نقد ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق-کتاب شناخت(قسمت چهارم)

آنچه به عنوان ( متد شناسائي ديناميك ) عرضه مي شود با توجه به تاكيدي كه بر عموميت و كليت آن مي شود ، روشي است كه براي همة شناختها پيشنهاد شده است ، يعني روش كلي شناخت است

Shenakht

6- اصول شناسائي

يا ( اصول شناسائي ديناميك )‌ طبق تعبيري كه در جزوه شناخت آمده است .

( براي شناختن هر پديده در جهان بايد به اصول حاكم بر پديده ها و يا به عبارت ديگر به قوانين عام طبيعت آشنا بود ) ص 26

( حال ببينيم عمومي ترين قوانين طبيعت و اصول حاكم بر پديده ها كه هر مورد خاصي را شامل مي شوند كدامند ؟

1- اصل تغيير و حركت 2- تضاد 3- همبستگي پيشرفتها 4- قانون جهش ) (ص 26 تا 75 )

( در اين مورد به كتاب ( اصول مقدماتي فلسفه ) جورج بوليتزير نيز مي توانيد رجوع كنيد ص 13 تا ص 202 )

اين قسمت از كتاب را در دو بخش نقد و بررسي مي كنيم :

بخش نخست نقد كلّيِ ( متد شناسائي ديناميك )

متد همانطور كه در همين كتاب تعريف شده – گرچه خالي از نارسائي هائي نيست – عبارتست از « اصول تئوريك و راههاي عملي كه براي رسيدن به هدف مورد نظر رعايت آنها كاملا ضروري است »

وقتي در اين تعريف دقت مي كنيم مي يابيم كه متد يعني روش ، و به راهي و مقصد مورد نظر مي رساند ، پس اگر مقصد ( شناخت واقعيت هاي خارجي جهان ) باشد وظيفه متد تعيين راه رسيدن به آن شناخت خواهد بود نه ارائه خود شناخت .

مثلاً باستانشناسي كه براي مطالعة آثار باستاني تخت جمشيد ، راه تخت جمشيد را از شما جويا مي شود ، بايد راه را به او نشان بدهيد ، اگر بجاي آن تخت جمشيد را براي او توصيف كنيد ، هر چند توصيفتان دقيق و عالي باشد ، راه تخت جمشيد را به وي نياموخته ايد و در نتيجخ سوال او را پاسخ نداده ايد ، در مورد روش شناخت نيز اگر بجاي ارائه متد و روش صحيح شناخت ، جهان را توصيف كنيد ، و شناخت خود را از جهان به نام ( روش شناخت ) به ما تحويل بدهيد ، روش شناخت به ما نياموخته ايد .

پس از اين توضيح عبارت زير را مطالعه مي كنيم « اصول شناسائي ديناميك : همچنانكه گفته شد براي شناختن هر پديده از جهان بايد به اصول حاكم بر پديده ها و يا به عبارت ديگر به قوانين عام طبيعت آشنا بود ، اين اصول در حقيقت الفباي شناسائي جهان و يا كليد شناخت جهان است ، شناسائي بايد با رعايت كامل اين اصول شروع شود ) (ص 26) .

 

هر پديده را در جهان كه در نظر بگيريم خواهيم يافت كه محكوم يك سلسله از قوانين و ضوابط است كه گاه آنچنان كلي هستند كه همة كائنات را در بر مي گيرند و گاه مخصوص به دستة معيني از موجودات مي باشند . اين قوانين ، چه آن دسته كه كلي هستند ، و چه آن دسته كه به پديده هاي خاصي ارتباط دارند ، حلقه هاي زنجيره معلومات ما درباره يك پديده را تشكيل مي دهند ، يعني مجموعة شناسائي ما را دربارة يك پديده تعيين مي كنند ، نه آنكه روشي براي شناخت آن پديده خاص و پديده هاي ديگر به ما بدهند .

