یک سال دیگر از دوران ریاست جمهوری جرج بوش باقی مانده است . دو دوره ی چهارساله ی ریاست جمهوری بوش از آمریکا چهره ای منزوی و از شخص اوچهره ای منفی و مورد غضب دنیا ساخت . جنگ در افغانستان و عراق و کوبیدن دائم بر طبل خشونت و جنگ، بزرگ ترین دستاورد جرج بوش دراین مدت بود . در طول دو دوره ی ریاست جمهوری وی دشمنی آشکار بوش باایران – که رفته رفته به صورت بیماری لاعلاج اودرآمد – باعث شد تا منافقین اندک اندک خود را بیش از پیش به مواضع و اهداف آمریکا نزدیک ببینند . حمایت بی چون و چرا از اظهارات مقامات آمریکایی بر ضد ایران ، گاهی آن قدر زیاد و با حجم بالا در رسانه های باند رجوی مطرح شده که هربیننده ای را به حیرت وا می دارد که آیا اینها همان مخالفان امپریالیسم بوده اند ؟
با وجود همراهی چند ساله ی باند آدم کش رجوی باآمریکا در طول سال های اخیر –حضور آمریکا در عراق – این روند در طول ماه های اخیر افزایش محسوس و چشم گیری داشته است و این باند مذبوحانه در تلاش است تا با حمایت از مناسبات ایران ستیزی جرج بوش ،راه حمله به ایران را به هر ترتیب ممکن باز کند. اما برای جرج بوش وجهه ی این سازمان به قدری حقیر و خرد است که سرکردگان این سازمان تروریستی تمام سعی خود را می کنند تا در هدف مشترک با آمریکا – آغاز جنگ بر علیه ایران – خود را اندکی هم که شده به آمریکا بنمایانند . دراین راستا سخن گوی منافقین چند روز پیش در سایت شبکه ی تلویزیونی جنگ طلب فاکس نیوز با چراغ سبز دادن به آمریکا ضمن اشاره به سفربوش به منطقه ی خلیج فارس گفت : " جرج بوش باید توجه میزبانان خود را روی آنچه در داخل ایران رخ می دهد متمرکز کند . درآنجا یک جنبش مقاومت فعال برای تغییر دموکراتیک ، کلید یک ایران آزاد و صلح جو و منظقه ی آرام و با ثبات خلیج فارس را در دست دارد . " باید گفت اصلی ترین بهانه های نیروهای رجوی برای استقبال از مواضع جنگ طلبانه ی آمریکا رامی توان به شرح زیر دسته بندی نمود : الف – بنیادگرایی اسلامی : آن چه نیروهای اسارتگاه و سخن پراکنان سازمان تروریستی رجوی دراروپا ، سعی در تئوریزه کردن آن دارند وجود بنیادگرایی اسلامی درایران و القاء خشونت از بطن این بنیادگرایی می باشد . برای نیروهای فرقه ی رجوی که گذشته ی پر ستیز و قتل و ستم خود را فراموش کرده اند ، قرار دادن خود به عنوان یک آلترناتیو مذهبی – علاوه بر آلترناتیو سیاسی – درانظار عموم مردم ایران ، یکی دیگر از این هدف ها می باشد ، چنان که خود را مبیّن و مروج اسلام اصیل و جامعه ی 70 میلیونی مردم ایران را مروج بنیادگرایی اسلامی و فاشیسم مذهبی قلمداد می کنند . ازاین رو دفاع از طرح ایده آلی بوش برای حمله به ایران – علی رغم اینکه هنوز علنا عنوان نشده است – از جمله برنامه های سال های اخیر سازمان مجاهدین خلق می باشد . شاید گفته های یکی از عناصر منافقین در اروپا تایید کننده ی گفته های فوق باشد : " راه حل واقعی این است که بنیادگرایی اسلامی که در قلب تهران است ، هدف قرار گیرد و باید در کنار مردم و مقاومت ایران ایستاد . اولین و موثرترین گام در این تلاش ، این خواهد بود که بزرگ ترین دشمن آخوندها ،یعنی سازمان مجاهدین خلق ایران ازلیست خارج شود . "
کاملا مشخص است که باتمام خویشتن داری هایی که اعضاء باند رجوی برای دموکراتیک بودن خود نشان می دهند و خود را مخالف جنگ و خون ریزی در ایران نشان می دهند ،گفته های این سرسپرده ی رجوی نشان از خوی خشونت بارودرندگی منافقین دارد. البته بماند که هیچ بنی بشری نمی تواند درک کند که خارج کردن گروهک بدنام و تروریستی رجوی از لیست تروریستی چه ربطی به مبارزه با بنیادگرایی دارد ؟
ب – خطر حمله ی ایران به کشورهای منطقه : مساله ی دومی که باند رجوی در جهت آن تلاش می کند ، بهانه ی قدیمی و پوسیده ی احتمال حمله ی ایران به کشورهای عرب منطقه می باشد . اعضاء این باند در نوشته ها و گفته های خود برتلاش " رژیم ایران " برای دست یابی به سلاح های کشتار جمعی و اعمال حاکمیت و گسترش نفوذ خود در منطقه بسیار تاکید کرده اند ، تا جایی که دست یابی ایران به بمب اتمی را سرآغاز حمله ی ایران به کشورهای منطقه و سپس اسراییل قلمداد می کنند و عنوان می دارند " دست یابی رژیم ایران به سلاح اتمی برای امنیت جهان خطرناک است . "البته باید این مساله رانیز افزود که باند رجوی در طول هفت سال گذشته که از عمر دولت بوش می گذرد همواره تاکید داشت که درزمان زمام داری بوش حمله به ایران اتفاق خواهد افتاد که دیدیم چنین اتفاقی نیافتاد ، ضمن اینکه هر دولتی هم که جایگزین دولت بوش شود باز هم بردی نصیب سازمان منافقین نخواهد شد زیرامساله ی هسته ای ایران به سمت مذاکره پیش می رود و از مسیر فعلی نیز منحرف نخواهد شد . در حقیقت با انتقادهای شدیدی که بر علیه بوش و از جانب گروه های مختلف داخلی آمریکا صورت گرفت ، با برچیده شدن بساط نئوکانها ، دولت بعدی به خوبی می داند که نباید اشتباهات بوش را تکرارنماید و راه گفت وگو رانیز باز بگذارد.
ج – حضور در عراق : به رغم اعلام مقامات رسمی آمریکا از جمله فرمانده ی نیروهای آمریکایی در عراق مبنی بر عدم دخالت ایران در امور داخلی عراق و عدم حمایت این کشور از شورشیان و صدور سلاح به عراق ، باز هم بنگاه های شایعه پراکنی منافقین ، خارج از عناوین و فهرست های موجود درمورد نقش سازنده ی ایران در عمران و آبادانی عراق ، این حضور را به حضوری تروریستی در عراق تعبیر می کند و در حالی که چشم بر فعالیت های تروریستی خود در راه اشاعه ی تروریسم در کشور مظلوم عراق بسته و همواره خود را " نقطه ی ثقل مبارزه با بنیادگرایی آخوندی " می داند.
د – تقابل ایران با منافع آمریکا : یکی از مهمترین و شاید اصلی ترین عامل حمایت باند رجوی از سیاست های جنگ طلبانه ی جرج بوش بر ضد ایران ، همین مساله می باشد ، تا جایی که بسیج عمومی نیروها ی موجود در اسارتگاه اشرف رانیز به خود مشغول داشته که تا پای جان از منافع آمریکا حمایت کنند . منافعی که از طرفی به شدت رو به ضعف نهاده و دست و پای جرج بوش را بسته است واز طرفی جنایت کاران باند رجوی حیات و ممات خود را با فلسفه وجودی آن، گره خورده می بینند .
با نگاهی گذرابه فهرست موارد فوق ، به شباهت زیاد میان معیار سران دولت آمریکا و باند رجوی پی می بریم . معیارهایی که باند رجوی برای این مساله جزو ضروریات پیگیری خود می داند ، همان معیارها و منافع تثبیت شده ی دولت مردان آمریکایی برای ادامه ی دشمنی تاریخی با ملت شریف ایران می باشد . به عبارتی این باند خو راوام دار و مدافع منافع ملت ایران نمی داند بلکه حیات خود را در دفاع از اهداف آمریکا می داند . البته آنچنان که همه می دانیم تلاش مذبوحانه ی بوش در طول این هفت سال اخیر به هیچ نتیجه ای نرسیده است و وی علاوه بر اهداف فوق با چند هدف دیگر به منطقه ی خلیج فارس سفر کرده است ، سفری که به دیگر مناطق جهان نیز صورت خواهد پذیرفت .
یکی از این اهداف چند گانه ی بوش تلاش برای فروش جنگ افزارهای کمپانی های آمریکایی به کشورهای منطقه، به بهانه ی آماده باش در برابر تهدیدات ایران می باشد . مساله ای که سایت های منافقین نیز به آن اشاره کرده اند . تلاش بعدی بوش ترمیم چهره ی نابود شده ی سیاست خارجی آمریکا درنگاه مردم جهان می باشد ، امری که ارتباط مستقیمی با سیاست های جنگ طلبانه ی جرج بوش داشته و دارد . البته مرض دشمنی جرج بوش با مردم ایران همچنان در روح و جان او به قوت خود باقی مانده و اوضاع روحی و روانی وی را تخریب نموده است . باید به این نکته اشاره نمود که بوش به تنهایی برای منزوی کردن مردم ایران کم آورده است و دست به دامن کشورهای منطقه شده و یکی دیگر از اهداف خود را در آن قرار داده است ، سفری که از پیش هم معلوم بود با شکست موجه خواهد شد . امری که رسانه های جمعی کشورهای حوزه ی خلیج فارس نیز به آن اشاره داشته اند . اما گروهک واپس مانده و آواره ی رجوی امروز خود را وام دار منافع آمریکا و اسراییل می داند و باتمام خدم و حشم و سربازان و مزدوران و مفلوکان و بریده مزدورانش که به3500 نفر هم نمی رسند داعیه ی آن را دارند که در راه موفقیت آمریکا تلاش کنند . باید خطاب به این بی چاره گان گفت : شاه ایران با آن همه آوازه و هیبت ظاهری و سلاح و ارتش مجهز خود و با داشتن لقب پر طمطراق " ژاندارم خلیج فارس" نتوانست این خواسته ی آمریکا را اجابت کند ، چه برسد به این" آوارگان چشم انتظار خروج از لیست تروریستی" و" در به دران متقاضی ماندن در عراق".
