قطعه زمين اهدايي صدام ؛ محور همه جهان!

Hamdastanطبق مطالب منتشر شده در سايت هابيليان، خانواده ي دوتن از كساني كه با ترفند كاريابي به جهنم اشرف سفر كرده اند موفق به ديدار با عزيزان خود شده اند. آنچه من را واداشت تا اين چند خط را بنويسم بخشي از گفتگوي خواهر اين دو اسير با يكي از زنان عضو فرقه با مضمون زير بود:

اين خواهر دردمند در گفتگويي عاطفي و صادقانه به يكي از نگهبانان چنين مراسمي كه خانمي بوده اند و گويا مراقب كه بين اعضاي خانواده حرف خصوصي! رد و بدل نشود- گفته براي چي اين همه سال خودتان را اينجا علاف كرده ايد و پي هيچ و پوچ عمر و وقت و استعداد خودتان را تلف مي نماييد؟ برگرديد به نزد خانواده هايتان كه چشم انتظار شما هستند.

خواهر مجاهد هم در پاسخ فرموده اند اين چه حرفي است؟ سرنوشت دنيا از قرارگاه اشرف رقم مي خورد!!!

اظهارات فوق كه اين خانم عضو مجاهدين بيان فرموده اند را بايد كاملا صادقانه و از روي سادگي گوينده تلقي نمود و مورد بحث قرار داد. در واقع آنچه مهم است علل و عواملي است كه موجب مي شود شخصي چنين اظهارات ساده لوحانه اي را به زبان بياورد و خود نيز عميقا به آن باور باطل اعتقاد داشته باشد.. اين مسبب را اينگونه معرفي مي كنيم: دستگاه تبليغاتي و كنترل فكري سازمان مجاهدين كه عملكرد آن مبتني بر سوء استفاده از عدم آگاهي، مطلق نمودن كانال هاي اطلاع رساني و كار رواني روي نيرو هاست.

پادگان نظامي فوق كه از سوي مجاهدين به نام هاي مختلفي چون اشرف، قرارگاه اشرف و اخيرا نيز شهر اشرف خوانده مي شود، در سال 1365 از سوي صدام حسين به سازمان تحويل داده شده است و در اين مدت هم به عنوان يكي از مهمترين و اصلي ترين " پايگاه هاي شستشوي مغزي و كنترل افراد، پرورش تروريست، سازماندهي، كنترل و فرماندهي عمليات تروريستي"در كل خاور ميانه و در يك كلام به عنوان مركز يك فرقه ي شبه نظامي مورد استفاده ي صدام و حزب بعث بعنوان ابزار فشار عليه ايران و حتا سركوب مردم عراق – همانند آنچه در برخورد سازمان با اكراد عراقي در سال 91-1990 ميلادي رخ داد و طي آن پادگان اشرف مركز اصلي لجستيكي و پشتيباني عمليات موسوم به مرواريد عليه گروه ها و مردم كرد عراق بوده است.

پيش از حضور نيرو هاي مسلح سازمان در پادگان اشرف اين مكان متعلق به يكي از يگان هاي زرهي ارتش عراق بود كه از قلعه هاي موجود در آن براي اهدافي از قبيل امور ستادي و بازداشتگاه استفاده مي نمود.

پس از اهداي آن به مجاهدين از سوي رژيم سابق عراق و در راس آن صدام حسين، مجاهدين هم ابنيه اي در پادگان فوق ساخته اند كه بررسي برخي از اين بنا ها نيز خالي از لطف نيست:

سوله ي بزرگ موسوم به سالن نشست، قبرستان بنام قطعه ي مرواريد و اسكان بمعني خانه هاي كوچكي كه محل ملاقات خانوادگي اعضاي مجاهدين )پيش از اجبار اعضا به طلاق( بوده است. در دوران حكومت صدام در داخل اين پادگان زندان هايي براي نگهداري اعضاي مخالف تدارك ديده شد كه متعاقبا از بخش اسكان نيز به عنوان زندان استفاده مي شد.

اگر توجه كرده باشيد اظهارات اين خانم عضو مجاهدين در عين ساده لوحي و مضحك بودن، صادقانه و از روي اعتقاد عميق قلبي بيان شده است. تا جايي كه نگارنده به خوانندگان محترم اطمينان مي دهد ريشه دوانيدن چنين طرز تفكر و تلقي خوش خيالانه در بين اعضاي مجاهدين ناشي از حكومت بي چون و چرا و مطلق مسعود رجوي طي بيش از دو دهه ي گذشته بر ذهن و جسم اين افراد مي باشد.

آقاي مهدي خانبابا تهراني در كتاب "نگاهي از درون به جنبش چپ ايران" (ص 468) گفته اند: توده ي سازماني مجاهدين به اندازه ي كافي داراي آگاهي سياسي نيست. يعني آنچه را كه شخص رجوي بعنوان برداشت سياسي متبلور مي سازد، بازتاب و مخرج مشترك شعور عمومي سازمان نيست. بلكه شخص اوست كه به تنهايي نظريه مي پردازد و سازمان را رهبري مي كند.

