منافقین هزاران بیگناه را ترور کردند

27جنايات منافقين خلق نه تنها در پاسخ يك پرسش بلكه در چندين جلد كتاب هم نمي گنجد. سازمان تروريستي منافقين گروهي است كه از سال 1361 تا1367، حدود 12 هزار بيگناه را در خيابان‌هاي تهران و ديگر شهرها ترور كردند. منافقين كساني بودند كه در سال 58 و 59 جنگ‌هاي تجزيه طلبانه‌اي را در كردستان، آذربايجان، تركمن صحرا و ديگر شهرها به راه انداختند و اينها همان كساني بودند كه در ماه رمضان اوايل دهه 60 با حمله به خانه يك فرد بسيجي كه تنها جرمش حزب اللهي بودن و حضور در جبهه‌هاي نبرد حق عليه باطل بود، سر سفره افطار، سر فرزندانش را با تيغ موكت‌بري بريدند. منافقين ضمن جاسوسي براي صدام در جنگ تحميلي و نيز برخي ديگر از جنايت‌هاي ددمنشانه از جمله به گلوله بستن مجروحان در بيمارستان‌ها و نيز به شهادت رساندن 72 تن از بهترين نيروهاي انقلاب، از سال 60 و 61 تا آخر جنگ در خيابان‌ها مي‌گشتند و هر دختر و پسر حزب‌اللهي را بدون اينكه حتي بدانند اين شخص كيست به رگبار ‌بستند و در مغازه‌هايي كه عكس امام(ره) بر روي ديوار آن نصب بود، نارنجك مي‌انداختند. منافقین سعی داشتند بین مردم رعب و وحشت ایجاد کنند تا از این طریق پایه های انقلاب را سست کرده و به اهدافشان برسند. آنچه در ادامه می‌خوانید بخشی است از زندگی شهید سعید محمدزاده که به دست عوامل این گروهک به شهادت رسیده است.

شهید سعید محمدزاده 1 شهریور 1343، در شهر اصفهان چشم به جهان گشود. پدرش شاگرد بزاز بود و مادرش خانه‌دار بود. وی سومین فرزند خانواده بود. به علت فوت مادر در زمان شیرخوارگی شهید، وی به همراه برادر و خواهرش نزد مادر بزرگ خود زندگی می‌کرد. سعید تا پایان سال سوم راهنمایی درس خواند و در سال 1362 به سربازی رفت. وی 4ماه آموزشی‌اش را در شهر حسن‌رود بندر انزلی سپری کرد. سپس به نیروی دریایی سیرجان منتقل شد و در نهایت 6 ماه آخر را در شهر مهاباد کردستان گذراند. او از همان سنین کم بازی های گروهی را دوست داشت و این باعث شده بود هر جا می رفت عده ای را دور خود جمع کند؛ حتی در کردستان با کردها تیم فوتبال تشکیل داده بود.

قبل از انقلاب فعالیت خاصی نداشت جز شرکت در راهپیمایی ها، با این حال همیشه به اطرافیانش می‌گفت من شهید می‌شوم. یک هفته مانده بود سربازی‌اش به اتمام برسد که به اصفهان آمد. در همان ایام مرخصی اش، در 10 مرداد 1364، در سه راه صغير اصفهان بر اثر اصابت گلوله منافقین  دریک درگيري خياباني  شهيد شد. مزار او در گلستان شهداي زادگاهش واقع است.

بخشی از مصاحبه با برادر شهید سعید محمدزاده:

سعید 1 ساله بود که مادرم در حوض خانه افتاد و از دنیا رفت. از آن پس ما پیش مادر بزرگمان زندگی می کردیم. او همیشه نگران ما بود. حق هم داشت چون پدرم مسئولیت ما را به او سپرده بود. من سوم ابتدایی بودم که تازه مدرسه رفتن سعید شروع شد. همبازی دوران کودکی‌ام بود. با هم درس می‌خواندیم.