قوانين كلي حاكم بر پديده ها گرچه مي تواند كمكي در راه شناخت قوانين خاص تر آن پديده ها باشند ،‌ چنانكة معلومات ما دربارة هر پديده مي تواند كمكي براي يافتن معلومات دقيق تر و بهتر راجع به آن باشد ، ولي اين معني موجب نخواهد شد كه معلومات اوليه و كلي ما ( روش شناخت ) باشند ، بلكه شناختهائي كلي هستند كه ما را در شناختهاي خاص تر كمك مي رسانند .

آنچه به عنوان ( روش يا متد شناخت ) مي توان پذيرفت در دو مرحله يا دو شكل ،‌ جلوه مي كند .

مرحلة نخست اصول مشترك شناسائي كه مي توان در تمام معلومات و در تمام زمينه ها مورد استفاده قرار داد ( 1 )، اين اصول مشترك به منزلة پايه هاي زيرين و اصلي شناخت مي باشند ، و هيچ شناختي در هيچ زمينه نمي تواند از اين اصول مشترك بي نياز باشد ، مي توان از اين دسته به ( روش كلي شناخت )‌ تعبير كرد . . . اين روش كلي در مورد همة شناختها صادق و جاري است ، چه شناختهاي فيزيكي ، و چه متافيزيكي و در مورد شناختهاي فيزيكي نيز همه قسم شناختهاي فيزيكي را در بر مي گيرد .

مرحلة دوم . اصول و ضوابطي كه در رشتة خاصي از معلومات مي توانند مورد استفاده قرار گيرند مثلا روشي كه در شيمي مورد استفاده قرار مي گيرد از ويژه گيهاي خاصي برخوردار است كه در تاريخ يا باستان شناسي نمي تواند مورد استفاده قرار بگيرد ، و همينطور هر يك از باستان شناسي يا جانور شناسي يا زمين شناسي روشهاي خاص به خود دارند كه در ساير رشته ها نمي توان مورد استفاده قرار داد .

همانطور كه در مسائل متافيزيكي از روشهائي مي توان استفاده كرد كه در علوم طبيعي فائدة چنداني ندارند ، در علوم طبيعي نيز روشهائي بكار مي برند كه در متافيزيك مشكلي حل نمي كنند .

آنچه به عنوان ( متد شناخت ) معرفي مي گردد نخست بايد مشخص كند كه آيا ( روش كلي شناخت ) را توضيح ميدهد كه در اين صورت مي تواند عام باشد و در همة رشته ها از آن استفاده مي توان كرد ، يا آنكه روش شناخت ويژه اي را مي خواهد ارائه دهد ، و در اين صورت بايد معين كند كه اين روش شناخت ويژه به كداميك از شاخه هاي علوم اختصاص دارد.

آنچه به عنوان ( متد شناسائي ديناميك ) عرضه مي شود با توجه به تاكيدي كه بر عموميت و كليت آن مي شود ، روشي است كه براي همة شناختها پيشنهاد شده است ، يعني روش كلي شناخت است ، در حاليكه همه مي دانيم كه اين روش – حداقل – درباره شناختهاي متافيزيكي صادق و جاري نيست ، زيرا اصول چهار گانه اي كه اين روش معرفي مي كند – بر فرض صحت – تنها بر جهان ماده و طبيعت حاكم است .

بايد به اين نكته توجه داشت كه ( روش كلي شناخت ) بايد روشي باشد كه در هر زمينه از زمينه هاي معرفت بشري – گذشته ار صحت يا بطلان و صدق يا كذب آن معرفت – قابل استفاده باشد ، تا در نتيجة به كار بستن آن روش صحت يا بطلان شناسائي معيني روشن گردد ، در حاليكه ( متد شناسائي ديناميك ) با اصول چهار گانه اش ، به طور كلي در زمينة شناختهاي متافيزيكي قابل استفاده نيستند ، نه اينكه قابل استفاده هستند و پس از به كار بستن آنها معارف متافيزيكي مورد تكذيب و ابطال آنها قرار گرفته است .

 

پی نوشت:

1- اصولي كه در منطق براي تفكر صحيح تعيين شده است از اين قبيل است.

نقد ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق-کتاب شناخت(قسمت سوم)

 

نقد ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق-کتاب شناخت(قسمت سوم)


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29