منافقین در کلام حضرت امام خمینی (ره)

Rooholah02

ايجاد آشوب از سوي گروهكها به بهانه هاي مختلف

دقت كنند كه اينها عمال خارجي هستند و مي خواهند با بهانه هاي مختلف آشوب بپا كنند. در اين چند روز ديديد كه با بهانه بسيار مبتذل - كه خود آن آقا با آن مخالف بود - در خيابانها ريختند و مدارس را تعطيل كردند و مردم را اغفال كردند براي اينكه آشوب بپا بشود. آنها متوجه باشند كه قدرت اين را ندارند كه تفرقه مابين ما و آقايان ديگر بيندازند. و آقايان با هوشياري جلو اين تفرقه ها را مي گيرند. شما ملت ماموريد كه با هوشياري جلو اين تفرقه ها را بگيريد. جوانان عزيز ما در دانشگاه و در ساير مدارس موظفند كه از اين توطئه ها جلوگيري كنند.(490) 30/1/58

تفسير به راي قرآن از سوي منافقان

امان از اين آدم كه بظاهر دوست است، لكن كمر آدم را مي شكند! اين بظاهر «دوست»ها كارشان مشكلتر از آن غير دوستها هستند. آنها تكليفشان معلوم است، ما مي دانيم چه بكنيم. . . . حالامن نمي گويم كه كي اينطور است. من اينها را الآن درست نمي توانم بگويم. اما اينهايي كه سرخود هرچه دلشان مي خواهد گردن قرآن مي گذارند! اينها كارشان مشكلتر از آنهاست. هر كي دلش هر طوري! اينكه در صدر اسلام اين كلمه مكرر وارد شده است كه اگر كسي قرآن را به راي خودش تفسير كند فليتبوّء مقعده من النّار اين جايش توي آتش است، اين پيش بيني يك همچو مطالبي است كه يكوقتي هر كسي به راي خودش يك چيزي درست مي كند. برخلاف آنچه مي گويد قرآن مي خواهند درست كنند، اينها كارشان يك قدري مشكلتر است؛ براي اينكه - اينها - تشبث به قرآن مي كنند.

من نجف كه بودم، يك نفر از همين افراد آمد پيش من. قبل از اين بود كه آن منافقين پيدا بشوند. پيش من، شايد بيست روز - بعضيها مي گفتند 24 روز - مدتي بود پيش من. هر روز]مي[آمد آنجا، و روزي شايد دو ساعت آمد صحبت كرد از نهج البلاغه، از قرآن. همه حرفهايش را زد. من يك قدري به نظرم آمد كه اين وسيله است. نهج البلاغه و قرآن وسيله براي مطلب ديگري است. و شايد، بايد يادم بياورم آن مطلبي كه مرحوم آسيد عبدالمجيد همداني به آن يهودي گفته بود. مي گويند يك يهودي در همدان مسلمان شده بود. بعد خيلي به آداب اسلام پايبند شده بود؛ خيلي زياد! اين موجب سوءظن مرحوم آسيد عبدالمجيد كه يكي از علماي همدان بود شده بود كه اين قضيه چيست. يكوقت خواسته بودش، گفته بود كه تو مرا مي شناسي؟ گفت: بله. گفت: من كي ام؟ گفت: شما آقاي آسيد عبدالمجيد. گفت من از اولاد پيغمبرم؟ گفت بله. تو كي؟ من يك يهودي بودم، پدرانم يهودي بودند و تازه مسلمان شده ام. گفته بود نكته اينكه تو تازه مسلمان كه همه پدرانت هم يهودي بودند و من هم سيد و اولاد پيغمبر و ملّا و اين چيزها، تو از من بيشتر مقدسي، اين نكته اين چيست؟ من شنيدم كه يهودي گذاشت و رفت! معلوم شد حقه زده. يك قضيه اي بوده. مي خواسته با صورت اسلامي كارش را بكند. تو يهوديها اينگونه كارها هست. من به نظرم آمد كه اين قضيه. . . اينقدر نهج البلاغه و خوب، من هم يك طلبه هستم؛ من اينقدر نهج البلاغه خوان و قرآن و اينها نبودم كه ايشان بود! ده - بيست روز ماند. من گوش كردم به حرفهايش، جواب به او ندادم؛ همه اش گوش كردم و آمده بود كه تاييد بگيرد از من، من همان گوش كردم و يك كلمه هم جواب ندادم. فقط اينكه گفت كه ما مي خواهيم كه قيام مسلحانه بكنيم، من گفتم نه، قيام مسلحانه حالاوقتش نيست؛ و شما نيروي خودتان را از دست مي دهيد و كاري هم ازتان نمي آيد. ديگر بيش از اين من به او چيزي نگفتم. او مي خواست من تاييدش بكنم. بعد هم معلوم شد كه مسئله همان طورها بوده.

بعد هم كه آقايان آمدند، از ايران هم براي آنها اشخاصي سفارش كرده بودند كه اينها را تاييد كنيد، اينها مردم كذايي هستند، فلان، مع ذلك من باور نكردم. حتي از آقايان خيلي محترم تهران سفارش كرده بودند كه اينها مردم چطور هستند؛ و من باورم نيامده بود. اينهايي كه اينقدر از قرآن و از نهج البلاغه و از ديانت زياد دم مي زنند و بعد فقرات قرآن را يكجور ديگري غير از آنچه بايد معنا مي كنند و فقرات نهج البلاغه را يكجوري ديگر غير از آنچه كه بايد معنا مي كنند، اينها را نمي توانيم ما خيلي رويشان اطمينان داشته باشيم.

اين بعثي هاي عراق همين فقرات نهج البلاغه را كه امثال اينها استشهاد مي كنند، آنها هم در چيزها مي نويسند و در پلاكاردشان مي نويسند و منتشر مي كنند. همين، همين فقرات نهج البلاغه را! اين بعثيهايي كه اصلاً كاري به اين مسائل ندارند اينها را مي نويسند و به ديوارهاي نجف و به خيابانهاي نجف منتشر مي كنند. به اينها ما نمي توانيم من نمي گويم چطورند؛ ممكن هم هست كه يك نفرشان سالم باشد، يا شايد اشتباه نداشته باشد، لكن ما نمي توانيم به آنها اعتماد كنيم؛ به آنها نمي شود اعتماد كرد.

امام در پاسخ يكي از دانشجويان كه پرسيد: موضع ما در برابر آنها بايد چگونه باشد، فرمودند:

موضع شما همين است كه با آنها خيلي دوستانه نباشد؛ البته نبايد طردشان كرد؛ نبايد درگيري با آنها كرد.(491) 23/3/58

مشخصات و نحوه رفتار منافقان

در سوره دوم، سوره «منافقين» را ذكر مي فرمايد، و كيفيت منافقين را؛ كه اينها پيش تو اظهار ديانت مي كنند، اظهار اسلام مي كنند، لكن دروغ مي گويند! اينها مسلم نيستند. اينها منافق هستند، و منافقين را هم به بدترين وجه ذكر مي فرمايد كه مردم آنها را بشناسند. ما قبلاً تذكرات داديم براي اينكه منافقين را از غيرمنافقين، مردم تشخيص بدهند. به مجرد اينكه كسي گفت من مسلم هستم و به مجرد اينكه كسي گفت من جمهوري اسلامي را قبول دارم، اين نمي شود باور كرد بايد اعمال آنها را ديد. بايد ديد اينها در اين جمهوري اسلامي چه تعهداتي دارند؛ چه كاري كردند براي مملكت خودشان؛ چه فكري دارند. اينهايي كه اظهار اسلام مي كنند لكن مردم را در بلاد ايران مردم را به آتش مي كشند، خرمنهاي مردم را به آتش مي كشند، جوانهاي ما را در اطراف مي كشند، در كردستان عزيز، آنقدر از جوانهاي ما را و از خود كردها را كشتند، و اينها در عين حال مي گويند ما مسلم هستيم، قرآن مي فرمايد كه شماها منافق هستيد، شماها مسلم نيستيد، شمايي كه قولتان غيرعملتان است، حرفتان غيرواقعيتتان است، شما مسلم نيستيد، شما منافق هستيد؛ شما مي خواهيد مردم را گول بزنيد. شمايي كه الآن در كردستان دست به خرابي زده ايد و مع ذلك

مي گوييد ما سني هستيم و اهل سنت هستيم، شما اگر اهل سنت هستيد، به حسب فتواي علماي بزرگ اهل سنت، واجب است اطاعت كنيد از اولي الامر. اولي الامر امروز دولت ما و ما هستيم. بر شما واجب است به حكم اسلام، كه تبعيت كنيد؛ و به حكم قرآن، به حسب راي علماي خودتان، به حسب راي مشايخ خودتان. شما اگر چنانچه مسلم هستيد، چرا تبعيت از قرآن نمي كنيد؟ چرا به حسب آنطوري كه علماي شما استفاده ]كرده اند[ از آيه شريفه اطيعوااللّه و اطيعواالرسول و اولي الامر منكم اطاعت نمي كنيد؟ شما در صورت مسلمان هستيد، در ظاهر اظهار اسلام مي كنيد؛ به حسب واقع مسلم نيستيد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پانوشت ها:

490- سخنراني در جمع اقشار مختلف مردم

491- سخنراني در جمع دانشجويان دانشگاه تهران


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31