« قلعه ی الموت رجوی »

نامه و شعری از حمید رضا گوهری از همدان

Gohary

در مورد فرقه رجوی تاریخ باید قضاوت کند .فرقه ای که برای تصاحب ایران زمین دست به هر جنایت و خیانتی می زند .فرقه ای که صورت دهشتناک خود را زیر نقاب مخفی کرده است و با نام اسلام از هیچ جنایتی فروگذار نیست .با یک ایدئولوژی آمیخته ای از اسلام و مارکسیست .هر جنایتی را به نام خلق قهرمان ایران انجام می دهند ولی رجوی بارها و بارها در نشست های خود به ملت ایران توهین کرده است ، مخصوصاً به قشر روشنفکر جامعه ؛ که چرا با سازمان منافقین همکاری نمی کنند وچرا ملت ایران شعار مرگ بر منافق می دهند ؟

در قلعه ی الموت رجوی ، انسان ِ زنده وجود ندارد، همگی رباط هستند .همگی چشمان خود را بسته اند و فقط در ذهن بیمار، ناجی خود را رجوی می دانند.اکثریت نفاق که به قول خودشان قصد آزادی ایران را دارند افرادی هستند که جزو بزهکارترین طبقه ی اجتماع به شمار می آیند.افرادی که روزانه در ذهن خود ، حمله به بانکها و مراکز خرید و تجاوز به ناموس خلق را در سر می پرورانند.انقلاب مریم که نفاق آن را معجزه ای برای خود می داند چیزی نیست جز طوق انداختن بر گردن مردهای حاضر در اشرف .خانواده ها را از هم جدا کردند ، بچه ها را از پدر و مادر دور کردند و در اروپا به گدایی واداشتند، ولی مسعود هم چنان طلاق نداده و انگشتر خود را به دست دارد.من و امثال من ،جوانان کشور را به راحتی فریب داده و با وعده های کذایی به الموت اشرف کشاندند.چنگیز مغول و هیتلر با تمام جنایتهایشان هیچگاه با افراد خود چنین نکردند که رجوی می کند.

رجوی در نشستهایش خود را امام حسین زمان می خواند ، اما امام حسین (ع) در شب آخر چراغ ها را خاموش کردند که کسانی که نمی خواهند بروند ، ولی رجوی چراغها را خاموش کرد که خودش و مریم بروند ، و حالا در شرایطی که سازمان ، جزء سازمانهای تروریستی جهان محسوب می گردد خبری از رجوی نیست و مریم هم با دار و دسته خودمانی خودش به ناگاه سر از اور سور واز فرانسه در آورد، چیزی که هیچکس فکرش را هم نمی کرد و حالا مانده اند یک عده فریب خورده زود باور ...

 

مادر

بی تو مادر ، دل من غم دارد

هر لحظه وجودم تو را کم دارد

یاد باد آن روزگاران که تو بودی با من

ولی اکنون –افسوس – چه حاصل دارد ؟

گفته بودی : نکنم ترک ِ تو و مأمن خود

من ندانستم که زمانه چه بازیها دارد

غم دوریت زده شعله سراسر تن این آزرده

بی تو مادر چه کسی چاره این غم دارد

از غم دوری تو سخت پریشانم و ماتم دارم

چه کنم ؟ چاره من چیست ؟ دلم غم دارد.

امید به خدا ، که دگر باره ببینم مه رویت

از برایت پسرت قصه پر رنج فراوان دارد

دست پر مهر تو را گیرم و گویم شرحم

از برای دیدنت این دل پر خون ، صبر فراوان دارد.

9/2/1382

کمپ اشرف

 


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29