نیاید رهبری از مردم کور!

Rajavisadam

منافقین به زعم خود ماجرای آزاد شدن 36 مجرم را یک پیروزی بزرگ می دانند که با تلاش و مقاومت به دست آمده است؛ اما مجال این یادداشت نه بحث و بررسی این پیروزی خود ساخته و خیالی، که بررسی شخصیت مسعود رجوی و ترتیب و چیدمان فکری او در موقعیت های مختلفی است که برای مجموعه منافقین روی می دهد.

مسعود رجوی از آنجا که از نظر شخصیتی انسانی ترسو و گریزان از رو به رو شدن با ماجراها و واقعیات است، بیش از آنکه به صورت عریان با واقعیات رو به رو شده و در دل حوادث وارد شود، تلاش می کند از ماجراهایی که جان و قدرت او را به خطر می اندازد فرار کند و به جای آن با ایجاد شکوه و عظمتی ظاهری و درقالب نمایش هایی تصویری از خود، این نقص را جبران کند.

حضور در خوشی و عیش و نوش ها!

دراینکه سرکرده منافقین انسانی خوش گذران، عیاش و هوسران است شکی نیست. او تا به حال سه همسر رسمی و بنا به روایتی چهار همسر داشته است. تمام اعضای شورای مرکزی منافقین که زنان هستند به عقد او درآمده اند تا "از مهر وجود او بهره ببرند"! او برای ازدواج دوم خود لازم بود از شر همسراول خود رها شود و کشته شدن اشرف بهترین بهانه را برای او فراهم کرد تا به فیروزه بنی صدر که از قبل عشق او را در دل می پروراند برسد. دامنه هوس او باعث شد تا پس از جدایی از فیروزه و با نزدیک تر شدن مریم قجر به او – که با رندی تمام صورت گرفت – با او نیز ازدواج کند.

رجوی علاوه بر آنکه به دلیل ترس از قدرت یافتن مردها اقدام به تعویض جایگاه زنان و مردان در شورای رهبری نمود، تلاش کرد تا به نوعی دیگر پاسخی به امیال خود نیز داده باشد.

مسعود رجوی معمولاً در وقایع و رخدادهایی که از جانب فرقه، پیروزی نامیده می شود بیانیه صادر می کند و در مورد اخیر – آزادی 36 نفر از منافقین که به زعم منافقین یک پیروزی تمام عیار نامیده می شود – تلاش کرد تا این مساله را امری بداند که با پیش بینی های او جامه عمل به خود پوشیده است. او تمام آنچه را که در فرقه اش پیروزی نامیده می شود به نام خود و مریم رجوی ثبت و ضبط می کند و شکست ها را نتیجه ندانم کاری و سست بودن نیروهای خود اعلام می کند.

غیبت در سختی!

هر انسان خودکامه ای در مورد یا مواردی خاص دارای نقاط ضعف هایی است و ترس نیز یکی از نقطه ضعف های اینگونه افراد است. برخی از چهره های مشهور نیز نقطه ضعف هایی دارند که شاید عجیب و غیر قابل باور باشد، به عنوان مثال هيتلر اگرچه انسان جسوری بود، اما جالب است که از قرارگرفتن در محيط هاي كوچك و بسته وحشت داشت. به همين دليل آسانسورهاي محل كار و اقامتش علاوه براينكه بسيار بزرگتر از حد معمول بودند، از سه طرف نيز آيينه كاري شده بودند تا فضا بزرگتر به نظر برسد. هيتلر به جز اين آسانسورها سوار هيچ آسانسور ديگري نمي شد. ناپلئون بناپارت امپراطور فرانسه هم از گربه مي ترسيد. اما ترس های مسعود رجوی بر خلاف موارد ذکر شده، ترس های رایج بسیاری از دیکتاتورها است. او بسیار دوستدار قدرت است و از فراموش شدن نیز می ترسد. زن باره است و برخلاف برخی از دیکتاتورها شهامت ماندن در میدان را ندارد. او درسختی های بسیاری تا کنون غایب بوده است و ترجیح داده یا وارد متن نشود و یا از دور نظاره گر ماجرا باشد. او تاکنون در هیچ کدام از سختی ها و شدایدی که بر سازمان منافقین وارد آمده، حاضر نبوده است زیرا او از سختی می ترسد و بسیار راحت طلب است. او در جریان شکنجه های ساواک دوران آرامی را – با لو دادن نیروهای سازمان – گذراند و توانست از اعدام، جان سال به در ببرد و در مهلکه 30 خرداد نیز ترجیح داد -بر خلاف آنچه که از جانب منافقین اعلام می شود- "برای ایجاد پایگاهی مطمئن برای ملت"، از ایران خارج شود که حقیقت آن تنها ترس از کشته شدن، به دست گرفتن زمام امور در فرقه و رسیدن به معشوق جدید(فیروزه بنی صدر) بود که ازایران خارج شد. مسعود رجوی جدا از آنکه هیچ گاه ازترس دستگیری و کشته شدن، در عملیات های خمپاره زنی و تهاجم به مردم بی دفاع کشورمان حضور نداشت، این جرات را هم نداشت که به زعم منافقین در بزرگ ترین عملیات این فرقه – مرصاد (فروغ جاویدان) شرکت کند و شاهد تار ومار شدن فرقه اش نیز باشد. مسعود رجوی به راحتی هر چه تمامترنیروهای خود را در جریان حمله آمریکایی ها تنها گذاشت و به ناکجا آباد رفت. هنوز کسی به یاد ندارد که مسعود رجوی برای آنچه که به زعم منافقین مقاومت نامیده می شود حتی یک قطره خون از دماغش آمده باشد.

متخصص درفرار!

مسعود رجوی در دوران زندگی نکبت بار خود هیچ گاه قدرت رو به رو شدن با وقایع و حوادث را نداشته است. او در عین حال که انسانی بسیار قدرت طلب است در نقطه مقابل آن بسیار ترسو و دوست دار خویش است. تیپ شخصیتی او درعین ترسو بودن کژخو نیز می باشد و ویژگی های رفتاری افراد کژخو طبق گفته "له ون" دانشمند فرانسوی این است که "این افراد با بیچاره کردن دیگران و در رنج انداختن آن ها مشکلات خود را رفع می کنند و از زجر و آزار دادن دیگران احساس رضایت خاطر می کنند. این تیپ افراد معمولاً خوش ظاهر، خوش بیان، اما نسبت به سرنوشت دیگران بی اعتنا ،دوستی آن ها سطحی، و از رنجاندن دیگران نه تنها متأسف و متأثر نمی شوند بلکه احساس خوشحالی هم می کنند." او به واسطه همین حس قدرت طلبی و البته ترس از رو به رو شدن با سختی ها بود که از ایران به فرانسه فرار کرد تا پروسه فرارهای او رنگ و بوی جدی تری بگیرد. پیشتر از آن و زمانی که در سال 51 تعداد زیادی از افراد این گروهک توسط حکومت شاه دستگیر شدند، رجوی برای فرار از اعدام و شکنجه، به راحتی بسیاری از کسانی را که بعدها از آنها به عنوان همرزمان خود یاد می کرد را به دم تیغ سپرد تا خود زنده بماند.

درباره فرار از ایران نیز یکی از دلایل خروج مسعود رجوی از کشور ترس از دستگیری و اعدام به دلیل شکست درشورش 30 خرداد بود.آری؛ او پس از اشتباهات فراوان در محاسبات خود برای پیروزی! که حاصل آن کشته شدن تعداد زیادی از افراد این فرقه بود به یاد این مساله افتاد که باید برای نجات مردم کشورش به فرانسه فرار کند":رجوی بعد از قدرت نمایی میلیشیایی در 30 خرداد 1360 و عدم سقوط رژیم، از تهران فرار كرد و به فرانسه گریخت. او همه هواداران را بدون هیچ گونه واهمه‌ای گذاشت و فرار كرد. از طرف دیگر، رجوی هنگام فرار از ایران دو نفر را بر جای گذاشت كه می‌توانستند برای رهبری وی در آینده، باعث دردسر شوند؛ یكی موسی خیابانی و دیگری همسرش اشرف ربیعی. زیرا در صورت زنده ماندن موسی و اشرف، سرنوشت سازمان جور دیگری رقم می‌خورد. با وجود موسی خیابانی، رجوی هیچ وقت رهبر بلامنازع سازمان نمی‌شد و از طرف دیگر رجوی عاشق دختر بنی‌صدر شده بود و تصمیم به ازدواج با وی را در پاریس در سر می‌پروراند كه ضمن آن رابطه بنی‌صدر را با شورای ملی مقاومت، از این طریق مستحكم كند. در بهمن 1360، خانه تیمی مركزیت سازمان در تهران كه موسی خیابانی و اشرف ربیعی در آن بودند، مورد حمله قرار می‌گیرد، این دو نفر كشته می‌شوند و رجوی به هر دو منظورش می‌رسد."(1). اما فرارهای رجوی به همین جا ختم نشد در مورد فرار او از فرانسه به عراق، خود مسعود رجوی در روابط بيروني چنين وانمود مي كرد كه دولت فرانسه در اثر زد و بندهاي امپرياليستي و توطئه چريك هاي فدايي خلق ، او را اخراج نموده و ناگزير گشته به عراق بيايد! با آمدن رجوي به عراق كه از روي ناچاري و اجبار بود ، بار ديگر ماشين تحليل سازمان به كار افتاد و طي نشست هاي متعدد اين پرواز را "پرواز سرنوشت ساز" و "نقطه عطف پر خير و بركت براي مقاومت ايران" برآورد كردند و گفتند : " با آمدن رهبري به عراق ما اكنون در فاز سرنگوني جمهوري اسلامي قرار گرفته ايم .... "! اما پس از چند ماه گفتند كه : " سازمان به اين نتيجه رسيده كه جنگ چريك شهري و فرماندهي از پشت خط تلفن ، راست روي بوده و جوابگوي به ميدان كشيدن عنصر اجتماعي و سرنگوني نيست و به منزله عبور از سوراخ سوزن است و.... با آمدن " برادر" به عراق اوضاع دگرگون شده و ما در آستانه حاكميت قرار گرفته ايم و لذا عمليات نظامي هم بايد متناسب با اين مرحله باشد. ".

اما از فروردین سال 1382 تا کنون کسی مسعود رجوی را ندیده است و اگر تا همین چند روز پیش که صدای مسعود رجوی از بلندگوهای اردوگاه عراق جدید(اشرف) پخش شد، اثری از صدای او هم نمی بود، قطعا امروز همه در این گمان بودند که رجوی مرده است. اما حضور آمریکا در عراق که به سرنگونی حزب بعث و پدرخوانده رجوی-صدام- منجر شد باعث گردید رجوی بار دیگر جان خود را بردارد و فرار کند، بدون آن که به فکر عاقبت نیروهای سرگردان خود باشد.

پی نوشت:

1-مجاهدین خلق درآیینه تاریخ


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

مطالب پربازدید بخش خبر

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان