نظام سلطه و تروریسم تحریف شده

T R Oo Rتروریسم یک پدیده‏‌ی اجتماعی داخلی یا بین ‏المللی است و بایستی به دنبال شناخت علل و عوامل آن و مبارزه ریشه‌‏ای بود، نه‏ مبارزه رعشه ای و مقطعی. بدون شناخت علل و عوامل این پدیده که یک بحث جرم‏‌شناسی است و به سیاست جنایی معطوف و متناسب با گرانیگاه انگیزشی آن نیازجدی دارد. وگرنه هیچ‏گونه مبارزه‏ای معقول و موفق نخواهد بود.

در این راستا بی تردید،‌ میان تروریسم به عنوان یکی از موضوعات حقوقی با رویکردهای سیاسی در این حوزه تمایز گذارد. آیا در تعریف تروریسم و مفاهیم وابسته باید میان ملت ها و دولت ها اتفاق‏ نظر وجود داشته باشد یا اینکه‏ یک کشور باید تصمیم بگیرد و دیگران تبعیت نمایند؟ برهمین اساس اگر بخواهد مبارزه واقعی و صادقانه صورت گیرد، تعریف مشترک و جهانی از مفهوم تروریسم و تعیین حد و مرز آن با دیگر کنش و واکنش ها، نظیر مبارزه با اشغال و سایر اقدامات مشروع ارائه گردد تا در پرتو آن برای همگان تشخیص استفاده ابزاری و استعماری از مصادیق واقعی تروریسم ممکن گردد.

پرسش اساسی این است که تروریسم یک حقیقت است یا مجاز؟ آیا می توان آنرا به «تروریسم خوب» و «تروریسم بد» تقسیم کرد؟ چه تفاوتی میان تروریسم درعراق و افغانستان با تروریسم در سوریه وجود دارد که ایالات متحده امریکا مدعی مبارزه با تروریسم در افغانستان و حامی تروریسم در سوریه است. چرا تروریسم در سوریه از حمایت های همه جانبه، علنی و سخاوت مندانه سیاسی، مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی امریکا و ارتجاع عرب برخوردار است اما جنبش های مبارزه کننده با اشغال و استعمار در فلسطین، لبنان و سایر کشورهای جهان، تحت فشار همه جانبه قرار می گیرند. آیا «قتل های هدفمند یا هوشمندی» که امریکا به منظور حذف مخالفانش در داخل و خارج اعلام و عمل کرده، برون از مفهوم تروریسم است؟ آیا می توان به بهانه مبارزه با تروریسم، مرتکب ترور شد؟ بر اساس چه مبنایی لیست های جادویی ساخت، شبی نامی را در آن قرار داد و صبح از همان لیست پاک کرد؟ آیا می توان تروریست را به مخالف مسلح تقلیل داد و به جای مبارزه با آنها، مذاکره کرد؟

این یادداشت به ارائه معنا و مفهوم مقبول تروریسم همت گماشته و تفاوت معنایی و مصداقی واژه تروریسم در ادبیات سیاسی و رسانه ای نظام سلطه با تعریف حقیقی و حقوقی و نهایتاً عملکرد امریکا و غرب در این مقوله مورد توجه قرار گرفته است.

تروریسم از واژه (terror) به معنای هراس و هراس افکنی است. ماهیت این رفتار ایجاد وحشت است و تروریست مرتکب ایجاد وحشت در جامعه‏ می‏شود، نوعاً رفتار او این‏گونه است که مثلا باید آدمی را بکشد، محلی را منفجر کند، این نحوه‏‌ی عمل یک تروریست است و امّا ایجاد وحشت، ماهیت تروریسم‏ است که در متون فقهی ما معنا و تعریف‏ "محاربه" بهترین معادل آن است.

تروریسم درعرصه سیاست به کارهای خشونت آمیز و غیر قانونی حکومت ها، احزاب، گروهها و افراد برای سرکوبی مخالفان و ترساندن آنها به هدف سیاسی، اطلاق می‌شود. این مفهوم حاکی از اعتقاد به لزوم آدمکشی و قتل، تهدید و ایجاد رعب و وحشت درمیان مردم است که از لوازم مکاتب سیاسی چون فاشیسم، ماکیاولیسم، نئوماکیاولیسم، امپریالیسم و مانند آنهاست. به لحاظ روش نیز می‌تواند هم روش حکومت‌ها باشد و هم روش گروه ها، احزاب و افراد برعلیه افراد و حکومت ها. به همین دلیل امروزه در ادبیات سیاسی و حقوقی در کنار سایر انواع تروریسم، از تروریسم دولتی و بین المللی نیز نام برده می‌شود.

در خصوص تعریف مفهوم تروریسم باید گفت: سازمان ملل متحد هنوز تعریفی از تروریسم ارائه نکرده، بیانیه ها و قطعنامه های سیاسی شورای امنیت نیز به دلیل ماهیت نامشروع و عملکرد پیوسته ظالمانه‌اش در حمایت از رژیم های تروریستی نظیر اسرائیل، نمی‌تواند در این زمینه مبنا و معنای معتبر باشد. در اسناد معتبر بین المللی از جمله کنوانسیون مبارزه با جرایم سازمان یافته فراملی پالرمو (2000 میلادی) که تروریسم یکی از مصادیق آن است، نیز تعریفی ارائه نشده است. با آنکه در دیگر متون بیش از صد تعریف برای آن شده، اما تعریف واحدی که مقبول همگان باشد، وجود ندارد. از آنجا که ذکر همه آنها از حوصله این مقاله بیرون است، تنها به چند نمونه بسنده می‌گردد:

دانشنامه بریتانیکا تروریسم را «کاربرد سیستماتیک ارعاب یا خشونت پیش بینی ناپذیر برضد حکومت‌ها، مردمان یا افراد برای دستیابی به یک هدف سیاسی» دانسته است. در این تعریف از اینکه به کار بردن آن مشروع و قانونی باشد یا نباشد، قیدی وجود ندارد و به صورت مطلق کاربرد آن، تروریسم است.

وزارت دفاع امریکا در 1990 آنرا به «کاربرد غیرقانونی یا تهدید به کاربرد زور و خشونت برضد افراد یا اموال برای مجبور یا مرعوب ساختن حکومت‌ها یا جوامع که اغلب به قصد دستیابی به اهداف سیاسی، مذهبی یا ایدئولوژیک صورت می‌گیرد»، تعریف کرده است. علی رغم وجود قید «غیرقانونی» بودن باز با ابهام روبرو ست. حال، قانون معیار کدام قانون است؟ قانون «به کاربرنده خشونت» یا قانون کسانی که «خشونت برعلیه» آنها اعمال شده، قوانین مشروع یا هر قانونی؟ چنانکه اشاره شد در اسناد و میثاق های بین المللی نیز تعریفی از واژه تروریسم ارائه نشده است.

باید گفت اینکه تروریسم گونه‌ای از خشونت ورزی است نگرش درستی است اما هرنوع خشونت ورزیی تروریسم نیست. همانطوری که هر «قانونی» نمی‌تواند مجوز کاربرد خشونت باشد تا کاربرد غیر قانونی آن تروریسم انگاشته شود.

فردریک اچ‌گارو در کتاب «علیه تروریسم» تصریح کرده: «جهان سوم که شدیدا‌ گرفتار سیاست های استعماری قدرت های بزرگ بود، چریک هایی را که برای کسب استقلال میهن خویش تلاش کردند، از نامگذاری به این نام (تروریسم) معاف کردند، سازمان ملل متحد نیز مشروعیت جنبش های آزادی بخش را که برای استقلال می‌جنگند، به رسمیت شناخته است.» بر این اساس کسانی را که در برابر تجاوز، اشغال و استعمار به پا خواسته‌اند، چه قانونی آنرا مجاز خوانده باشد یا نباشد، مشروع و خارج از مفهوم تروریسم است.

