غائله چهاردهم اسفند ۱۳۵۹(24)

Bani  Sadr

الف) وضع داخلی دفتر بنی صدر :

پس از تشکیل کادر دفتری اولین اختلاف بر سر تقسیم اتومبیل و کاخ ها و مستخدم و پاداش در گرفت . همه اتومبیل بنز مدل بالا و ضد گلوله خواستار بودند و این دیوار تا ثریا کج رفت . دفتر بنی صدر در اوج اقتدار و تحرک خود مرکز فساد ، کار چاق کنی ، اخاذی و بند و بست بود که نمونه ای از آن در اینجا به نقل از یکی از شهود عینی درج می گردد :

" در تاریخ فوق اینجانب (م) به اتفاق خانمی در رابطه با آزاد کردن " ع.ا.ت.ج " در ساعت 10:30 به منزل مهندس " ث " رفتیم و آقای گودرزی و چند تن دیگر حضور داشتند و بعد در ساعت 11 آقای " الف " وارد منزل شدند ، البته آقای " الف " اول صبح آنجا بوده و برای انجام کاری بیرون رفته بود .

در هر صورت بین من و آن خانم و گودرزی و الف صحبت شروع شد و آقای گودرزی سؤالات دیگری از وضع زندانی از خانم نمود و در حالی که جمهوری اسلامی و امام خمینی و روحانیت را به استهزاء گرفته بود به خانم اطمینان می داد که من کار شما را درست می کنم و بالاخره تمام این مشکلات بر مبنای رابطه درست می شود و من با همه افرادی که اکنون در رأس کارها قرار دارند آشنایی دارم . مثلاً آقای لاجوردی الفبای سیاست را در زندان از من آموخته و من زیر بار نمی روم که برای انجام اینگونه کارها به او مراجعه کنم ، و الا به محض این که من به او بگویم قبول می کند و اگر می خواهی کارتی برای تو صادر کنم که مستقیماً نزد آقای لاجوردی بروی .

و بعد گودرزی گفت که باید هم اکنون با " م.م " در مجلس تماس بگیریم و بعد هم تماس گرفت ، لکن وصل نکردند و آقای گودرزی این بار خیلی بیشتر از دفعات پیش چاخان می کرد و می گفت اگر الان تلفن لاجوردی را داشتم با او تماس می گرفتم و آن کار را درست می کردم .

در هر صورت قرار شد آقای گودرزی ما را به دفتر ریاست جمهوری ببرد و در آنجا با تماسی که می گرفت کار ما را فیصله داده و متهم ما را آزاد نماید . من هم کیف حاوی 30 هزار تومان را نزد " الف " گذاشتم و بعد من و خانم و آقای گودرزی به طرف دفتر ریاست جمهوری رفتیم .

هر سه نفر وارد دفتر ریاست جمهوری واقع در نخست وزیری شدیم و آقای گودرزی وارد اطلاعات شد و با آقای " ص " که مسئول اطلاعات می باشد خیلی صمیمانه و گرم بودند و به همین خاطر برگه ورودی برای ما صادر نکردند و از ما تفتیش بدنی به عمل نیامد و بعد رفتیم داخل اتاق آقای منوچهر مسعودی مشاور حقوقی آقای رئیس جمهور شدیم و حدود ساعت یک بعدازظهر آقای مسعودی وارد اتاق شدند و در عین این که معلوم بود رابطه نزدیکی مسعودی با گودرزی دارد ، لکن چندان وقعی به کارهای گودرزی نمی گذاشت .

مسعودی آنچنان سرگیجه داشت و از بیخ دماغ صحبت می کرد مثل این که همان وقت چندین بسته تریاک زده و شرابی هم نوش نموده بود و بعد مسعودی از گودرزی پرسید آقایان چکار دارند و بعد گودرزی به اتفاق مسعودی به داخل اتاق دیگری رفتند و خصوصی صحبت کردند و بعد گودرزی و مسعودی بیرون آمدند و گودرزی گفت نامه ای بنویسید و بعد مطالبی گفت و ما نوشتیم و خانم امضا کرده و بعد نامه را دادم به آقای مسعودی و بعد مسعودی گفت بسیار خوب من می روم به دنبالش تا ببینم چه می شود و بعداً خبر می دهم و بعد از دفتر خارج شدیم .

در راه بازگشت گودرزی در حالی که بیش از حد از مسعودی تعریف می کرد و از قدرت او سخن می گفت اظهار می داشت که اکنون کشور به دست بنی صدر و مسعودی می باشد و گفت تا آخر این هفته مسعودی یا پرونده را به اینجا می آورد و یا این که خبر دقیق از وضع پرونده می دهد و فشار می آورد که به زودی آزاد شود و بعد آقای گودرزی گفت من و فتح الله بنی صدر خیلی صمیمی هستیم و ایشان فعلاً فرانسه رفته و اگر او اینجا بود کارها را فوراً درست می کرد و چندی پیش کس دیگری را نزد او آوردم و به او گفتم که وجه رسیده و او بلافاصله کار را درست کرد .

