واقعیت‌هایی از برخورد با زندانیان دهه 60

سازمان مجاهدین خلق (منافقین) در اواخر خرداد 1360 به طور آشکار و علنی اعلام کرد که با نظام جمهوری اسلامی به مبارزه مسلحانه خواهد پرداخت. چند روز بعد منافقین با انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری عملیات ترور خود را آغاز کردند. از آن زمان به بعد دستگیری اعضای منافقین در دستور کار قرار گرفت. شهید اسدالله لاجوردی کسی است که نام وی بیش از همه در مقابله با منافقین می‌درخشد، همین موضوع باعث شد تا وی در سال 1377 توسط همین سازمان تروریستی به شهادت برسد.

البته کینه و بغض منافقین به لاجوردی با شهادت وی پایان نیافت بلکه آنها کوشیدند تا با تحریف واقعیت، چهره‌ای خشن از وی ترسیم کنند، این درحالی است که گزارش‌ها و شواهد تاریخی با این ادعا مغایرت دارد. حتی بسیاری از اعضای سازمان منافقین نیز که مدتی در زندان بودند از لاجوردی به نیکی یاد می‌کنند.

چنانچه در کتاب "زندگی و مبارزات شهید اسدالله لاجوردی" که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده آمده است، گزارش‌ها و مصاحبه‌های بسیاری وجود دارد که همگی حاکی از برخوردهای انسانی دادستان انقلاب، شهید اسدالله لاجوردی با متهمان دستگیر شده است؛ شواهدی که نشان می‌دهد شهید لاجوردی به‌رغم سختگیری علیه دشمنان نظام، تا چه اندازه نسبت به زندانی‌ها، به ویژه جوانان فریب خورده، انعطاف‌پذیر بوده و صبوری به خرج می‌داده است. او پیوسته از ماموران می‌خواست «بر اعصاب خود مسلط باشند و کوچک‌ترین اهانتی به متهم روا ندارند.»

"محمد مهرآیین"، مأمور شعبه 7 در دوره دادستانی لاجوردی، درباره برخورد او با متهمان می‌گوید: «شهید لاجوردی، در رابطه با سمپات‌ها یا افراد رده پایین، یک کلاسی در خود زندان تشکیل داده بود. برای آنها در حسینیه شهید کچوبی کلاس می‌گذاشت و با برگزاری جلسات مصاحبه و مذاکره، سعی در تنویر افکار این فریب‌خوردگان داشت...»

مهرآیین همچنین درباره برخورد انسانی شهید لاجوردی می‌گوید: «... مرحوم لاجوردی اجازه می‌داد زندانیان در محوطه زندان با خانواده‌های خود از نزدیک ملاقات کنند. فکر نمی‌کنم چنین شیوه‌ای در هیچ جای دنیا اعمال شود. بعضی از متهمان با ضمانت خود ما به مرخصی می‌رفتند»

یاران نزدیک لاجوردی بارها در مصاحبه‌ها و خاطرات خود از جوانانی یاد کرده‌اند که به اتهام همکاری با گروهک‌ها به زندان افتاده و تحت تأثیر رفتار و عملکرد دادستانی، به خصوص شخص لاجوردی توبه کرده بودند. "حاج احمد قدیریان" درباره برخورد شهید لاجوردی با زندانیان در دهه 60 می‌گوید: «شهید لاجوردی در برخورد با جوانانی که دستشان به خون آلوده نشده بود، انعطاف زیادی از خود نشان می‌داد. شب‌ها داخل زندان با آنها جلسه می‌گذاشت، قرآن تفسیر می‌کرد و در نهایت با زحمات او بود که این افراد توبه می‌کردند و انقلابی می‌شدند».

"ابوالقاسم سرحدی‌زاده" که سابقه آشنایی‌اش با شهید لاجوردی به سال‌های 48 و 49 برمی‌گردد، درباره نقش شهید لاجوردی در اصلاح متهمان وابسته به گروهک فرقان می‌گوید: «به یاد دارم که در مورد گروهک فرقان ایشان تلاش زیادی کرد؛ به گونه‌ای اینها را تغییر داد و بعضی از اینها در جبهه‌های نبرد به شهادت رسیدند».

"سیف‌الله رفیعی"، محافظ شهید لاجوردی نیز در این‌باره می‌گوید: «لاجوردی در مقام یک دادستان، با کسانی که به اتهام دشمنی با نظام دستگیر شده بودند، برخوردی پدرانه داشت. احترام خاصی برای آنان قائل بود و با آنکه از سران منافقین تنفر بی‌حد و حصری داشت، به جوانان هفده هجده ساله به چشم فریب خورده نگاه می کرد. ساعت‌ها در میان این بچه‌ها می‌نشست و با آنها صحبت می‌کرد. برای زندانی‌ها شغل‌هایی مثل نجاری، باغبانی ایجاد می‌کرد و خودش هم پابه‌پای آنها به کار مشغول می‌شد... در ظرف زندانی‌ها، از همان غذایی که به آنها می‌دادند، غذا می‌خورد... رفتار او زندانی‌ها را تحت تأثیر قرار می‌داد. بچه‌ها تواب می‌شدند و به عنوان جهادی در محوطه کار می‌کردند و مثل پروانه دور شهید می‌چرخیدند».

علاوه بر این، برخی اعضای سازمان نیز به برخورد انسانی و رئوفانه شهید لاجوردی اشاره می‌کنند. "طاهره باقرزاده"، عضو نادم سازمان منافقين، درباره‌ تبليغات کاذب منافقین درباره برخورد با زندانیان در دهه 60، در نشست‌های توجيهی برای اعضا، مي‌نويسد: «برای آشنا شدن با شرايط درون زندان و نحوه‌ بازجويي‌ها، گزارش‌هاي متعددي مي‌خواندم. در يکي از گزارش‌ها نوشته بود که نظام براي گرفتن اطلاعات از زنداني، کودکان آنها را در حضورشان شکنجه مي‌کند. با همين تصور و با آمادگي کامل نسبت به پذيرش اين امر دستگير شدم و انتظار داشتم کودک يک ساله‌ام را زير فشار قرار دهند؛ اما برخلاف پندارم، از همان لحظه‌ بازداشت، نه تنها آسيبي به او نرسيد؛ بلکه حتي در جهت تأمين امکانات و نيازهاي بهداشتي و غذايي وي، مرا ياري کردند».

"مريم آقازاده"، عضو نادم ديگري از سازمان منافقين نیز درباره‌ برخورد دادستان نظام جمهوري اسلامي ‌با زندانيان وابسته به گروهک‌ها مي‌گويد: «.... واقعاً از آقاي لاجوردي يک وحشت به‌خصوصي داشتم؛ اما وقتي که در حسينيه ديدم آقاي لاجوردي چطور به حرف‌هايمان گوش مي‌دهد و با ما حرف مي‌زند و به‌عنوان يک مسئول مملکتي، براي من هوادار، مثل يک فرزند، ارزش قائل است، تأثير مثبت زيادي رويم گذاشت. خودم در حسينيه‌ آقاي لاجوردي را ديدم که جارو مي‌کرد و به ما گفت لطف کنيد برويد آن طرف تا من زير پايتان را جارو کنم...»

شهید لاجوردی خود در مورد رفتارش با متهمین می‌گوید: «متهمانی که دستگیر می‌شوند دو دسته‌اند: یک دسته آنهایی هستند که بازجویی‌شان اگر به تأخیر بیفتد، از نظر کشف اطلاعات به ما زیانی نمی‌رسانند، یک دسته هم آنهایی هستند که خیلی سریع باید اطلاعاتشان را تخلیه کنیم... هنگام بازجویی اینها، تمام تلاش بازجو بر این است که بتواند با او صحبت کند و حداقل ذهنیتش را از آن حصار تشکیلاتی بیرون بیاورد و برایش ایجاد سؤال بکند که در همین ایجاد سؤال شدن‌هاست که زندانی به واقعیت می‌رسد و از آن تحجر و دگماتیسم خلاصی پیدا می کند... زندان اوین را به دو بخش تقسیم کرده‌ایم: یک قسمت زندان است و یک قسمت آموزشگاه، امیدواریم بتوانیم با همیاری برادران روحانی‌مان از حوزه علمیه قم، یک دوره اسلام شناسی، به طور کامل برای محکومین برگزار کنیم.»

در پایان این مصاحبه، شهید لاجوردی در پیامی صریح خطاب به مبلغان اخبار کذب پیرامون نقض حقوق بشر در ایران می‌گوید: «ما در اسلام انسان‌سازی داریم، انسان کشی نداریم.»


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31