نسبت گروه های سیاسی اول انقلاب با پدیده ی ترور (2)

Khaje Sarvi

- یک بحث دیگر هم این‌جا مطرح است. به نظر می‌رسد در شرایطی یک پیوند، بین بخشی از نیروی‌های لیبرال که بنی¬صدر شاخص آن‌هاست، با مجاهدین خلق به عنوان نیروی التقاطی صورت گرفت. منافقین دست به یک سری ترور می¬زدند که مطلوب بنی‌صدر هم بود.

این حوادثی که خصوصاً از 30 خرداد 1360 اتفاق افتاد و مجاهدین خلق اعلام جنگ مسلحانه کردند و بعد بنی¬صدر هم به این‌ها پیوست، یک زمینه¬ی قبلی دارد. مناطق بومی‌نشین¬ کشور، از 22 بهمن 57 و حتی شاید قبل از پیروزی انقلاب، در زمینه‌ی جدایی‌طلبی فعال بودند. قبل از خرداد 60 هم درگیری‌هایی بود. در کردستان تعداد زیادی ترور و کشته شدند؛ سر بریدند و... در سیستان و بلوچستان همین‌طور، در خرمشهر، در منطقه‌ی ترکمن‌صحرا و... به نظر من در این‌گونه موارد باید دست عوامل خارجی را دید. مشخصاً دست دولت عراق در تمامی درگیری‌های مناطق جنوبی و غربی دیده ‌شد.

اما چیزی که مورد نظر شماست- حادثه¬ی ششم تیر و ترور آیت‌الله خامنه‌ای- برمی¬گردد به دیدگاهی که خود مجاهدین خلق و حتی چریک¬های فدایی خلق، حزب توده‌ و دیگران درباره‌ی اداره حکومت، نسبت به جناح مذهبی و نگاه مذهبی داشتند. مستنداتی هست که نشان می‌دهد آن‌ها اعتقاد داشتند که مذهبی¬ها به چند دلیل نخواهند توانست کشور را اداره کنند و حکومتشان استمرار ندارد. می‌گفتند مهم‌ترین چیزی که مذهبی¬ها ندارند، سازمان و تشکیلات است. با یک نگاه ظاهری درست هم بود. آن‌ها معتقد بودند چیز دیگری هم دارند که مذهبی¬ها ندارند و آن تجربه¬ی حکومت¬مداری است. در نتیجه¬ معتقد بودند ما کادر داریم، ولی مذهبی¬ها ندارند.

- از کجا به حکومت¬داری رسیدند؟ چریک¬هایی که ادعا می¬کردند مذهبی¬ها ناموفقند، در مقابل به چه چیزی استناد می¬کردند که می‌گفتند ما صاحب تجربه¬ی حکومت¬داری هستیم؟

مستقیماً نمی¬گفتند که ما تجربه حکومت¬داری داریم. می¬گفتند بسیاری از افرادی که با ما کار می¬کنند، دانشگاه دیده¬اند و با رسم و رسوم اداری آشنا هستند. می¬گفتند ما کادر اداری داریم، ولی مذهبی¬ها که علوم جدید نخوانده‌اند. اگر تجربیات تشکیلاتیشان را هم حساب کنید -که حزب توده تا آن زمان خیلی تجربه¬اش زیاد بوده، مجاهدین خلق سازمانی داشتند، تشکیلاتی داشتند- بی‌راه هم نمی‌گفتند. از این طرف نیروهای مذهبی یک جامعه‌ی روحانیت مبارز داشتند که سن و سالی نداشت، یک مؤتلفه داشتند که آن زمان یک تشکیلات از هم پاشیده بود و بیشتر فعالانش زندان بودند و ... بنابراین بر اساس شواهد ظاهری درست می¬گفتند. اگر ما بر اساس مشاهده¬ی اوضاع جاری کشور در آن زمان حساب کنیم، حرفشان واقع¬بینانه بود.