قانون مبارزه با تمویل تروریسم ماده(3) بند(2): «هر عملی که به قصد قتل یا جراحت شدید افراد ملکی یا سایر اشخاص که سهم فعال در خصومت ها و منازعات مسلحانه نداشته، صورت گیرد و هدف آن از نگاه ماهیت و قرینه، دهشت افگنی در بین یک جمعیت یا وادار ساختن حکومت یا سازمان بین المللی به انجام یا عدم انجام یک عمل باشد»، تروریسم می داند.
اگر چه این تعریف به لحاظ قیودی که در آن به کار برده شده تا حدودی توانسته ترورهایی را که از سوی گروه ها و افراد، به هدف سیاسی برعلیه حکومت یا سازمان های بین المللی، صورت می‌گیرد، تصویر نسبتاً روشنی ارائه کند اما این تعریف گونه های دیگران مثل «تروریسم دولتی» یعنی ترورهایی که از سوی دولت ها درسطح ملی یا بین المللی بر علیه احزاب، افراد وچهره ها صورت می‌گیرد، پوشش نمی‌دهد.

چنانکه گذشت، تعاریف گاه چنان یله و گسترده می‌شود که دفاع از خود و سایر انواع دفاع مشروع، نوعی تروریسم تلقی می‌شود. در برخی موارد نیز قیود محدود ساز (غیرقانونی بودن) هم که به تعاریف افزوده شده، جز ابهام نمی‌افزاید و می‌تواند، مستمسک هر زورمندی گردد. آیا منطق «یا با ما یا برعلیه ما» می‌تواند مبنای قانونی کاربرد خشونت باشد؟ قانون کدام است تا غیرقانونی بودن، معیار شناخت تروریسم گردد. کاربرد خشونت برمبنای قوانین عادلانه یا قوانین ستمگرانه و نا عادلانه، کدام یک مبنای تروریستی بودن و یا نبودن یک عمل است؟

شاید بتوان گفت، تعریف نزدیک به واقعیت این است که آن دسته از اعمال خشونت آمیز و هراس افکن سیاسی را که «فاقد مشروعیت عقلانی و اخلاقی» است، وصف مجرمانه داد و مرتکبان را تروریست و عقاید غیر مشروع و هراس افکن را تروریسم نامید و از این رهگذر جنبش های آزادی بخش و مدافعان سرزمین ها در برابراشغال و تجاوزگری را از دایره تروریسم خارج ساخت.

باید اذعان نمود، دشواری تعریف در مفاهیم علوم انسانی گاه از آنروست که واژگان، قابلیت حکایت گری معنا را به دلیل اختلاف نگرش ها و گستردگی مصادیق ندارد. گاهی هم نه به دلیل پیچیدگی و گستردگی موضوع، بلکه دست سیاست و نه دغدغه حقیقت نمی‌‌گذارد، تا تعریف خالی از ابهام ارائه شود و با صد حیله سعی در تشدید ابهام و چند پهلوسازی مفاهیم می‌گردد تا از آن درهر برهه‌ای بهره‌ ببرند و ابزار سیاست های استعماری خویش سازند. مفاهیمی چون حقوق بشر، تروریسم، آزادی، خشونت و... همواره در ادبیات سلطه، تبصره دار است و به همین دلیل یا اساساً تعریفی ارائه نمی‌کنند و یا اگر تعریفی هم به دست دهند، تصویری روشن و عاری از ابهام به دست نمی دهند.

در رویکردهای این چنین معمولاً تعاریف از تعابیر سیال، نا متعین و فاقد قید تشکیل می‌گردد و اگر قیدی هم بزنند، بندی ایجاد نمی‌کند. براین اساس محصول چنین وضعیتی ده ها سند و میثاق جهانی است که تاهنوز نتوانسته اندکی از انبوه ترورهای سیستماتیک دولتی قدرت ها و اقمارآن ها و تروریست های وابسته به آن ها بکاهد. زیرا کسانی واضع و مقنن چنین اسنادی هستند که حاضرند برای گسترش قدرت شان، هرقیمتی را به بشریت تحمیل کنند تا بر مقدرات آن ها حاکم باشند.


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29