بزرگتر که شدیم او علاقه زیادی به درس خواندن نشان نداد. دوران راهنمایی را که تمام کرد مشغول کار شد. این اواخر حدود2 سال پیش دکتر نیازی دندان ساز کار می‌کرد.

سعید فردی مهربان، خنده رو و اهل ورزش و بازی های گروهی بود. هر جا می‌رفت بچه ها را دور خودش جمع می‌کرد تیم تشکیل می‌داد و بازی می‌کرد.

در کردستان که بود دو تیم تشکیل داده بود خودشان بودند و کردها. با هم بازی می کردند؛ اما آنها می‌گفتند تا وقتی اینجا هستید شما را ترور می کنیم.

بسیار خنده رو و مهربان بود. او یک فرد مذهبی معمولی بود؛ حتی بعد از انقلاب هم هیچ خط و ربطی به هیچ گروهی چه موافق و چه مخالف نداشت.

همیشه دوست داشت شهید شود. هر کجا بود برای صبح جمعه خودش را به دعای ندبه می‌رساند. خیلی دوست داشت روضه خوانی بکند.

روایت حادثه از زبان خواهرو برادر

آرزوی سعید شهادت بود. یک بار که از سیرجان آمده بود برای مادربزرگم پارچه چادری آورد. مادربزرگ گفت: «این را می‌گذارم برای خانمت.» گفت: «اصلا حرف ازدواج را نزنید. من شهید می شوم.»

 یک هفته بود که از سربازی برگشته بود چون همیشه از شهادت حرف می زد دایی‌یمان به او گفت: «پس شهید نشدی!»  گفت: «آخر به آرزویم می رسم.»

صبح پنجشنبه برادرم او را از خواب بیدار کرد برای پرداخت قسط وام به بانک برود. سعید آماده رفتن شد و در راه به مراسم فاتحه دوستش هم رفت. در حال برگشت از مراسم بود که دید پاسبانی به دنبال فردی می‌دود و داد می‌زند دزد را بگیرید. سعید هم که تازه از سربازی برگشته بود و آمادگی جسمانی خوبی داشت توانست آن فرد را بگیرد. در همین زمان بین‌شان درگیری  پیش می‌آید و تیری به آئورتش می‌خورد. سعید در راه انتقال به بیمارستان شهید شد.

ماجرا از این قرار بود که خانمی در حال گذر از خیابان متوجه می شود شخصی از کیوسک تلفن بصورت رمزی صحبت می کند. او که مشکوک شده بود به نزدیکترین کلانتری اطلاع می‌دهد. ماموران انتظامی پس از دستگیری آن شخص، او را داخل کلانتری بردند؛ اما وی پس از درگیری داخل پاسگاه با تفنگ یکی از نیروها فرار می‌کند.

بعد از اینکه سعید به شهادت رسید متوجه شدیم آن فرد از عناصر گروهک تروریستی منافقین بود.


مطالب پربازدید سایت

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

جدیدترین مطالب

سوم اردیبهشت سالروز ترور شهید سپهبد محمدولی قرنی؛

روایت تنها شاهد اولین ترور

فرزند شهید آقامیری می‌گوید منافقین باید به اشد مجازات محکوم شوند

فرزند شهید ترور: منافقین به اشد مجازات محکوم شوند

مردم آلبانی استرداد و خروج اعضای گروهک منافقین را از دولت خود مطالبه کنند

دادگاه رسیدگی به اتهامات سرکردگان گروهک تروریستی منافقین آغاز شد

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار جمعی از جوانان و نوجوانان بهشهری:

حیات رژیم صهیونیستی وابسته به ترور است

دبیرکل بنیاد هابیلیان در دیدار با خانواده شهید کامیاب مطرح کرد:

مجازات منافقین را در محاکم بین المللی نیز دنبال خواهیم کرد

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور کشور)

باز هم تروریسم و باز هم کاپشن صورتی

حمله تروریستی به سه نقطه شهرستان چابهار و راسک

تعداد شهدای حمله تروریستی به راسک و چابهاربه 16 نفر رسید

فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان