ماجراي پرونده انفجار هشتم شهريور 60چه بود؟

 

8shahrivar01

دقايقي از شروع جلسه گذشت، دستجردي گزارش وقايع مهم هفته گذشته را مي داد... كنار سالن فلاسك چاي گذاشته بودند و هر كس چاي مي خواست خودش مي رفت و چاي مي ريخت، تردد اعضاي جلسه امري عادي بود و در ميان اين بحث ها كسي نفهميد كه كشميري از جلسه بيرون رفته است

انفجار دفتر نخست وزيري در ساعت سه بعد از ظهر هشتم شهريور 1360 رخ داد كه سبب شهادت و مجروحيت شهيد رجايي و باهنر و تعدادي ديگر از اعضاي نخست وزيري شد. اين حادثه داراي ابعاد وسيع و عميقي بود كه اثرات آن هنوز باقي است. به گونه اي كه ماجراي آن از پيچيدگي خاص امنيتي - سياسي برخوردار شد كه به آساني نمي توان زواياي پيچيده آن را تشريح و تحليل كرد. آنچه كه مسلم شده اين است كه اين فاجعه يك پرونده قطور و حجيم را به خود اختصاص داده و عوامل متعددي در آن دخالت داشته اند. اكنون سي سال از آن روزگار پرالتهاب مي گذرد و اين واقعه مهم و كم نظير در رويدادهاي تاريخ معاصر ايران همواره در پيچ و خم هاي سوالات و ابهامات زيادي باقي مانده است مانند اينكه، چه جريان هايي در اين حادثه دخيل بوده اند؟ طرح و سناريوي تنظيم شده دشمن در اين رابطه چه بوده؟ عوامل موثر و مقصر در عدم رسيدگي اين پرونده، چه كساني بوده اند؟ چرا پرونده در ابهام باقي ماند؟ چرا و چگونه پرونده مختومه شد؟ آيا فقط در زمان جنگ مختومه شد يا اينكه پس از جنگ بايد رسيدگي مي شد؟ توضيح و تشريح چنين سوالاتي در اين مختصر نمي گنجد، اما نگاهي گذرا به مهم ترين محورهاي مرتبط با اين حادثه تا حدودي مي تواند راه گشا باشد.

-1اولين عنصر دخيل در اين فاجعه سازمان منافقين بود كه با سازماندهي يك گروه با نام «نفوذي» شكل داده بودند و «مهدي افتخاري» در رأس اين مجموعه قرار داشت كه با نفوذي ها مرتبط بود. «سعيد شاهسوندي» يكي از عناصر جدا شده از اين گروهك تروريستي در مصاحبه اي ادعا مي كند: «مهدي افتخاري مسئول بخش نظامي- امنيتي سازمان هست، در آن ايام، مسئول بخش نفوذي ها بود. اينهايي كه در ارگان ها نفوذ كردند در ارتباط مستقيم با مهدي افتخاري هستند.»

در واقع مسئول بالاتر «مسعود كشميري» عامل بمب گذار در نخست وزيري، مهدي افتخاري بوده است كه در سازمان منافقين، هيچ گاه در جلسات علني شركت نمي كرده و ناشناخته و پنهان مي مانده است، بيشتر در حاشيه ها فعاليت مي كرده است و رهبري و هدايت نفوذي ها را عهده دار بوده است. سعيد شاهسوندي كه سال ها با كشميري حشر و نشر داشته و مدتي در تركيه با يكديگر زندگي مي كردند در خصوص عملكرد كشميري مي گويد: «يك طرح اطلاعاتي را راه انداخت و بسياري از سران رژيم را دعوت كرد و گفت كاري كنيم كه جلوي «نفوذي ها» را بگيريم و آنها را شناسايي كنيم. در حالي كه خودش بالاترين نفوذي بود و اين طرح را مي داد و طبعاً هيچ كس جز خودش مسئوليت اين طرح را برعهده نمي گرفت و به اين ترتيب اگر مزاحميني بودند كه ممكن بود نسبت به او حساسيت داشته باشند تحت عنوان نفوذي ممكن بود آنها را از قسمت هاي مختلف حذف كند و در عين حال جايگاه خودش را مستحكم تر كند.»

-2سرهنگ «مهدي كتيبه» در خاطراتش از چگونگي ورود و نفوذ كشميري به نخست وزيري چنين مي گويد: «در اواخر سال 57 از طرف نخست وزيري، عده اي را براي حفظ اسناد و مدارك سري و طبقه بندي شده به ارتش مأمور كردند، از جمله اين افراد آقاي كشميري بود كه با دست خط رسمي رئيس دفتر نخست وزير وقت به ارتش معرفي شده بود تا حفاظت از اسناد و مدارك نيروي هوايي را برعهده بگيرد، بدين ترتيب ايشان كليه اسناد سري و طبقه بندي شده نيروي هوايي ضداطلاعات و حفاظت اطلاعات آن نيرو را در اختيار گرفت. ايشان تا كمي قبل از انفجار نخست وزيري در نيروي هوايي بود و با آقاي «محمد رضوي» و آقاي «داداشي» - كه آنها از نخست وزيري معرفي نامه داشتند و در ستاد مشترك فعاليت اطلاعاتي و ضداطلاعاتي انجام مي دادند- همكاري داشت. البته فعاليت هاي آنها هيچ ارتباطي با اداره دوم نداشت، يعني در حاشيه كار ارتش، يك سري فعاليت هايي داشتند. حالا گزارش كارشان را به چه كسي مي دادند و فعاليت شان زيرنظر چه مقامي بود، من اطلاعي ندارم. آقاي كشميري به اين صورت وارد تشكيلات نظامي شد و بعد از مدتي كارش را در نيروي هوايي رها كرد و به شوراي امنيت رفت ولي ارتباط خود را با كساني كه در اداره دوم و ستاد مشترك مأمور از نخست وزيري بودند حفظ كرد، اما بيشتر وقت ايشان در شوراي امنيت صرف مي شد، وظيفه كشميري در جلسات شوراي امنيت اين بود كه از كليه مذاكرات يادداشت برداري كند و براي آنها كه بايد در جلسه شركت كنند، دعوت نامه بفرستد، ايشان قيافه حق به جانبي داشت، با ريش محرابي قشنگ و صورت سرخ و سفيد موجه كه هر كسي ايشان را مي ديد، فكر مي كرد كه حتي نماز شبش ترك نمي شود. با ظاهري كه روحانيت و نورانيت از آن مي باريد!

Rajayibahonar01

-3 دفتر نخست وزيري محل برگزاري جلسه شوراي امنيت نظام بوده كه با حضور رئيس جمهور، نخست وزير، مسئولان رده بالاي ارتش، سپاه، ژاندارمري و شهرباني و ساير نيروهاي امنيتي برگزار مي شده است و حدود چهارده نفر در اين جلسه شركت داشته اند. مرحوم «سيد رضا زواره اي» نحوه نشستن افراد در صندلي هاي اطراف ميز مستطيلي را در آن دقايق شرح داده و گفته است: «در روز انفجار نخست وزيري آرايش نيروهاي حاضر در نشستن به اين شكل بود كه رئيس جمهور در صدر ميز و در سمت چپ او نخست وزير، بعد صندلي وزير كشور، بعد رئيس شهرباني و بعد نمايندگي نيروهاي مسلح در دو طرف ميز، در سمت راست رئيس جمهوري، مكان منشي جلسه قرار داشت كه «كشميري» در آن روز روي آن صندلي نشست و كيف بمب را در كنار پاي خود نزديك به «شهيد رجايي» كار گذاشت. «كشميري» نمي بايست در آن جلسه شركت كند و در صورت شركت احتمالي هم بايد در انتهاي ضلع طولي چپ ميز يعني تقريباً آخرين فاصله از رئيس جمهور و نخست وزير مي نشست ولي در جلسه و قبل از انفجار بمب او در مكان كنار رئيس جمهور كه جاي نشستن مسئولان اطلاعات و تحقيقات نخست وزيري يعني «خسرو تهراني» بود جا گرفت. پشت صندلي هاي نخست وزير، وزير كشور، رئيس شهرباني، در ورودي و خروجي جلسه بود كه در كنار در با كمي فاصله فلاسك هاي آب جوش و چاي و تعدادي استكان و نعلبكي وجود داشت. «كشميري» بدون كيف از جاي خود بلند مي شود براي «باهنر» و «رجايي» چاي مي ريزد. از پشت باهنر و دستجردي اينها به طرف جاي اصلي استقرار خود در انتهاي ميز كه «خسرو تهراني» روي آن نشسته بود، مي رود. با او مكالمه كوتاهي مي كند و به جاي اين كه برود و سر جاي جديد خود دركنار مرحوم «رجايي» بنشيند، از در خارج مي شود.

-4درباره چگونگي انفجار و حالات دروني جلسه در روز انفجار، سرهنگ «كتيبه» در خاطرات خود اظهار داشته است: «دقايقي از شروع جلسه گذشت، دستجردي گزارش وقايع مهم هفته گذشته را مي داد... كنار سالن فلاسك چاي گذاشته بودند و هر كس چاي مي خواست خودش مي رفت و چاي مي ريخت، تردد اعضاي جلسه امري عادي بود و در ميان اين بحث ها كسي نفهميد كه كشميري از جلسه بيرون رفته است، ناگهان صداي مهيب همراه با شعله هاي آتش و دود غليظ قهوه اي همه چيز را به هم ريخت. معلوم نبود چه اتفاقي افتاده است. هر كس دست و پايي سالم داشت به طرف در ورودي مي دويد. كارمندان داخل ساختمان سراسيمه به اين سو و آن سو مي دويدند همه ياد فاجعه هفتم تيرماه گذشته در دفتر حزب جمهوري افتادند و صحنه هاي دلخراش آنجا جلوي چشمان شان مي آمد. لحظاتي بعد كه دود فروكش كرد معلوم شد كه چه اتفاقي افتاده است كساني مجروح و تكه پاره شده بودند. رجايي و باهنر پيش از همه در معرض بمب قرار داشتند، بيشترين آسيب را ديدند و اجسادشان قابل شناسايي نبود. هر كس به فراخور دوري و نزديكي به آنان دچار سوختگي و جراحت شده بود، اما از بدن كشميري اثري نبود. حدس زده شده كه او در آتش سوخته و پودر شده است.»

Rajaiy03

-5بهزاد نبوي كه در نزديكي ساختمان نخست وزيري بوده و از اولين كساني بوده كه پس از حادثه در صحنه حاضر شده در مشاهدات خود مي گويد: «من اطلاع داشتم كه جاي رئيس جمهور و نخست وزير در كجاي ميز است قبل از اين كه به آن محل برسم شهيد كلاهدوز و آقاي تهراني را ديدم كه جراحات مختصري برداشته و در حال خروج از سالن بودند. آقاي تهراني به من گفت، من مشكلي ندارم برو سراغ رجايي و باهنر. از درون سالن ديگر نمي شد وارد شد چون آتش و دود اجازه نمي داد، لذا قصد كردم از روي ديوار اتاق بغلي كه در اثر انفجار فرو ريخته بود وارد سالن شوم كه باز هم به خاطر دود و آتش امكان پذير نبود. به كساني كه آنجا بودند گفتم نردبان بياوريد از پنجره بيرون وارد شويم، اما چون ارتفاع طبقه اول زياد بود، بايد اتومبيل آتش نشاني مي آمد، ده دقيقه اي طول كشيد تا آتش نشاني آمد. مرحوم چهپور- رئيس شركت واحد آن زمان - از پله ها رفت بالا. من و پسر شهيد رجايي توي حيات رياست جمهوري بوديم. مرحوم چهپور اشاره كرد كه كار تمام است و متأسفانه رجايي و باهنر هر دو سوخته اند.

چون ساختمان نخست وزيري آتش گرفته بود، حفاظت مرا به دفتر آقاي رفسنجاني در مجلس هدايت كرد. هيئت دولت بلافاصله در دفتر آقاي هاشمي تشكيل جلسه داد.

-6موضوع ديگر در اين پرونده قطور، مسئله شهيدسازي كشميري بوده است كه ماجراهايي دارد و در اين رابطه عده اي به عنوان متهم پرونده مطرح مي باشند. يكي از نشريات شايعه عنوان شهيد به كشميري را چنين نگاشته است: «جلسه محرمانه اي ميان بهزاد نبوي، سعيد حجاريان، خسرو تهراني و مصطفي قنادها برقرار مي شود. اطلاعيه اي تنظيم و توسط «محسن سازگارا» معاون سياسي اجتماعي بهزاد نبوي به صدا و سيما جهت اعلام ارسال مي شود. در اين اطلاعيه كه ساعت هشت صبح از راديو پخش مي شود «شهادت كشميري» رسماً اعلام مي شود، اما در جلسه مذكور صرفا ًدرخصوص كشميري مذاكره مي شود و درباره ديگر اشخاص حادثه سخني به ميان نمي آيد. اين در حالي است كه در لحظه تنظيم اين اطلاعيه، علم كامل به نبودن جنازه در محل حادثه توسط پزشكي قانوني و بيمارستان هاي تهران حاصل شده بوده است و همچنين سرتيپ شرفخواه و سرهنگ وصالي بر خروج كشميري لحظاتي قبل از حادثه شهادت داده بودند، افراد ديگري نيز بر اين موضوع صحه گذاشته بودند.

در اين خصوص افرادي همچون «علي اكبر تهراني»، «محسن سازگارا» و «نادر قوچكانلو» به دليل تلاش براي جسدسازي متهم بودند كه با تهيه مقدمات از قبيل تابوت و جمع آوري خاكستر محل حادثه در ابتدا تلاش مي كنند آن را به عنوان پيكر شهيد رجايي جا زده و پيكر آن شهيد عزيز را به عنوان جسد كشميري اعلام كنند كه با اعتراض برخي دوستان شهيد و خانواده وي كه در بيمارستان انقلاب اقدام به شناسايي پيكر شهيد رجايي كرده بودند، خاكستر را به عنوان پيكر شهيد كشميري مي كنند و به مقابل مجلس برده و تشييع مي كنند كه در واقع يك توطئه اي در اين رابطه در كار بوده كه داستان ديگري هم دارد.

-7در اين ماجرا شخص ديگري به نام «دفتريان» مدير كل امور مالي نخست وزيري به شهادت رسيده بود و در اين گير و دار از او سخني به ميان نيست، اما كشميري همچنان در دستور كار عده اي قرار داشت. حتي افرادي همچون «علي اكبر تهراني» و «سازگارا» به بهشت زهرا رفته اند و براي هماهنگي دفن جسد كشميري تلاش مي كنند، در حالي كه تمام مراحل قانوني همچون شناسايي اجساد، معاينه، اعلام نظر پزشكي قانوني و صدور مجوز دفن درباره شهيدان رجايي، باهنر و دفتريان به صورت كامل انجام گرفته است و هيچ يك از اين مراحل درباره كشميري طي نمي شود.

همسر شهيد دفتريان در اين باره مي گويد: «اين قدر مي دانم كه ساعت حدود هشت و چند دقيقه اي بود كه نام «كشميري» را به عنوان سومين شهيد نام بردند حتي تا ساعت دو آن روز هم نام «دفتريان» به عنوان شهيد اعلام نشده بود و فردا بعدازظهر ساعت دو نام «دفتريان» را اعلام كردند... جنازه ها تا رفت شسته شد و دفن كرديم. ساعت سه بعدازظهر شد و فرداي آن روز كه من و خانم باهنر و خانم رجايي قرار گذاشتيم با هم صبح به بهشت زهرا برويم در آنجا متوجه شديم كه بعد از جنازه «دفتريان» جنازه كشميري دفن شده كه اين براي من سوال شد كه دو تا جنازه سوخته بود كنار هم دفن شده بود مگر نگفتند كه كشميري هم سوخته بود خب اين هم بايد سريع دفن مي شد. چطور شد كه دو تا جنازه سوخته كنار هم بعد از آن جنازه هاي سوخته نشده و بعد از آن يك خشتي زده اند و نوشته اند كشميري به هر حال اين سوال براي ما ماند.» در ادامه اين بحث چگونگي رسيدگي به پرونده و ماجراي مختومه آن مطرح است كه توضيح آن در اين ظرفيت نمي باشد و به فرصت ديگر موكول مي شود.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31