و همچنین گودرزی گفت من پیشنهاد سمت استانداری زنجان را دارم و بعد گودرزی اظهار داشت اتاق مسعودی مربوط به هیئت دولت می باشد و در همین جا است که همه تصمیم ها گرفته می شود و اگر جنگ نبود مگر ما اجازه می دادیم که این طوری اینها حکومت کنند و هر کاری که دلشان می خواهد بکنند و ما جبهه ملی یک خط مشی مشخص داریم که جنگ تمام بشود ، بلافاصله حکومت را تغییر می دهیم و ما اجازه نمی دهیم که فردی از ما داخل این کابینه رجایی بشود و تا سه روز دیگر می خواهیم یک مانوری بدهیم و توسط دانشجویان و دانش آموزان یک تحولی به وجود بیاوریم . (بازگشایی دانشگاه)

و بعد گودرزی گفت تنها کسی که می تواند این کشو ررا نجات دهد شخص بنی صدر است به این شرط که امام را کنار بگذارد و این آخوندها بروند... و بعد گودرزی گفت شخصی هست به نام علی خلیلیان که نماینده بنی صدر در کمیته هاست و تمام کارهایی که مربوط به کمیته ها می شود ایشان انجام می دهد و او در اوین هم رفت و آمد دارد و غلط می کند کسی حرف او را نخواند .

و بعد گودرزی گفت قرار است بنی صدر یک صندوق تعاون برای کارمندان و افراد بی بضاعت باز کند و مسعودی می خواهد این کار را به عهده من بگذارد که من قبول نمی کنم ، مقدرای از این بودجه را بنی صدر می دهد و مقداری را هم من از بازار تهیه می کنم .

و بعد گودرزی گفت این قاسم لباسچی پدر سوخته در رابطه با اطلاعیه بر علیه حکومت مصاحبه ای کرده و اسم من را هم در آنجا ذکر کرده و این چند روزه به من فشار آورده اند و من گفتم که من قبلاً عضو شورای بازرگانان بوده ام و حالا نیستم .

توضیح : فراموش کردم بگویم آقای مسعودی ذره ای نسبت به این انقلاب و خط امام ایمان ندارد و حتی علناً به طور آشکار هم از هیچگونه کار شکنی و شایعه پراکنی و بدبین نمودن از باب رجوع به دولت خودداری نمی کند و در حضور ما در جواب ارباب رجوعی می گفت تو هم زور بگو ، تو هم بزن ، مسئله قانونی کجاست . "

این جریان را آقای " ع.ق " به گونه ای دیگر تشریح نموده است : او مدعی است آقای مسعودی در ازای آزای " ت.ج " و خانم " ب. ق " جهت اولی دو تا سه میلیون تومان و برای دومی پانصد هزار تومان به وسیله آقای مهندس " ث " مطالبه می کند .

قای مهندس " ث " مبالغی در حدود پانصد هزار توان برای " ت.ج " و دویست و پنجاه هزار تومان برای " ب.ق " دریافت و تسلیم آقای مسعودی می نمایند . مخبر مدعی است از بقیه جریانات اطلاعی ندارد . آقای " ث " متهم به قاچاق ارز و خانم بتول یا گیتی " ق " همسر " م.ب " برای آزادی اموالش تلاش می کرد .

و باز گزارشی دیگر از دفتر بنی صدر :

عباس سیفی عضو روابط عمومی دفتر ریاست جمهوری :

هویت دقیق وی : عباس سیفی نیکچه ، فرزند یونس ، متولد 1339

خلاصه پرونده مربوط به او چنین است :

" محمد حسین سیف الله زاده شغل مسافرخانه دار شخصی است که مدتی مقیم آلمان بوده و در آنجا با زنی یونانی که کارمند رستوران بوده آشنا می شود به نام گرامینا م.تالر ، این زن پس از قبول اسلام با آقای محمد حسین سیف الله زاده رسماً ازدواج می نماید .

در اواسط سال 59 آقای سیف به اتهام داشتن چند گرم هروئین زندانی می گردد ، خانم ایشان یعنی گرامینا با نامه ای برای خلاصی شوهرش به دفتر ریاست جمهوری مراجعه می کند . در این رفت و آمدها با آقای عباس سیفی آشنا می شود و همره ایشان نزد آقای موسوی تبریزی ، سپس شهید بهشتی می روند .

به خاطر این که مرحوم شهید بهشتی مدتی در آلمان بوده است و آلمانی هم می دانسته ، به هر طریق آقای سیف الله زاده از زندان آزاد می گردد ، ولی عباس سیفی این آشنایی را با خانم آلمانی ادامه می دهد و این آشنایی باعث ناسازگاری گرامینا با شوهرش می گردد و مسئله طلاق در دادگاه مطرح می شود .

