استراتژي براندازي از درون خاك عراق (2)

Opssion

آقاي دروديان : آيا به نظر شما در اين امر موفق بودند ؟

آقاي طاهري : در اين كار موفق نبودند و اساساً شرايط جمهوري اسلامي عامل بسيار بزرگي در اين عدم موفقيت آنها بود . اولاً نقاط قوت جمهوري اسلامي به شكلي بود كه توانست ثبات و پايداري خوبي داشته باشد ، حتي با وجودي كه تحريم خارجي وجود داشت ، جنگ خارجي در مزرهايمان بود ، مشكلات داخلي وجود داشت ، اما اساس نظام پا بر جا بود و ثبات اصلي نظام و امنيت نظامي وجود داشت .

در نتيجه كشورهاي خارجي هم به اين تحليل بهاي فوق العاده اي نمي دادند كه جمهوري اسلامي به زودي سرنگوني خواهد شد . در حالي كه سازمان پيوسته به هوادارانش مي گفت و در نشرياتش و راديو و تلويزيونش مطرح مي كرد كه سه ما ديگر ، شش ماه ديگر ، جمهوري اسلامي سرنگون مي شود ، توسط چه كسي سرنگوني مي شود ؟ بيشتر نظرشان با حمله خارجي بود .

نوع كاري كه آنها انجام مي دادند جنگ رواني بود تا كشورهاي خارجي تحريك شوند و عليه ما فشار بيشتري بياورند . مثلاً پيوسته با شركت هاي نفتي كشورهاي خارجي ملاقات مي كردند كه قراردادهاي اقتصادي با جمهوري اسلامي نبندند و جمهوري اسلامي را تحريم نفتي كنند . مسائل مختلفي را به وجود مي آوردند ، اما اينها هيچ كدام شان آن نتيجه اي را كه سازمان مي خواست نداشت .

اما در سال 1365 به دليل اقدامات ديپلماتيكي كه جمهوري اسلامي انجام داد ، سازمان مجبور شد يعني رجوي مجبور شد كه از فرانسه بيرون بيايد و در نتيجه رجوي در حدود خرداد سال 1365 در عراق مستقر شد ، به اين دليل كه هر جا كه رجوي هست مركز عالم هم همانجا خواهد بود!

نظر رجوي بعد از صحبت هاي درون گروهي و نشست هايي كه داشتند اين شد كه گفت :

اساساً رژيم جمهوري اسلامي به جنگ بهاي لازم را داده است ، اما ما به جنگ بهاي لازم را نداده ايم ، چرا جمهوري اسلامي سرنگون نمي شود ؟ چون محورش جنگ است . چرا جنگ است ؟ به خاطر اين كه جنگ سرپوش اختناق است ، يعني رژيم هر كاري كه مي خواهد بكند به بهانه اين كه در حال جنگ با كشور خارجي هستيم ، دارد انجام مي دهد .

اما ما چه ؟ ما جنگ را فراموش كرديم . ما وقتي جنگ را فراموش كرديم نتيجه آن شد كه از رژيم عقب افتاديم . در نتيجه حالا ما بايستي چه كار كنيم ؟ ما تا حالا به چه مي پرداختيم ؟ به موضوع مسئله صلح ، يعني به جنگ نمي پرداختيم ، ما بايستي فشار فوق العاده اي به موضوع صلح بياوريم تا جمهوري اسلامي صلح كند . "

صلح كه من مي گويم معناي ديگري داشت ، سازمان نظرش بر روي جنگ بود ، يعني تلاش مي كرد تا آنجايي كه ممكن است رژيم بخواهد پيوسته بجنگد ، يعني هيچگاه حاضر به مصالحه نباشد ، چرا كه سازمان مي گفت كه اگر رژيم پاي ميز مذاكره بنشيند ، آن زمان وضعيت ما وخيم مي شود و در نتيجه شكست مي خوريم . هميشه بايد جمهوري اسلامي در حال جنگ باشد و هيچگاه تصور اين را هم نمي كرد كه نظام (يعني جمهوري اسلامي) غير از جنگ ايده آل ديگري داشته باشد .

رجوي در حدود پاييز سال 1365 يك نشست بسيار گسترده اي را برگزار كرد ، وي در اين نشست گفت : كه اساساً خط مشي اي كه ما در گذشته داشتيم اين دقيقاً حاصل مطالعه و تحقيقي بود كه رجوي در شش الي هفت ماه با مجموع افرادش انجام داده است .

رجوي گفت : اساساً بايد جنگ چريكي ، يعني شكل مبارزه يا استراتژي كه در گذشته براي سرنگوني جمهوري اسلامي داشتيم را تجزيه و تحليل كنيم . در اين نشست سازمان چند چيز مطرح شد و چند سؤال توسط رجوي مطرح شد : يكي اين كه وضعيت سياسي ، نظامي ، اجتماعي و اقتصادي جمهوري اسلامي بررسي شود ، دوم توان جمهوري اسلامي و اين كه جمهوري اسلامي در چه وضعيتي است ؟ مسئله بعد اين كه ما (سازمان) در چه وضعي هستيم ؟

يعني توان سياسي تشكيلاتي خود سازمان را تجريه و تحليل كردند و سؤال مهمتري كه وجود داشت اين كه چه راهكاري براي سرنگوني جمهوري اسلامي مناسب است ؟ آيا آنچه كه در گذشته وجود داشت خوب بوده است ؟

محور اصلي شكل مبارزه اي كه سازمان در گذشته داشته عمدتاً بر جنگ چريك شهري بوده است ، در جنگ چريك شهري بحث بر سر اين است كه اساساً نظام از ثبات و پايداري فوق العاده زيادي برخوردار است و براي اين كه ثبات نظام از بين برود چه كاري بايد انجام داد ؟ بايد گروه آوانگارد يا گروه پيشتاز به ميدان بيايد تا طلسم اختناق ، يأس و نااميدي كه در مردم به وجود آمده است و ترس و وحشتي كه مردم دارند را از بين ببرد .

سازمان آمد گفت كه : جمهوري اسلامي با توجه به نوع سرپوشي كه بر اختناق دارد ، آزادي را از مردم گرفته است ، بنابراين موضوع دوم كه مهمتر است اين كه آزادي مردم را گرفته است و اين خود سرپوشي است كه بر روي مسئله گذاشته است .

چه طوري آزادي مردم را گرفته ؟ چه طوري خفقان به وجود آورده است ؟ با چه شيوه اي ؟ با سرپوش اختناق . سرپوش اختناق چيست ؟ جنگ است . يعني با جنگ هر كاري كه دلش مي خواهد مي كند و ما هيچ كاري هم از دست مان بر نمي آيد .

در نتيجه مي توان گفت در زمان جنگ چريكي وقتي كه يك تشكيلاتي ، خط مشي و استراتژي جنگ چريكي را اتخاذ مي كند به اين معني است كه رژيمي كه اختناق به وجود آورده است ، ديگر سرپوش اختناق ندارد .

حال كه جمهوري اسلامي سرپوش اختناق دارد ، اين سرپوش اختناق داشتن مهمتر از خود اختناق است ، پس ما بايد به چه بها بدهيم ؟ به مسئله جنگ بايد بها بدهيم . اگر مسئله جنگ حل نشود ، مسئله جمهوري اسلامي هم حل نمي شود .

نكته دوم اين كه جنگ چريكي وقتي توسط يك تشكيلاتي اتخاذ مي شود ، به معني اين است كه نظام از ثبات برخوردار است . چطوري از ثبات برخوردار است ؟ سازمان همين خط مشي را در زمان شاه نيز استفاده كرده است ، يعني خط مشي بعد از خرداد 1342 وقتي اتخاذ مي شود ، مي گويد كه در شرايطي كه رژيم سبعانه و يا وحشيانه مردم را در خيابان ها مي كشد و خفقان فوق العاده اي بر جامعه حاكم كرده است كه اين خفقان فوق العاده ، سكوت ، سكون ، يأس ، ترس و نااميدي را بر مردم حاكم كرده است .

اين تئوري با نظريه جنگ چريكي كه از مائو ، كاسترو ، رژي دبره و ديگران به ما رسيده است ، توسط سازمان و چريك هاي فدايي خلق در ايراني بومي شده است .

اين مي گويد چه ؟ مي گويد در اين شرايطي كه رژيم شاه يك چنين كاري را انجام داده است ، مردم متوجه نيستند كه مي شود اين رژيم را سرنگون كرد . فكر نمي كنند كه اين رژيم شكست پذير باشد . مگر اين كه چه ؟ مگر اين كه يك شخصيتي بيايد به اين رژيم ضربه بزند و مردم با چشم خودشان ببينند كه اين رژيم چگونه است ؟ ضربه پذير و شكست خوردني است و در نتيجه آن وقت است كه مردم در جنگ چريكي طرفدار مبارزه خواهند شد .

يك مرحله اش اين است ، يعني اين كه مرحله اول از بين بردن تور اختناق است ، يعني همان خفقاني كه به وجود آمده است ، چريك بايد بيايد با چند بمبي كه منفجر مي كند ، با چند نفر كه ترور مي كند ، با چند اعلاميه اي كه پخش مي كند اين جو اختناق را مي شكند ، جو خفقان را كه شكست بايستي بعد از آن خودش را تثبيت كند .

تثبيت شدن در جنگ چريكي به اين معني است كه بايستي كاري كند كه جمعيت زيادي از مردم هوادارش بشوند ، مردم آن را حفظش كنند تا از بين نرود ، اين خط مشي از مائو گرفته شده است . مائو چه مي گويد ؟ مي گويد : چريك مثل ماهي است كه به آب احتياج دارد ، يعني اگر چريك نتواند در مرحله بعدي به تثبيت خودش در جامعه بپردازد و نتواند كاري كند كه مردم از او حمايت كنند و به او پناه بدهند ، توي جنگل مخفي اش كنند و او را توي دهشان ، توي خانه هايشان ، توي آپارتمان هاي شهرشان جا بدهند ، بعد چريك چه مي شود ؟ فوري از بين مي رود و مبارزه مسلحانه شكست مي خورد .

پس مرحله دومش اين است . وقتي مي گوييم كه بايستي با جمهوري اسلامي از طريق استراتژي مبارزه مسلحانه به معني جنگ چريكي استفاده كرد به معني اين است كه رژيم را با ثبات فرض كرديم ، يعني داراي ثبات سياسي ، اجتماع است و حالا ما مي خواهيم ثباتش را بر هم بزنيم .

در حالي كه مي گويد جمهوري اسلامي گرفتار جنگ خارجي است ، گرفتار بحران اقتصادي است ، تحريم اقتصادي دارد ، داخل كشور مشكلاتي وجود دارد ، رهبري شان بيماري قلبي دارد و ... بسياري از مسائل را كنار هم مي گذارد با تحليل و نگاه خودش كه از حوصله ما بيرون است و نتيجه مي گيرد كه خط مشي با اين استدلال به درد شرايط فعلي نظام نمي خورد .

نكته بعدي اين كه اساساً جنگ چريكي ميكرو است ، جنگ چريكي ميكرو است يعني چه ؟ يعني بسيار بسيار جزئي نگر است ، بسيار خسته كننده يا طولاني مدت است . وقتي كه مي خواهيم در جنگ چريكي جذب نيرو كنيم ، مثلاً سازمان در آن سال ها چه كاري انجام مي داد ؟ مي آمد مي ديد كه افرادي يك كسي را معرفي مي كردند كه پسر خاله من ، دختر خاله من ، برادر من اين تمايلاتي به سازمان دارد .

سازمان مي آمد براي مدتي براي آنها نامه مي نوشت يا از طريق راديو به آنها مرتب پيام مي داد . اين پيام ها كه راديو مي داد يا نامه هايي كه براي اين افراد مي آمد ، اين افراد يواش يواش وابسته به سازمان مي شدند . شايد مثلاً بيش از يك سال طول مي كشيد تا اين فرد گرايش به سازمان پيدا مي كرد .

بعد از آن سازمان بايستي يك كسي را مي فرستاد از عراق بيايد به اين فرد وصل بشود تا او را آماده كند براي چه ؟ براي اين كه برود خارج از كشور . دوباره بايد پيكي توي شهرهاي مرزي مي آمد و اين فرد را تحويلش مي گرفت و مي رفت عراق . در آنجا بايستي مي رفت آموزش هاي سياسي ، نظامي ، تشكيلاتي هم مي ديد تا آماده مي شد .

اين يك پروسه طولاني است براي اين كه شما يك نفر را جذب نيرو كنيد تا آماده شود براي جان دادن و براي جنگيدن به نفع سازمان . يك پروژه فوق العاده طولاني است . شما هزينه مي كنيد ، مدت ها زمان مي برد ، انرژي سازمان گرفته مي شود ، ولي تعداد نيروي كمي در فاصله زماني مثلاً دو ساله مي توانيد جذب كنيد . در حالي كه به درد سرنگوني جمهوري اسلامي نمي خورد .

خب ، از طرف ديگر جنگ چريكي كه ما در گذشته اتخاذ كرديم ، براي مراحل اوليه ، طولاني مدت هم هست ، به همين دليل كه اشاره كردم يعني اصلاً در آن ديدگاه هاي مائو هم اساساً جنگ چريكي طولاني است . جنگ توده اي طولاني است ، يعني اتخاذ استراتژي جنگ چريكي زمان بر است ، يعني زمان بسيار طولاني را مي طلبد كه شما چه كار كنيد ؟ تا به مرحله پيروزي برسيد .

يعني ما زمان طولاني و وقت زيادي نداريم كه بخواهيم آن قدر زمان هزينه كنيم و اين كه چه كار كنيم ؟ تا جمهوري اسلامي را سرنگون كنيم و تعداد زيادي استدلال هايي كه من به خاطر اين كه زودتر به محور بحث اصلي مان برسيم ، از آن مي گذرم .

نتيجه استدلال ها در اين نشست اين مي شود كه خط مشي ما در گذشته جواب مناسب براي سرنگوني جمهوري اسلامي در شرايط فعلي نيست و بايستي خط مشي ديگري براي سرنگوني جمهوري اسلامي اتخاذ شود .

همان طور كه اشاره كردم سازمان دو خط مشي بيشتر نداشت ، يكي اين كه تا مقطع نيمه سال 65 و زمان عملش هم فقط همان محدوده بود و بعد از آن هم ديگر كارايي لازم را نداشته و خود سازمان هم اين را مي داند ، در نتيجه خط مشي دومي كه براي سرنگوني جمهوري اسلامي اتخاذ شده در اين مقطع است ، مقطع سال 1365 .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31