- پس چه چیزی اوضاع جمهوری اسلامی را دگرگون کرد؟

مدیریت حضرت امام اوضاع را عوض کرد. شاید اگر ایشان نبودند و این بحران‌ها را مدیریت نمی¬کردند، آن‌ها پیروز می¬شدند. این را همه می¬دانند. سازمان مجاهدین خلق که ترور 6 تیر 1360 را هم انجام داد، معتقد بود که مذهبی¬ها را با توجه به نفوذهایی که سازمان دارد، می‌تواند با یک حمله‌ی مسلحانه یا موجی از ترور، از گردونه‌ی رقابت خارج کند. به سراغ شاخص¬های مبارزان مذهبی در سال¬های قبل و بعد از انقلاب بودند که حالا رهبری جمهوری اسلامی را عهده داشتند. منافقین می‌خواستند با توجه به توانایی¬های شخصی و استفاده¬ از سابقه‌ی خودشان، این عوامل بسیج¬گر را از بین ببرند. فکر می‌کردند سامان نیروهای مذهبی هیئتی است و هیئتی¬ها را هم می¬شود به راحتی از از بین برد.

- ترورها هم در همین راستا یعنی برای از هم پاشیدن شیرازه‌ی انقلاب و توان بسیج مردمی صورت می‌گرفت؟

بله؛ ترور 6 تیر هم که صورت گرفت، به این دلیل بود که آیت‌الله خامنه¬ای یک عضو مؤثر و جزو اعضای شناخته شده‌ی قبل از انقلاب بودند. ایشان را هدف قرار دادند تا یکی از کسانی را از میان بردارند که می¬توانست بسیج اجتماعی ایجاد کند. آن زمان چند شخصیت معروف بودند که به نظر منافقین اگر آنها از سر راه برداشته می¬شدند، کار این‌ها خیلی راحت¬تر می¬شد. یکی آیت‌الله خامنه‌ای بود، دیگری آقای رفسنجانی که قبلاً ترور شده بود؛ فرقان ایشان را ترور کرده بود که البته موفق نبود، اما بعداً روشن شد که مورد نظر مجاهدین خلق هم بوده‌اند.

- آیا هدف‌های ترور و علت ترورها همه‌ی از یک جنس بودند؟

آدم¬هایی را که زدند، در ابعاد مختلفی فعال بودند. فرقانی¬ها به اصطلاح هم مرتجعین را ترور می¬کردند و هم یاوران مرتجعین را به زعم خودشان. سرلشگر قرنی جرمش این بود که یاور مرتجعین بوده است. خودش مرتجع نیست، ولی یاور ارتجاع است. شهید عراقی را هم می¬گفتند یاور ارتجاع در بازار و تشکیلات مساجد است.

- پیش از فضای ترورهای سال 1360 اگر بخواهیم دقت کنیم، بیشتر ترورها کور بود؛ مثلاً ترورهای دسته‌جمعی را شاهد هستیم. مجاهدین به خیابان می‌آمدند و هر کس را که ظاهر مذهبی داشت، می¬زدند. اوج حرکت مجاهدین آن‌جا بود. بعد از آن انگار وارد یک مرحله¬ی جدید شدند و به سراغ مسؤولین می¬آمدند. از آیت‌الله خامنه‌ای شروع ¬کردند و حزب جمهوری و بعد از آن هم رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر؛ رجائی و باهنر. این تغییر رویکرد را چگونه ارزیابی می¬کنید؟

به نظر من این تغییر رویکرد نیست. کتابی هست که البته من نمی‌دانم منتشر شده یا نه، اما مرکز اسناد انقلاب اسلامی تهیه‌اش کرده است. این کتاب بخشی دارد که در آن برنامه‌ی ترورهای سازمان¬های مجاهدین خلق را به‌ صورت مستند و طبق اعترافات و اسناد خودشان آورده است. این برنامه جامع است؛ یعنی سطوح مختلف دارد. دو سه روز از جریان ترورها، مختص کوچه و بازار بود و یک یا دو روز مخصوص روحانیت. پس تغییر رویکرد نیست و طبق برنامه است تا می‌رسد به مسؤولان نظام و بازوهای امام.

در یک سطح از برنامه، نخبگان را می¬زنند و در سطح پایین‌تر عامه‌ی مردم را. مثلاً یک روحانی آمده برای بچه¬اش شیر بخرد، ترورش کرده‌اند. مستندات این‌ها هست. خودشان نوشته‌اند که امروز مثلاً در میدان امام حسین دو تا آخوند را زدیم. حتی یک روز مخصوص این بوده که هر کسی را ریش دارد، بزنند. روز دیگر اختصاص داشته به این‌ که هر كه پاسدار بوده، بزنند. یک‌ روز مسجدی¬ها، یک روز بازاری‌ها و ... مثلاً روبه‌روی گلزار شهدای اصفهان یک آدمی بوده که بقالی داشته و مسجدی بوده. رفته‌اند به‌ او گفته‌اند که آقا پنیر دارید؟ بنده‌ی خدا سرش را برده پایین تا پنیر بیاورد. تا سرش را ‌آورده بالا، ‌زدند. سازمانی هم به آن صورت نبوده که این‌ها را کنترل کنند. بنابراین تلفات ترورها واقعاً زیاد است. از سراسر ایران هم هست و تنها مختص تهران نیست.

در این فاصله که این اتفاقات افتاد، مملکت ما درگیر جنگ هم بود و اوضاع بدتر شده بود، چون منافقین دستشان بازتر شده بود. کم‌کم توجه به امنیت در شهرهای بزرگ بیشتر شد، اما در شهرهای کوچک کار خودشان را می‌کردند. در یزد مثلاً فردی به نام «علی نفتی» را كه نفت‌فروش بود، کشتند. تنها جرم او این بود که طرف‌دار آقای صدوقی و امام بود. خودشان هم این موارد را گردن گرفتند و گفتند ما امروز آن بقال را کشتیم.

می¬گفتند ائمه‌ی جمعه کسانی هستند که گناهشان پیش‌برد اهداف ارتجاع در مناطق مختلف کشور است. شهدای محراب را به همین دلیل هدف گرفتند. البته مورد آقای قاضی مشکوک است که فرقانی‌ها زدند یا منافقین. درباره‌ی آقای صدوقی، حساب دیگری روی ایشان می¬کردند. ایشان آدم شاخصی بود و فعالیت سیاسی گسترده‌ای داشت و خیلی انسان قاطعی بود. آقایان اشرفی اصفهانی و دستغیب هم همین‌طور.

- شما در صحبت‌هاتان به مدیریت بحران اشاره داشتید. در داخل کشوری که نظام نوپایی آمده و حاکم شده، مسؤولان طراز اولش یكی پس از دیگری شهید ‌شدند، اما حضرت امام توانستند آن فضا را جمع کنند. امام چگونه این بحران‌ها را مدیریت کردند؟

حضرت امام با اتکا به آن جای گاهی که در جامعه داشتند و به واسطه‌ی محبوبیتی که بین اقشار مختلف مردم داشتند، آن بحران¬ها را مدیریت می‌کردند. باید البته در جامعه شناسی سیاسی این را دقیق‌تر بررسی کرد که ایشان از چه منابعی برای مهار این امواج روانی مخرب در اجتماع، استفاده کردند. امام حتی در میانه‌ی آن حرکات مهاجم و واقعاً مخرب، انرژی‌های مثبت اجتماعی درست کردند. امواج ترور را کنترل کردند و توانستند از ویران‌گری¬ آنها بکاهند. ایشان باز هم از مفاهیم موجود در فرهنگ سیاسی شیعه بیشترین بهره را بردند. همان‌گونه که در سال¬های قبل از انقلاب، اتفاق افتاده بود. مفهوم «شهید و شهادت» از این جمله است. این‌ها توانست در میان مردم انرژی ایجاد کند و فضایی را به‌وجود بیاورد که روحیه‌ی طرفداران انقلاب اسلامی بر اثر این ترورها تخریب نشود و آسیب نبیند و در برابر این جریان‌ها و برای مقابله با آن‌ها احساس ترس و واهمه نکند. این مفاهیم کم‌کم در جامعه جای خودش را باز ‌کرد و مردم با درک این‌ها با جمهوری اسلامی همراهی ‌کردند.

