«مسئله ای به نام آلترناتیو»

تروریسم ضد مردمی(12)

وقتی در یک جامعه زمینه های نارضایتی شورش و عصیان علیه نظام حاکم به اندازه کافی زیاد می شود و به اصطلاح زمینه عینی انقلاب فراهم می گردد ، عاملی مهم برای رشد جنبش و لازمه و ضامنی برای تداوم آن تا پیروزی وجود یک نیروی مورد قبول نسبی عامه است که بتواند جانشینی نظام موجود را که بایستی ساقط شود به عهده گیرد که در اصطلاح آن را آلترناتیو رژیم می گویند .

وجود آلترناتیو مناسب خود می تواند بسیاری از ناراضیان ساکت را و آنهایی را که از به هم ریختن رژیم بدون این که آینده روشنی برایشان متصور باشد ، می ترسند امیدوار کرده و باعث می شود که به انقلابیون بپیوندند .

در مورد انقلاب اسلامی ایران دیدیم که اولاً ضدیت رژیم شاهنشاهی با اسلام کاملاً برای توده ها ، حتی در اعماق روستاها توسط شبکه روحانیت مشخص شد (زمینه عینی انقلاب) و ثانیاً وجود امام در رأس مخالفان حکومت شاه جانشین مورد اعتماد و مورد قبول توده های مسلمان را شکل داد و انقلاب به پیروزی رسید .

منافقین هم برای براندازی جمهوری اسلامی به همین احتیاج داشتند ، اول نارضایتی مردم از حکومت به نحوی که حاضر بشوند رودرروی آن بایستند و دوم وجود یک نیروی جانشین . در مورد عامل اول باید گفت که حتی هنوز هم از گفته های کلیه محاربین می توان یافت که خودشان هم معتقد نبوده و نیستند که حکومت پایگاه مردمی ندارد .

بنابراین منافقین به این دل بستند که با ایجاد آلترناتیو مورد پسند آمریکا ، نیروی امپریالیسم که در ایران هنوز هم ریشه هایش قطع نشده و نیرومند است بتواند به جای مردم بر ایشان عمل بکند و این را آمریکا هم می خواست .

بنابراین آمریکا در صدد تشکیل آلترناتیو متشکل از سه جریان متفاوت که نیرومندترین امکانات بالفعل آمریکا علیه انقلاب اسلامی به شمار می رفتند برآمده و با مهارت تمام مراحل اولیه اش را موفق هم شد .(1)

و منافقین با اهمیت زیادی که برای ایجاد آلترناتیو مورد پذیرش آمریکا قائل بودند تصمیم گرفتند به هر طریق که شده این کار را انجام دهند ، با توجه به همین مطلب است که رجوی یکی از دلایل سفر خود به خارج را در کنار بنی صدر بودن برای جلوگیری از تشکیل یک آلترناتیو دیگر ذکر می کند .

وجهه بنی صدر از نظر آمریکا چنان بوده است که در صورت عدم پیوستن به منافقین و جمع شدن عده ای دیگر به دور او از توجه آمریکا به منافقین کاسته شده و رقیبی تازه در نظر آمریکا برای منافقین پیدا می شد .

مختصری از حزب دمکرات و مواضعش در آستانه پیوستن به شورای بنی صدر _ رجوی:

گفتیم که سرعت حوادث در سه ماهه اول سال 60 بسیار زیاد بود ، به همین لحاظ ادامه موضوع شرکت حزب دمکرات در جبهه مورد بحث نسبتاً در حاشیه قرار گرفت و نظر آمریکا صرفاً منعطف به پیروزی یا شکست بنی صدر و منافقین بر نظام جمهوری اسلامی گردید .

بعد از شروع مرحله مسلحانه در حرکات منافقین مجدداً اتحاد حزب دمکرات با بنی صدر _ منافقین و این بار از زبان رادیو آمریکا و رادیوهای متعلق به ضد انقلابیون سلطنت طلب و بختیارچی ترویج می شود .

در 2/4/60 یعنی دو روز بعد از 30 خرداد رادیو آمریکا اظهار نظر می کند که :

" این وضع باید چند ماه دیگر هم ادامه یابد تا رژیم اسلامی را به ورطه سقوط کامل برساند." و در ادامه وعده می دهد که " این مثلث قدرت ( بهشتی ، رجایی ، رفسنجانی ) با مشکلات بزرگی روبروست . "

و سه عامل مهم برای براندازی حکومت را در صورت احتمال عدم پیروزی منافقین و برای تکمیل کار آنان ذکر می کند و این سه عامل مهم را چنین می شمرد : " اقتصاد در هم ریخته ای که در شرف سقوط است ، دوم مسئله قیام کردها و بالاخره مسئله جنگ ایران و عراق . "

رادیو صدای آزاد ( منعکس کننده نظرات اویسی ها ) واضح تر این اتحاد را تبلیغ می کند و در 3/4/60 طی گفتاری اعلام می دارد که : " رادیو مخفی حزب دمکرات کردستان در پیامی از

سوی دکتر قاسملو دبیر کل این حزب از بنی صدر خواست تا به رزمندگان کرد بپیوندد ، هم اکنون بیشتر مناطق کردنشین در تصرف نیروهای کرد است ، کردها اعلام داشته اند که هر یک از مقام های رژیم ... که مایل به مبارزه با آخوندها باشند مورد استقبال برادران کرد خود قرار خواهند گرفت ، طی روزهای اخیر کردها حملات خود را علیه مواضع پاسداران شدت بخشیده اند و دهها پاسدار را به قتل رسانیده اند . "(2)

در ادامه همین خط ترویج اتحاد بنی صدر _ منافقین _ حزب دمکرات و با احتساب این که بنی صدر در میان ارتشی ها محبوبیت فراوانی دارد همین رادیو چنین می گوید :

" ... خبرنگار صدای آزاد نیز در گزارشی که از کردستان فرستاد گفت : طی روزهای اخیر حدود 600 نفر از افسران و درجه داران با سلاح های خود به مبارزین کرد پیوسته اند . " ( 19/4/60 صدای آزاد )

در 25/4/60 رادیوی حزب دمکرات مجدداً با تبلیغ تشکیل یک جبهه متحد ضرورت فوریت تشکیل چنین جبهه ای را یادآوری می کند :

" هر چه زودتر چنین جبهه ای تشکیل گردد و هر چه نیروهای انقلابی گسترده تر در آن شرکت نمایند و به همان اندازه امکان پیروزی بر ارتجاع و استبداد بیشتر خواهد گردید و به همان نسبت راه برای رهایی از این بی سر و سامانی هموارتر خواهد شد . "

حزب دمکرات در گفتارهای دیگری ماهیت نیروهایی را که علاقمند است هر چه بیشتر در این جبهه شرکت کرده و نتیجتاً بتوانند بهتر و زودتر به امکان پیروی بر ارتجاع دست یابند نشان می دهد ، این رادیو در ادامه حمله به مرتجعین ! که نیروهای مترقی و مبارز را چنین و چنان کرده و می کند ادامه می دهد که :

" کار تعقیب و دستگیری شخصیت های سرشناس و آزادیخواه نیز به شدت دنبال گردیده است ، ابوالفضل قاسمی نویسنده مبارز و شخصیت سیاسی و سرشناس ایران نمونه بارزی بر این ادعا می تواند باشد ، این شخص که سوابق مبارزاتی او بر هیچ کس پوشیده نیست هم اکنون در زندان مرتجعین به سر می برد و مانند بسیاری از آزادیخواهان و افراد مبارز در معرض اتهامات گوناگون از قبیل ساواکی بودن ، سرسپرده و عامل بیگانه بودن و ... قرار گرفته " ( رادیو حزب دمکرات کردستان ، 29/4/60 )

البته اگر این تنها نمونه بود می توانستیم بگوییم اشتباهاً از دست حزب دمکرات در رفته و سخنان ناگفتنی گفته شده است چه ظاهراً دفاع از ابوالفضل قاسمی ساواکی الاصل که جانشین بختیار در حزب آمریکایی ایران و ادامه دهنده راه او پس از فرار بوده است در شرایطی که حزب دمکرات در حال مذاکرات سه جانبه با بنی صدر و رجوی است ظاهراً جز به ضرر جبهه مربوطه نمی باشد .

ولی قضیه غیر از این است و گفتار دیگری که می آوریم نشان می دهد که حتی پرده پوشی بر آمریکایی بودن حزب دمکرات هم لازم دانسته نمی شده و با وجود همین شرایط هم بود که حزب دمکرات یکی از ارکان اصلی آلترناتیو منافقین می شود و اصلاً این از جمله اطمینان هایی است که رجوی به غرب می دهد .

گفتار دیگری که می آوریم در حقیقت دیدگاه واقعی حزب دمکرات در مورد جبهه مورد بحث می باشد و اگر در مورد ابوالفضل قاسمی برای تبرئه خود جرائم او را اتهامات واهی می خواند در اینجا از چهره های سرشناس تر و قابل دفاع تر نام می برد و این اتفاقی نیست و دقیقاً جلوه خط حزب دمکرات است که در آن تضمینات لازم به آمریکا داده شده است .

حزب دمکرات به وسیله رادیو کردستان چنین می گوید :

" شخصیت و اعتبار کسانی چون حسن نزیه و مقدم مراغه ای و بسیاری از روحانیون مبارز !! را چه کسانی غیر از دار و دسته حزب چماقداران لجن مال کرده اند ، نویسندگان سرشناس و مبارزی چون دکتر علی اصغر حاج سید جوادی را چه کسانی به باد افترا بستند ؟ این کدام باند توطئه گر و جنایتکاری بود که سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریک های فدائی (اقلیت) و حزب دمکرات کردستان و سایر سازمان های مبارز و انقلابی را متهم به وابستگی به امپریالیزم و صهیونیزم می نماید ؟ .... "

( 16/5/60)

چند روز بعد رادیو حزب دمکرات در ادامه و تایید خط یاد شده برنامه ای پخش می کند که در ضمن سند دیگری برای افشای ماهیت این حزب محسوب می گردد و آن پیام قاسملو به " میتران " ( این پشتیبان بزرگ صهیونیزم و از سران امپریالیسم غرب ) است که گذشته از خود شیرینی های مفتضح دقیقاً دادن تضمینی برای حضور مجدد غرب در ایران در صورت پیروزی حزب دمکرات و متحدانش می باشد .

این پیام به مناسبت اعتراض دولت ایران به دولت فرانسه در مورد پشتیبانی وسیع از تروریست ها و سایر ضد انقلابیون فراری و رفتن برخی دیپلمات های فرانسوی از ایران فرستاده شده که ضمن آن انواع صفات ارتجاعی ، ضد خلقی و نظایر آن به این عمل نسبت داده شده و به شدت محکوم گشته و از فرانسوی ها دلجویی لازم به عمل آمده است .

بخشی از این پیام چنین است :

" رفیق گرامی فرانسوا میتران ریاست جمهوری فرانسه ... اعمال ضد اصول روابط بین المللی دولت ارتجاعی جمهوری اسلامی نسبت به سفیر فرانسه و کلیه فرانسویان مقیم ایران را محکوم کرده و همدردی خود را با ملت و دولت فرانسه اعلام می داریم ... اعمال ضد دمکراتیک رژیم ... منعکس کننده خواست خلق های ایران نیست ... خلق کرد و همه خلق های ایران برای سیاست های دمکراتیک شما و ... احترام بسیاری قائل است ...

... جناب رئیس جمهور ... اعمال ارتجاعی و ضد خلقی رژیم ایران نخواهد توانست از احساس همدردی و دوستی این خلق نسبت به ملت فرانسه ذره ای بکاهد ... این اعمال ناپسند واپسگرایانه و آدمکشانه رژیم از ماهیت رژیم سرچشمه می گیرد ... ما اطمینان داریم که مبارزات یکپارچه خلق های ایران در آینده ای بسیار نزدیک به سلطه مبتکران این اعمال ناپسند خاتمه می دهد و دیپلمات های فرانسوی همچون میهمانان گرامی میهن ما به سر کار خود در ایران باز خواهند گشت و روابط میان خلق های ایران و فرانسه هر چه بیشتر گسترش خواهد یافت . " (رادیو کردستان ، 21/5/60)

تمامی این اعلام مواضع ها که برشمردیم در شرایطی است که به قول قاسملو قبلاً با منافقین به توافق اصلی تشکیل یک جبهه رسیده اند و فی الواقع همان طور که گفته شد تمامی این کارها در جهت تقویت همان جبهه صورت گرفته است .

قاسملو در پیامی به مناسبت 25 مرداد ، سالروز تأسیس حزب دمکرات می گوید :

" حزب دمکرات کردستان مدتهاست در راه ایجاد جبهه ای دمکراتیک ضد امپریالیستی !! مجدانه فعالیت می کند ، نمایندگان حزب ما ماهها پیش با نمایندگان مجاهدین خلق به توافق اصلی رسیده اند ، اکنون پس از خروج آقایان بنی صدر و رجوی از ایران بسیاری از اعضا و هواداران حزب ما می پرسند مسئله تشکیل جبهه به کجا رسید ."

" جلاد خلق کرد " ، " متحد خلق کرد " یا دکانی به نام خلق کرد ؟ تقریباً در همین اوقات است که نماینده حزب دمکرات در پاریس به ادامه مذاکرات نشسته و مراحل پایانی مقدمات پیوستن رسمی حزب دمکرات به شورای مقاومت ( بنی صدر _ رجوی ) دارد طی می شود در شهریور جزوه تبلیغاتی از این مذاکرات در پاریس منتشر شده و ضمن آن وانمود می شود که گویا مهمترین اشکالات پیوستن حزب دمکرات به شورای مزبور ایرادات و ابهاماتی

در مورد بنی صدر و سابقه اوست که بایستی در جریان مذاکره حمل و فصل گردد .

ولی یک بررسی مختصر نشان می دهد که این طور نبوده و چنین تظاهراتی برای آن است که هم گزارشی از مذاکرات داده باشند و هم جلوی تبلیغات نیروهای منطقه ای مخالف حزب دمکرات که چگونه بنی صدر " جلاد خلق کرد " دیروز به " متحد خلق کرد " امروز تبدیل شد ، گرفته شود و وانمود شود که طی مذاکراتی طولانی توافق ها و تضمین های لازم گرفته شده است .

باز هم از گفته های خود قاسملو شاهد می آوریم که نشان می دهد مذاکرات بر سر بنی صدر و حضور او در شورا محملی برای پوشاندن واقعیت های دیگری بوده است ، وی در همین پیام 25 مرداد خود در ادامه بحث مربوط به تشکیل جبهه طوری از بنی صدر نام می برد که جای تردید و ابهامی در برقراری پیوند با او و یا اشکالاتی در این مورد باقی نمی گذارد .

عین جمله قاسملو چنین است : " به نظر ما اگر آقایان بنی صدر و رجوی به کردستان بیایند می توانند نقش مؤثری در پیشبرد مبارزات سرتاسری خلق های ایران علیه رژیم ارتجاعی ... ایفا نمایند ."

مسئله این که قاسملو با مشخصاتی که از او سراغ داریم تمایل نشان بدهد که بنی صدر و رجوی پاریس را با آن همه امتیاز ! رها کنند و به کردستان بیایند قابل توجیه نیست و او می خواهد درجه دوستی و نزدیکی را نشان بدهد و در واقع دارد به اعضا و هواداران قبل از اعلام رسمی پیوستن به شورا آخرین خط ها و رهنمودها را می دهد و می بینیم که جای بحثی در مورد شخص بنی صدر باز نمی گذارد .

قبل از این هم حزب دمکرات به تطهیر بنی صدر پرداخته و موضع حزب را برای افرادش مشخص کرده بود ، رادیو حزب دمکرات درباره فرار بنی صدر چنین می گوید : " خروج دکتر بنی صدر از ایران به شیوه ای که شنوندگان عزیز از آن خبر دارند سبب ترس و وحشت عجیبی در میان سردمداران رژیم شده است . "

در این گفتار با اشاره به سخنان آقای رفسنجانی مبنی بر دعوت بنی صدر به کردستان ، به توجیه دعوت خود از بنی صدر می پردازد و با فحاشی های فراوانی سعی می کند نشان بدهد که نقش اصلی در به اصطلاح سرکوب خلق کرد با آقای رفسنجانی و همفکرانش بوده و آنها حتی ریاست جمهوری ! ! را تحت فشار می گذاشته اند که نباید هیچ مصالحه ای با گروه های انقلابی ! مسلح کردستان صورت گیرد ، می بینیم که مدت ها قبل از انتشار جزوه توجیهی مزبور مسئله بنی صدر برای حزب دمکرات حل شده بوده است و حتی برای جا انداختن مسئله تبلیغات لازم هم شده بوده است .

______________________

1 . همین جا مجدداً باید یادآوری کرد که آمریکا چنین آلترناتیوی را نه به عنوان یک جانشین دائمی و اصلی برای رژیم فعلی بلکه از آن صرفاً برای ضربه زدن هر چه بیشتر به انقلاب و تضعیف و در صورت توانایی براندازی آن استفاده می کند ، تا فرا رسیدن زمانی و زمینه ای که بتواند عناصر اصلی و مطلوب خود را وارد صحنه کند .

2- در ادامه این مطلب که اتحاد بنی صدر _ دمکرات _ منافقین از نظر امثال گردانندگان رادیو آزاد مطلوب بوده و در جهت تحقق آن تبلیغ می کردند ، لازم است توضیحاتی داده شود : در ابتدای شروع حرکات مسلحانه تا مدتی بعد خط رادیوهای اویسی و بختیار و نظایر آن حمایت بیدریغ از اینان بوده است ، چیزی که منافقین هم با سکوت خود و عدم موضع گیری در برابر اینگونه ضد انقلابیون آن را تشویق می کرده اند و منافع حاصله را هم چه در تبلیغ و چه در وحدت عمل می برده اند . ولی بعدها به تدریج وقتی روشن می گردد که منافقین با تشکیل شورای ملی مقاومت در صدد تشکیل یک آلترناتیو مستقل از سلطنت طلبان و بختیارچی ها و ... برآمده اند و در واقع رقبایی تازه برای جلب نظر آمریکا به حساب می آیند ، موضع برخی رادیوها به تدریج عوض می شود ، ابتدا با کوبیدن بنی صدر تعریف ضمنی از منافقین و در ادامه مخصوصاً پس از ظاهر شدن شکست های منافقین به موضع گیری علیه سران شورای ملی مقاومت و در عین حال تعریف و تمجید از عناصر پایین و هواداران و عملیات قهرمانانه ؟! آنان می پردازند . در تمام این موارد حالت رقابتی آشکار در پیش محافل امپریالیستی به چشم می خورد که از نظر منافقین بی تأثیر هم نبوده و آنان را به عکس العمل واداشته است ، در مقابل منافقین هم سعی می کنند به آمریکا بفهمانند که اینها ابداً کاره ای نیستند و این مائیم که علیه جمهوری اسلامی می جنگیم . به عنوان نمونه به نوشته ای از منافقین اشاره می کنیم ، لحن نوشته دقیقاً نشان دهنده غرق شدن منافقین در رقابتی پر تلاش برای جلب توجه محافل امپریالیستی است . عنوان مطلب که در نشریه منافقین خارج از کشور ، شماره 19 4/10/60 چاپ شده چنین است : " من آنم که مجاهدین خلق مقاومت می کنند " و طی آن شروع به یادآوری اعمال انقلابی ! مجاهدین خلق در رابطه با افشای رژیم جمهوری اسلامی کرده و این که مجاهدین خلق با چه بهای گرانی توانستند مسعود را به خارج فرستاده و باز هم با چه تعداد قربانیان توانستند مدارکی علیه رژیم به جهانیان عرضه کنند . و با اظهار مظلومیت تمام از این که نبایستی آمریکا حق اینها را به سلطنت طلبان بدهد چنین ادامه می دهد : " اخیراً نیز در همین رابطه ( یعنی محکوم کردن حکومت ایران و حمایت از مخالفان ) کمیته ای که البته هنوز از کم و کیف آن خبری نداریم در آمریکا تشکیل شده که به روایت بخش فارسی رادیو بی بی سی عده از که علی القاعده بایستی سلطنت طلبان باشند به خدمت این کمیته رفته و فی المجلس نیز تقاضا نموده اند که به آقای بنی صدر و رجوی اعتماد نکنید ، گر چه این موضوع محتاج به هیچ شرح و تفسیری نیست و از کسانی که در تبلیغات شان تا کنون حتی هویت شهدا و نیروی مقاومت را مسکوت گذاشته و فقط به ذکر این که مبارزین ، میهن پرستان ، جوانان و مردم وطن دوست و ... در ایران تیرباران می شوند بسنده می کنند ، هیچ چیز غیر منتظره ای نیست ولی هر آدم منصفی به یاد مرحوم مغفور دون کیشوت می افتد ، چرا که زبان حال حضرات آیات سلطنت طلب و ... به راستی این است که من آنم که مجاهدین مقاومت می کنند ، سراپای رژیم ضد انقلابی را در هم می کوبند ، هزار تا هزار تا شکنجه و تیرباران می شوند و ... و چنین است که عجولانه درخواست می کنند که به آقای بنی صدر و رجوی اعتماد نکنید و به عبارت دیگر می خواهند بگویند که چون ما حکومت را دوست داریم ( خیلی هم دوست داریم ) و 2500 سال هم بود معتاد شده بودیم آن هم به نوع سلطنتی اش ، بی زحمت لطف فرموده هر چه زودتر به بهای خون مجاهدین این موهبت الهی را به ما باز گردانید . " ملاحظه می شود که هزار هزار قربانی منافقین و ضربه های کوبنده بر پیکر جمهوری اسلامی به اعتراف خود حضرات برای این است که آمریکا و به طور کلی دنیای غرب حکومت را به منافقین باز گرداند نه به سلطنت طلبان چون سلطنت طلبان که کاری نمی کنند و فقط از منافقین شهید دزدی می کنند و در تبلیغات به طور غیر مستقیم به نام خودشان تمام می کنند . این اندازه افتضاح برای سازمانی با آن ادعاها واقعاً که !!! جالب این است که این برخوردها هم فقط با شاخه ای از سلطنت طلبان است که دیگر سلطنت طلبان هم آنان را قبول نداشته و آنان را " آریا مهریست " می خوانند .