تعدادی از نیروهای گروهک تروریستی جیشالعدل در 20تیر1394 ساعت1بامداد قصد ورود به کشور را داشتند که در نوار مرزی میرجاوه گرفتار کمین نیروهای مرزبانی سیستان و بلوچستان شدند.
نیروهای مرزبانی با اشرافیت اطلاعاتی و آگاهی از ورود اعضای گروهک تروریستی به داخل کشور، با آنان در منطقه ملنگی میرجاوه درگیر و موفق شدند سه نفر از اعضای گروهک از جمله یک فرد پاکستانی را دستگیر کنند. طی دستگیری این افراد 140 چاشنی انفجاری الکترونیکی، صوتی و زمانی کشف شد.
در این عملیات یک نفر از جان بر کفان مرزبانی سیستان و بلوچستان به نام ستوان دوم توحیدینسب به مقام شهادت رسید و یک نفر مجروح شد.
منصور توحيدینسب در سال1358 در خانواده اي مذهبی و ساده زيست در شهر بزنجان به دنیا آمد. پیشه پدرش كارگری و مادرش، خيرنساء، خانه دار بود. آن ها 4 پسر و 2 دختر دارند.
منصور مقاطع ابتدائی و راهنمايی را در شهر بزنجان به اتمام رساند. در سال 1377 به خدمت مقدس سربازی رفت و در نيروی دريايی ارتش جمهوری اسلامی ايران خدمت کرد.
منصور توحیدینسب به دليل علاقه زيادی كه به خدمت در نظام مقدس جمهوری اسلامي ايران داشت در سال 1380 به استخدام ناجا درآمد و پس از گذراندن دوران آموزشی برای ادامه خدمت به قرارگاه عملياتی مقدم مرصاد اعزام شد. او پس از انتقال قرارگاه مرصاد به استان سيستان و بلوچستان به فرماندهی مرزبانی آن استان پيوست.
شهید توحیدینسب در سال 1381 ازدواج کرد و ثمره اين ازدواج دو فرزند بنام مريم و علی است.
او سرانجام در 20تیر1394 در درگيری مسلحانه با گروهك تروريستی جيشالعدل كه قصد انجام عمليات های انتحاری در شرق كشور را داشت به خيل همرزمان شهيدش پيوست.
آنچه در ادامه میخوانید شرحی است بر مصاحبه با خانواده شهید توحیدی نسب:
صغری پیرمرادی هستم همسر شهید اقتدار و امنیت منصور توحیدی نسب.
ایشان در سال 1380 به همراه خانوادهشان به خواستگاری آمدند و سال 1381عقد کردیم. با هم فامیل بودیم. ایشان پسرخالهام بود. دوست داشتم همسرم نظامی باشد. صادقتش باعث شد به خواستگاریاش جواب مثبت دهم.
همان سال ایشان در قرارگاه عملیاتی مرصاد استخدام نیروی انتظامی شد. دوران اولیه خدمت را در پایگاه شهید عامری سیستان گذراند. بعد به کرمان منتقل شد و در گردان 101 محمد رسول الله در دسته رزمی ادوات مشغول به کار شد.
زمان ازدواج و اوایل زندگی دور بودن از خانواده سخت بود؛ اما منصور مهربان بود و از لحاظ عاطفی حمایتم میکرد. اوقات فراغتمان را بیشتر باهم میگذراندیم و به مکان های تفریحی میرفتیم. خیلی سعی میکرد دوری از خانواده به من سخت نگذرد. با اینکه آن اوایل زندگیمان از لحاظ اقتصادی فراز و نشیب هایی داشت؛ اما با مهر و علاقه ای که میانمان بود این مشکلات نادیده گرفته میشد.
تمام دوازده سال زندگی مشترک من و منصور عشق و محبت و صمیمیت بود. او با من و فرزندانمان بسیار مهربان بود. حاصل زندگی ما دختری 13 ساله به نام مریم و پسری 6 ساله به نام علی است.
توجه به حلال وحرام:
به رعایت حلال و حرام پایبند بودند و میگفت اگر انسان لقمهای حلال به فرزندش بدهد در هر 2 دنیا اجر دارد. معتقد بود این دنیا ارزش آن را ندارد که انسان کار حرامی انجام دهد و از راه حرام بخواهد بچه هایش را به جایی برساند.
او در برابر رفتارهای غیرمنطقی سکوت میکرد. با این سکوت دیگران متوجه می شدند که شهید از آن رفتار ناراحت شده است.
هوش بالا:
درجهاش چندان بالا نبود؛ اما بخاطر هوش و ذکاوتش در همه بازدیدها و مأموریت ها نظرش را میپرسیدند. آنقدر نظر او برایشان مهم بود که در ایام مرخصی نیز تماس میگرفتند و نظر ایشان را میپرسیدند.
نحوه شهادت:
ساعت 10 بود که با شهید تماس گرفتند و اطلاع دادند 3 نفر از مرز پاکستان وارد خاک ایران شدند. شهید همراه 7 نفر دیگه به مأموریت رفتند؛ اما آن ها زودتر از نیروهای مرزبانی در جاده مستقر شده و کمین زده بودند. اولین کاری که کردند به سمت ماشین نیروهای انتظامی شلیک کردند و ماشین منفجر شد.
نیروها که از اتومبیل خارج شده بودند برای دستگیری عناصر جیش العدل اقدام کردند. عناصر جیش العدل وانمود کردند مهماتشان تمام شده و منصور برای دستگیری آن ها خیز برداشت؛ اما این کار آن ها در واقع یک فریب بود و به سمت منصور رگبار بستند و او را به شهادت رساندند. به علت اینکه گلوله به صورتش اصابت کرده بود او در همان لحظات اولیه به شهادت رسید.