برقراری یک سیستم اطلاعاتی مردمیِ بدون هزینه و حتی بدون سازمان هم جالب توجه است. این را هم نباید از نظر دور کنیم که گذشته¬ از این مسائل، امام مدیریت سخت‌افزاری قضیه را هم بر عهده داشتند. آن زمان کمیته‌ی انقلاب اسلامی، سپاه، اطلاعات اوین، اطلاعات نخست وزیری و ... را داشتیم که این‌ها جنبه‌ی سخت‌افزاری قضیه¬ی مقابله با بحران را به پشتوانه‌ی حضرت امام دنبال می¬کردند. اقدامات این‌ نهادها گاهی مورد انتقاد واقع می‌شد و اگر آن‌ها پشتوانه‌ی امام را نداشتند، قطعاً نمی¬توانستند در بُعد سخت‌افزاری با جدیت جلو بروند. بنده معتقدم که بار اصلی تأمین امنیت ایران و مهار این بحران¬ها بر دوش خود حضرت امام بود. مثلاً ایشان بودند که دستور ¬دادند دادگاه انقلاب برپا شود و بخشی از پیگیری‌ها را به دادگاه انقلاب سپردند.

شخصیتی غیر از ایشان نمی¬توانست با این جماعت برخورد کند؛ واقعاً نمی¬توانست. دلیلش هم این است که خیلی از افراد واقعاً باورشان نمی¬شد که اعضای این گروه‌ها تروریست هستند و آدم کشند. حتی بسیاری از متدینین و نیروهای مذهبی هم به حساب تعریف¬هایی که آقای طالقانی از برخی گروه‌ها کرده بود، در تردید بودند. برخی افراد تا حدی به این‌ها هم حق می¬دادند. می‌گفتند خب آن‌ها دنیاشون فرق کرده و نمی‌توانند جمهوری اسلامی را هضم کنند. بنابراین در این موارد حرف و حدیث هم زیاد بود و فقط امام با جایگاهش ¬توانست چنین شرایطی را مدیریت کند.

آقای لاجوردی که یکی از عناصر مهم در مقابله با جماعت تروریست است، آن موقع صلاحیت دادستانی و بازپرسی نداشت؛ بالاخره کسی باید ایشان را در جایگاه جدیدش تثبیت می‌کرد و مشروعیت می‌داد و...

- منافقین در ترور آیت‌الله خامنه¬ای موفق نبودند، اما کسانی مانند شهید بهشتی را گرفتند. اگر آن‌ها می¬گفتند شما مذهبی‌ها سازمان یا تشکیلات ندارید، در عوض شهید بهشتی یک نفره کار چند نهاد را می¬کرد یا شهید باهنر و... این خلأ رهبران میانی را امام چگونه پر کرد؟ آیا ایشان انقلابیون جدیدی برای جمهوری اسلامی ساخته است؟

حضرت امام در این زمینه، دو کار مهم انجام دادند و شاید هم سه کار. یکی این ‌که فضایی را درست کردند که در آن زمان، نشاط و امید به آینده و اعتماد به نفس باشد. دوم این ‌که تلاش کردند تا همه باور کنند كه دیگر انقلاب اسلامی قائم به یک شخص نیست؛ البته اشخاص مؤثرند، اما با رفتن چند خدمتگذار، اصل انقلاب از بین نمی‌رود. نکته‌ی سوم هم این بود که حضرت امام اعتقاد و اعتماد زیادی به جوان¬ها داشتند؛ جوانان آن زمان را به مسؤولیت¬های حساسی گماشتند و اعتماد کردند. یقیناً مدیریت این افراد هزینه‌هایی داشت. هزینه¬های بسیاری صرف این می‌شد که این‌ها کار یاد بگیرند. شاید ما چیزهایی از این نیروهای جوان دیده باشیم که در فضای کنونی قابل پذیرش نباشد، اما در آن زمان این الگو در مجموع موفق بود و به بخشی از اهداف تعیین شده رسید. البته معیارهای ما آرمانی است و فاصله‌ی واقعیت‌ها با آن نسبتاً زیاد است، اما در آن فضای بحرانی و برای تثبیت جمهوری اسلامی ایران، این کاری که شروع شد، موفق بود. به نظرم امام نسبت به انقلاب، نگاهی جامعه شناسی داشتند كه نگاه درستی هم بود. دقیقاً بحث ایشان این بود که جوان¬ها خصوصیات و انگیزه‌هایی دارند که افراد میان¬سال ندارند. در جنگ هم این اتفاق افتاده بود. بالاخره این‌ نیروها باید ساخته می‌شدند تا آن¬هایی که سالم ماندند، به یاری انقلاب بیایند و افراد مؤثری باشند.

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31