در صفحه ي 649 اين كتاب نيز آمده است:

... او (رجوي) بيش از اندازه لحظه گرا است. يعني مسائل را از امروز به فردا حل مي كند. نقطه ضعف ديگر او كاستي آگهي تاريخي او نسبت به روند جنبش هاي اجتماعي ايران و جهان است...ضعف دانش و آگاهي او ...از مسائل جهاني و بين المللي تا حدودي در او ايجاد نوعي ساده انگاري كرده است. او حتا خود گاهي مجذوب اين ساده انگاري مي شود و تصور مي كند كه از مسائل درك بسيار روشني دارد. نقطه ضعف ديگر او اين است كه بنا بر موقعيت يكتايي كه در سازمان مجاهدين دارد، كم كم امر بر او مشتبه شده كه تمامي علم و دانش را يكجا قورت داده و رهبر بلامنازع جامعه و ناجي ملت ايران است.

ناگفته پيدا است كه تحليل ها و داده هاي چنين فرد معلوم الحالي، طي يك روابط و مناسبات كاملا بسته و فرقه اي به خورد اعضاي سازمان داده شده و تمامي اين تشكيلات همينگونه رشد مي يابند و آموزش مي بينند. طي چنين فرايندي است كه مجاهدين مي پذيرند محور همه ي دنيا هستند و سرنوشت جهان از قرارگاه اشرف رقم خواهد خورد. اين طنز بزرگ سياسي با مثال ها و نمونه هاي ديگري از تلقيات و برداشت هاي بيمارگونه ي مجاهدين و مسئولين آنان بارز تر مي شود. به نمونه هاي فوق كه باور ها و يا اظهارات مسئولين دستگاه رجوي است توجه نماييد:

- سرنگوني حكومت ايران طي لشگركشي ملودرام فروغ جاويدان

- ارائه ي مشاوره در مورد مسائل عراق و مسائل جهاني از سوي رجوي به صدام

- تبعيت كليه ي مقامات اروپايي و آمريكايي از اقدامات مجاهدين در خصوص مسائل استراتژيك

- دلبستگي مردم دورترين روستا هاي ايران به مريم رجوي

- تدريس انقلاب ايدئولوژيك مجاهدين در دانشگاه هاي معتبر اروپا و آمريكا

البته از اين دست توجيهات و عباراتي كه جز برانگيختن لبخند تلخ و تمسخر نگاهي را بر نخواهد انگيخت بسيار است و هرگاه با ديده ي انتقادي صريح و عريان نگريسته شود مايه ي غم و تاسف به حال اعضا و هواداران سازمان مجاهدين خلق مي باشد. چرا كه در ميانه ي انقلاب اطلاعاتي جهان هنوز درگير اينگونه تحليل هاي پوشالي و مسخره، خود بزرگ بيني احمقانه و عقب ماندگي فرهنگي و سياسي اين گروه مي باشيم.

قرارگاه اشرف را مي توان به دهكده ي فقير و عقب مانده اي در ميان جنگلهاي آمازون تشبيه كرد كه مدتي پيش كشف شد و نه تنها تكنولوژي بشري به آن نرسيده بود، بلكه ساكنين آن از رشد اوليه ذهني تمدن انساني نيز برخوردار نبودند.

اين كارخانه ي نابود سازي انسان و توليد رباتهاي ناآگاه ولي ناطق تنها قادر است خزعبلات و تراوشات فكر معيوب رهبران فرقه را به خورد اعضا بدهد و به آنان بقبولاند كه دنيا همين است و خارج از قرارگاه همه مرگ و نيستي و نابوديست. تا جاييكه اعضاي جدا شده از فرقه ناچارند اصول اوليه ي زندگي را كه هر كودك نابالغي هم با آن ها آشنا است، از قبيل عبور از خيابان، برقراري تماس تلفني، ايجاد ارتباط و از همه مهمتر دوست داشتن را باز بياموزند چرا كه ساليان سال از آن دور بوده اند.

بايد به حال قربانيان چنين دستگاهي افسوس خورد زيرا گذشته از آنكه هموطن ما و جگرگوشگان خانواده هاي اصيل خود بشمار مي روند، ساده و صادق به دام چنين فريب بزرگي افتاده اند و از رهبري بيمار تبعيت مي كنند.

دور نيست كه بر همين اساس شاهد باشيم سازمان ادعا كند موجودات فضايي هم چشم به قرارگاه اشرف دوخته اند و تحولات آن را دنبال مي كنند. و يا كليه ي پيشرفت هاي بشري بيست ساله ي اخير از قبيل شبيه سازي و تدوين نقشه ي ژنتيكي ناشي از حضور مجاهدين در قرارگاه اشرف بوده است!

اما ذكر اين نكته را به جا و شايسته مي بينم كه هريك از اعضاي مجاهدين كه در محيطي عاري از فشار هاي رواني و فكري تشكيلات قرار گيرند قادر به بازسازي شخصيت خود مي شوند و رهايي مي يابند. گواه مدعاي فوق اين است: زمانيكه مطلب و اظهارات اين خانم عضو مجاهدين مبني بر محور جهان بودن مجاهدين را با آقاي ابراهيم خدابنده از مسئولين اصلي و كادرهاي باسابقه ي سازمان درميان نهادم ايشان با خنده ي تلخي گفتند يك مورچه در چاله ي آبي مي افتد و فرياد بر مي دارد اي واي جهان را آب برد.

اگر با نگارنده هم عقيده هستيد كه اشرف قطعه زمين اهدايي صدام است، نبايد از نظر دور داشت كه اين بذل و بخشش حاكم خونخوار پيشين عراق از حاميان و وابستگان او پس گرفته خواهد شد و دير يا زود به مردم عراق – صاحبان اصلي آن - سپرده مي شود.


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31