سیفی و خواهرش برای زن یونانی در هتل پارک اتاقی می گیرند تا و قبل از بازگشت به کشورش در آن سکونت کند . یک شب ساعت 5/1 بعد از نیمه شب مأمورین کمیته و مسئولین هتل خانم تالر را در آن مکان می یابند و در آن تاریخ هنوز گرامینا قانوناً زن مشروع محمد حسین سیف الله زاده محسوب می شود . پرونده با کمک دوستان آقای مسعودی به سازش و صلح خاتمه می پذیرد . "

پس از این دو گزارش بد نیست اظهارات یکی از نزدیکان آقای بنی صدر را بشنویم . مشارالیه رابط بنی صدر با کمیته ها بوده است :

" من در حدود شش ماه قبل با نظر آقای ربانی شیرازی به دفتر ریاست جمهوری رفتم و با آقای منوچهر مسعودی شروع به همکاری نمودم ... در آن روز ما دولت و کابینه نداشتیم ، لذا مردم برای شکایات از عملکرد ادارات و نهادهای انقلابی به دفتر ریاست جمهوری مراجعه می نمودند . من به کرات می دیدم این آقایان امثال مسعودی و تقوی بدون اطلاع از صحت ادعای مراجعین شروع می کردند ناسزا گفتن به سپاه و دادستانی و غیره و به مراجعین می گفتند مگر ندیدی رئیس جمهور چه گفت ، باید استقامت کنید .

آقای مسعودی یک روز در حضور چند نفر گفت باید پاسدار کشی راه بیفتد ، مثلاً صبح بلند می شوی اعلام کنند فلان کمیته ای را گرفته و کشتند و بردند تا کار درست شود .

منوچهر مسعودی در جلسه روز یکشنبه در جواب سؤال دکتر جمشیدی در مورد سرهنگ صیاد شیرازی گفته است : مخالفین بنی صدر قصد بزرگ کردن صیاد شیرازی را دارند ، در صورتی که زیر آب بابا زده شده . ما گفتیم : چطور ؟ گفت : چون ارتش یک سازماندهی دارد که همه فدایی بنی صدر هستند .

منوچهر مسعودی عضو جبهه ملی است که هیچگونه اعتقاد اسلامی ندارد . البته او عضو جبهه ملی در حزب ملت ایران بود که مدت چند ماه است از حزب هم کنار کشیده و خط مشخصی ندارد . چون با همه گروه های ضد جمهوری همکاری دارد ، از منافقین حمایت می کند ، با جبهه ملی ، حزب رنجبران ، گروه ایران امروز ، فدائی خلق و جاما همکاری دارد به دلیل این که مکرر دیده ام اشخاص مختلف نشریات این گروه ها را که غالباً غیر قانونی منتشر می شود برای دفتر می آورند و او با آنها با خوشرویی ملاقات می کند .

با علی اصغر حاج سید جوادی ، دکتر مبشری ، دکتر مقصودی ، دکتر تابنده ، دکتر احمدی ، روابط زیادی دارد . با احمد خلیل الله مقدم عضو حزب ایران روابط نزدیک دارد ، با سعید سنجابی ، سلامتیان ، کشاورز صدر ، غضنفرپور ، مؤمنی ، مهندس پسندیده و با نمایندگان احزاب شاه حسینی ، نایب حسینی ، رادنیا ، شانه چی ، معتمدی ، دکتر جمشیدی ، ورشوکار ، بابایی ، طائف ، مهندس نیکو افشار ، شمس آل احمد قبل از 14 اسفند جلسات مکرر داشتند .

مسعودی محرم و نامحرم سرش نمی شود ، با زنان دست می دهد ، مشروب می خورد ، چشمان هیزی دارد ، یک روز می خواست حکمی برای من بنویسد که من رابط دادستانی با دفتر باشم ، نوشت : طبق موازین . گفتم : بنویس شرعی ، یک فحش آب دار داد . گفتم : بنویس اسلامی . فحش دیگر داد و سپس نوشت : قانونی !

از پول حرام خوردن باکی ندارد ، نیکبخت مسئول نظارت بر آرد تهران پیش چشم خودم 25 هزار تومان آورد به مسعودی داد . حاجی عباس می گفت هر روز یک عدد کیسه آرد سهمیه مسعودی است . باز یک روز یک نفر بیست هزار تومان برای مسعودی آورد ، گفت ده هزار تومان آقای خانلری داده است و ده هزار تومان هم کس دیگری ، داد به قاضی او هم به مسعودی داد .

اما آقای تقوی ، او و مسعودی سر و ته یک کرباس بودند ، در کلیه سوء استفاده های دفتر و آقای مسعودی شریک و سهیم بود . از صفات عالیه این آقا همین بس که در زمان شاه سابق از نزدیکان ساواک و جزء مشاورین طراز اول آقای خلعتبری وزیر امور خارجه بود ."


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان