وقتي يك عضو آنها پس از دستگيري متنبّه مي‌شود و اعترافاتي مي‌كند، اعلام مي‌كنند كه اين سخنان تحت شكنجه ابراز شده است ولي اغلب مواردي رخ مي‌دهد كه جاي هيچ تكذيب و توجيهي ندارد.

خانواده باقرزاده يك خانواده مشهدي است كه تمام اعضاي آن (حتي پدر و مادر پير خانواده) عضو فعال سازمان منافقين بوده‌اند، اما دو نفر از آنان از اين سازمان جدا شدند: طاهره باقرزاده و محمدباقر باقرزاده.

محمدباقر باقرزاده پس از دستگيري در سال 1364 به دليل جرايم ارتكابي‌اش، محكوم به اعدام شد ولي با وجود اين، در زندان تحت تأثير قرار گرفته و متنبّه و تائب شد. او حتي در وصيتنامه‌اش (كه چند دقيقه پيش از اعدام نوشته است) هم به اين امر اشاره نموده است. اين در حالي است كه اگر او تحت شكنجه و ... از سازمان منافقين ابراز برائت كرده بود ديگر لحظاتي قبل از اعدام نمي‌بايست دوباره بر اين امر تأكيد كند چرا كه بالاتر از سياهي كه رنگي نيست!

طاهره باقرزاده در كتاب خاطرات خود درباره اين برادرش نوشته است: «خیلی از افراد حاضر در تشکیلات [سازمان منافقين] و بخصوص رهبری این جریان، محمد باقرزاده را خوب می‌شناسند و همه می‌دانند که وی فردی خودساخته، بی‌آلایش، متعهد، صادق و صمیمی بود و در حالی که مقداری سلاح را جا به جا می‌کرد، دستگیر شد. اما وی نه تنها اطلاعات مرا حفظ کرد و خانه محل استقرار خودش را نيز نداد که در حقیقت حتی کوچک ترین کار اطلاعاتی هم نکرد و در همه مقاطع پایبند به حفظ اصول و ارزش‌ها بود. اما همین فرد، هنگام اعدام در وصیتنامه‌اش، کتباً و بدون هیچ گونه لرزشی، با شهامت و اعتقاد راسخ می‌نویسد: مرگ بر رجوی.»

طاهره باقرزاده سپس متن كامل اين وصيتنامه خواندني را درج كرده كه به اين شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

انّا لله و انّا الیه راجعون

اشهد ان لا اله الّا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله و اشهد انّ علی ولی الله و اشهد انّ تسع معصومین من ذرية الحسین (علیه السلام) اولیاءالله سلام الله علیهم

وصیتنامه اینجانب محمدباقر باقرزاده

پدر و مادرم، در این آخرین لحظات عمر وصیتنامه‌ام را خطاب به شما می‌نویسم. در درجه اول از اینکه نتوانستم برای شما پسر خوبی باشم معذرت می‌خواهم و امیدوارم مرا ببخشید. من در طول عمرم سعی کردم حتی‌الامکان در جهت رضای خدا حرکت کنم، ولی به دلایل متعدد هر بار گرفتار اشتباهات و گمراهی‌هایی شدم ولی خدا را شکر که بالاخره برادران سپاه پاسداران را موجب و وسیله‌ای برای هدایت من قرار داد که با دستگیری‌ام از اوج ضلالت و گمراهی نفاق و شرک رهایی یافته و به سوی خورشید ولایت فقیه رهنمون شدم.

من همچنان که در صحبت های قبلی ام به شما گفته بودم، مدتی بعد از دستگیری، از سازمان منافقین برگشته و به تدریج به لطف خدا به جمهوری اسلامی و ولایت فقیه معتقد شدم. در مورد سرنوشتم، شما هیچ کدورتی به دل نگیرید. به هر حال سرنوشت به دست خداست و اگر خیری در زندگی من بود، حتماً خداوند مرا زنده نگه می‌داشت. «عسی أن تکرهوا شیئاً و هو خیر لکم و عسی أن تحبوا شیئاً و هو شر لکم.»

شاید اعدام من وسیله‌ای برای مغفرت و آمرزش من باشد و به این ترتیب به رحمت لایتناهی خداوندی امید بیشتری داشته باشم.

شما هم صبر کنید که صبر به خاطر خدا اجر و پاداش زیادی دارد و از این بابت هیچ کدورتی نسبت به جمهوری اسلامی به دل نگیرید و بدانیدکه مسئول سرنوشت من در درجه اول نفسانیات و هواهای نفسانی و اشتباهات خودم و در درجه بعد سازمان منافقین و در آخر رهبر خائن آن و شخص رجوی بوده است.

پدرم، اگر یادتان باشد یک شب در تیر ماه 60 در هنگام خروج با ماشین از منزل رضا در خیابان هدایت، با ماشین همسایه مقابل تصادف کردید و قرار شد که خسارت آن را بپردازیم که متأسفانه من دیگر نتوانستم بپردازم، به این خاطر برای آنکه دِینی به گردن من نباشد تقاضا دارم حتی‌الامکان به آن منزل مراجعه کرده و خسارت مربوطه را پرداخت کنید.

پدرم و مادرم شما از سوی من از هرکس که حقی به گردن من دارد حلال بودی بطلبید.

من تقاضا دارم در صورت امکان جسدم به مشهد مقدس انتقال يافته و در صحن [حرم مطهر] امام رضا (علیه السلام) دفن شود و یا در یکی از قبرستان‌های مشهد و درغیر این صورت در قبرستان مسلمین (بهشت زهرا) یا محل دیگر.

پدرم و مادرم حتی‌الامکان هرگاه فرصتی پیدا كردید در بعدازظهرهای جمعه برای من سوره الرحمن را تلاوت کنید. وسایل من شامل یک کیسه پلاستیک محتوی لباس‌هایم می‌باشد. حدود دو هزار تومان پول دارم که اگر حق تصرف برای من قائل هستید پول‌هایم را به عنوان کمک به جبهه بپردازید.

الله اکبر، خمینی رهبر، مرگ بر ضد ولایت فقیه، مرگ بر منافقین، مرگ بر رجوی

محمد باقر باقرزاده

1364/2/2 (اول شعبان 1405)»

طاهر باقرزاده سپس به مطلبي اشاره كرده است كه نمونه‌اي است از ميزان صداقت سازمان منافقين!:

«وقتی در سال 64 کاظم [ديگر برادر خانواده كه در همان وقت عضو شوراي مركزي سازمان منافقين و ساكن خارج از كشور بود] از من خواست تا شرحی از وضعیت محمد در همه ابعاد بنویسم، من وصیتنامه‌اش را برایش فرستادم و نوشتم «تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.» و جالب است که این موضوع در تشکیلات مطرح نمی‌شود و با تمجید از محمد، به عنوان «یک مجاهد خلق پایبند به رهبری سازمان و اهداف آن» زندگینامه‌اش را از رادیو مجاهد پخش می‌کنند و از او با نام شهید یاد می‌کنند.»

(قدرت و دیگر هیچ، خاطرات طاهره باقرزاده، انتشارات اطلاعات، صفحات182 تا 185)


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

مطالب پربازدید بخش خبر

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان