عاملین ترور و اسناد جنایت:
مهدی فخاریان
نام مستعار:
فرمانده واحد تروریستی
|
محمدرسول بیات
نام مستعار: رسول زاده
عضو واحد تروریستی
|
کیوان علی اکبر اصفهانی
نام مستعار:
عضو واحد تروریستی
|
1. اعترافات محمد رسول بیات یکی از عاملین ترور شهید صفوی و شهید کبکانیان:
" ... فرمانده مهدی مسلح به کلت و دو عدد نارنجک و سیانور بود. فرهاد مسلح به ژ3 و کلت و 2 عدد نارنجک بود و من که برای اولین بار نیز اسلحه به دست میگرفتم مسلح به یوزی و کلت و 2 عدد نارنجک بودم ... تا اینکه مدت دو ساعت و نیم گشت بزنیم و بعد تلفن به پایگاه بزنیم و بگردیم که وقتی تلفن زده شد و فرمانده مهدی از تلفن زدن برگشت به ما گفت که: از پشت تلفن جواب دادند تا موقعی که ترور انجام ندادید، نباید بیایید و دوباره شروع به گشت زنی کردیم که در اطراف خیابان دکتر فاطمی فرمانده مهدی 2 نفر را که به لحاظ قیافه مانند افراد بسیجی بودند، یعنی شلوار سربازی و پیراهن چینی سبز و دارای ریش بودند دید و گفت: این افراد باید ترور شوند و به تعقیب این دو نفر پرداختیم تا این که در خیابان فرعی از میدان گلها به ولیعصر وصل میشود ان دو نفر از موتور پیاده شدند و زنگ در خانهای را زدند، صاحبخانه از بالای پنجره با آنها مشغول حرف زدن بود، در این موقع ماشین ایستاد و مهدی به من دستور شلیک داد ... "
2. اعترافات وی در مورد خط ترور برادران حزب اللهی
"...قبل از این که به گشت برویم، رضا در رابطه با مسائل گشت توضیحاتی داد و گفت هر کس را که شما تشخیص دادید حزب اللهی میباشد، آزاد هستید که ترور کنید..."
قولوا لا اله الا الله تفلحوا
از اعترافات فوق به خوبی میتوان مفهوم آزادی و دموکراسی مورد ادعای گروهک مزبور و سایر همپالگیهای آن را دریافت. آنان به دستور اربابان خود درصدد آن بودند که با کشتار " آزادانه " امت اسلامی راه مجدد سلطه امپریالیسم جهانی را باز نمایند تا قدرتهای استکباری هم به نوبه خود بتوانند ضمن ترویج فرهنگ فساد و بی بند و باری به عنوان " آزادی و حقوق بشر "، و به دنبال آن حاکمیت بخشیدن به " لیبرالیسم " در ابعاد سیاسی – اقتصادی جامعه به راحتی معادن و ذخائر غنی و سرشار امت را غارت و از این طریق با شکست دادن تجربه انقلاب اسلامی در ایران، شعله برافروخته از الله اکبرهای امت مسلمان و انقلابی میهن را خاموش و خود را از خطر نهضت جهانی اسلام رها سازند.
ولی از انجا که متقابلاً امت اسلام با اتکا به مکتب حیاتبخش خود و رهبری امام خمینی، دیگر از قید و بند اسارتهای طاغوتی که در گذشته هم به نام آزادی تبلیغ میشد، رها گشته بود و مفهوم واقعی آزادی را عمیقاً در شعار اساسی خود " لا اله الا الله " دریافته بود، لذا توطئه شکسته شدو دسایس شیطانی شرق و غرب به برکت وحدت و انسجامی که در میان تمامی اقشار جامعه حاصل بود یکی پس از دیگری برچیده گردید.
اینک تمامی آحاد مردم به خوبی دریافته اند که چگونه میتوانند از چنگال اسارت شرق تجاوزگر و غرب جنایتکار در امان بمانند و چگونه با سلاح برنده و کارساز شهادت در راه خدا و ارزشهای متعالی اسلام، سعادت، رفاه، استقلال و آزادی واقعی را برای جوامع اسلامی خویش به ارمغان آورند .
و به تحقیق شهادت افتخار آفرین برادر صفوی و برادر کبکانیان نیز در راستای تحقق همین آرمانهای بلند اسلامی و اثبات این واقعیات به وقوع پیوست. اهدافی که اینک به وسیله سایر دانش آموزان شهادت و معلمان آزادی در مدرسه عشق و در دانشگاه جبهههای غرب و جنوب با شور و اشتیاق دنبال میشود و دلباختگان بسیاری را در دنیای اسلام و سایر ملل تحت ستم به سمت خود میکشاند.
شهید سعید کبکانیان
شغل: دانشجو
سن: 20 سال
وضعيت تأهل: مجرد
محل شهادت :حوالی خیابان دکتر فاطمی
تاريخ شهادت: 1360/6/1 (1360/5/8)
زندگينامه
در سپیده دم پنجم تیر ماه سال 1340 در شهر تهران چشم به دنیا گشود و تحت سرپرستی پدر و در دامان پر مهر و عطوفت مادر پرورش یافت. او از هوش و استع
داد سرشاری برخوردار بود و به همین مناسبت توانست تمام سالهای تحصیلی دوره ابتدایی را با معدل 20 پشت سر بگذارد. از ده سالگی به همراه برادر بزرگترش شهید مسعود کبکانیان به مساجد و محافل مذهبی راه یافت و با مسائل اجتماعی سیاسی اسلام آشنا گردید.
از همان دوران با پخش اعلامیه در جریان مبارزات مردم علیه رژیم طاغوتی قرار گرفت و هم زمان در جهت تقویت جسم و جان و صیغل دادن عزم
و اراده خویش برای پیمودن راهی که در آیندهای نزدیک در پیش داشت به کوهنوردی و فعالیتهای ورزشی پرداخت.
پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی فعالیتهای مبارزاتی وی دامنه وسیعتری پیدا کرد و علیرغم آن توانست دیپلم خود را در سال 1358 با معدل 7/18 از دبیرستان البرز دریافت کرده و با رتبه عالی در کنکور سراسری پذیرفته شود و در دانشگاه تهران در رشته پزشکی به ادامه تحصیل بپردازد.
او در جهاد سازندگی شیراز و ایرانشهر (بلوچستان) مدتی به فعالیت پرداخت و پس از آن در مرکز فعالیتهای اسلامی مسجد مهدی (عج) در تهران مشغول به کار شد. آنگاه در خدمت بسیج سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منطقه 2 تهران در آمد و با اعتقادی راسخ و عزمی جزم برای خدا و به نفع مردم محروم و ستمدیده گام بر میداشت.
برادر کبکانیان متصف به صفات و اخلاق اسلامی بود و با صله رحم و رفتار پسندیده و شایستهای دیگران را نیز به جانبازی و ایثار در راه خدا تشویق و ترغیب مینمود. همچنین به نقاشی، طراحی و کارهای هنری نیز علاقمند بود و ساعاتی از اوقات فراغت خود را به این کار اختصاص میداد و به این ترتیب استعداد و هوش سرشار خود را در زمینههای سالم، سازنده و مفید به کار میانداخت.
او پس از شهادت برادرش مسعود، تقریباً سرپرستی خانواده را بر عهده داشت، زیرا که سایر برادرانش در سنگر جهاد سازندگی در سیستان و بلوچستان به سر میبردند و تنها او در کنار خانواده اقامت داشت، ولی با همه این احوال رسیدگی به خانواده هیچگاه وی را از انجام سایر وظایف و مسئولیتهای اسلامی و انقلابی باز نمی داشت.
شهادتنامه
تا این که بعدازظهر پنج شنبه به همراه حمید صفویان مورد سوء قصد سه تن از منافقین تروریست قرار گرفت و با بدنی مجروح اما روحیهای قوی و استوار به بیمارستان منتقل شد و این در حالی بود که زخمهای عمیق ناشی از اصابت 7 گلوله ژ3 را بر بدن داشت.
سعید در بیمارستان شهید مصطفی خمینی بستری و تحت مراقبتهای ویژه پزشکی و اعمال جراحی متعدد قرار میگیرد، ولی معالجات به دلیل کثرت و شدت جراحات مؤثر واقع نمی شود و او پس از 24 روز مقاومت با بدنی پاره پاره و خونین، ولی ایمانی راسخ و نفسی مطمئن به وصال معشوق میرسد؛
و در ضیافت الهی به دیدار برادرش مسعود و همرزمش حمید نائل میشود تا در کنار آنان از نعمات بی منتهای الهی در سرائی جاویدان متنعم گردد و شاهد زوال و عذاب دیو سیرتانی باشد که برای رسیدن به مطامع پست و حقیر خود مزورانه و ناجوانمردانه به هر جنایتی دست مییازند و مطمئناً سرانجامی جز شکست و نابودی و نفرین در دنیا و آخرت نصیب شان نمی گردد.
وقتی مادرش از او میخواست که کمتر در صحنه باشد، شهید با چشمی گریان و لحنی آرام میگفت: " مادر! میخواهی خون سعید پایمال شود، خون او دینی است بر گردن ما، ما باید در صحنه بمانیم ... " آخرین کلماتی که شهید سعید در حال احتضار بر زبان آورد این بود: " شکر الک یا الله، شکرالک یا حبیب الناس ."
مزار شهید: بهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 90، شماره45