تحولات در عراق درحالی بسیاری از کارشناسان سیاسی را مبهوت خود کرده است که به نظر میرسد نباید این تحولات را بیرون از معادلاتی دانست که نطفه آن در زمان دیکتاتور معدوم در این کشور بسته شده است.
با وجود آنکه 16 سال از سرنگونی صدام در عراق میگذرد، اما دستهبندیهایی را که او در دوره زمامداریاش در این کشور به بار آورد، چنان است که هنوز بر فعل و انفعالات موجود تاثیر میگذارد.
صدام در دورانی که قدرت را در عراق در اختیار داشت، دست کم دو دسته از گروهها را پرورش داد که بازماندههای آنها هنوز در سر، سودای بازگشت به دیکتاتوری را دارند.
دسته اول، نوعی نژادپرستی قبیلهای در قامت حزب بعث بود. حزبی که همرگههایی از تفکرات مارکسیستی را در خود داشت و هم نمایندهای از قبیلهگرایی عربی در عراق بود و بیشتر همشهریان صدام در آن عضویت داشتند. همان گروهی که بیشتر پستهای دولتی در این کشور را در اختیار داشته و پس از صدام نیز به او وفادار مانده و با شکلدهی به حلقه اولیه داعش در عراق، خشونتهای کنترل نشدهای را در منطقه به راه انداختند.
طبیعی است که آنها هیچ میانهای با دموکراسی و توسعه عراق نداشته و تنها به این میاندیشند که با چه شیوهای، شرایط را برای بازگشت خود به قدرت فراهم کرده و بنابراین به عنوان پیمانکار ناامنی در عراق با دولتهای غربی وارد معاملاتی پنهانی میشوند.
اما دسته دوم از گروههایی که در دوره حیات سیاسی صدام رشد کردند، گروههای بیگانهای بودند که نه تنها عراقی نیستند بلکه با هدف دشمنی با مردم عراق، متحد صدام شدند. سازمان منافقین یکی از همین گروههاست که در کشتار کردها یا حمله به منتقدان صدام و قتل عام مردمی که علیه دیکتاتور بعثی قیام میکردند وارد عمل شده و مردم این کشور را به گونهای سرکوب میکردند که هیچ شهروند عراقی حاضر به این برخورد با هموطنان خود نبود.
سازمان منافقین نیز در آرزوی بازگشت به شرایطی است که بتواند دوباره حیات سیاسی خود در عراق را از سر بگیرد. این راندهشدگان سیاسی از کشور همسایه، امروز در شرایطی به سر میبرند که فرانسویها آنها را بیرون کرده و بسیاری از کشورهای اروپایی نیز حاضر نیستند مسئولیت حضورشان را برعهده بگیرند. بنابراین منافقین در جستجوی کشوری هستند که بتواند فضای تحرک سیاسی را در اختیار آنها قرار دهد و چه کشوری بهتر از عراق که سابقه حضور در آن را داشتهاند.
منافقین در پادگان اشرف در عراق، سرسپردگی خود به صدام و متحدانش را اثبات کرده و حالا میخواهند با انتقامگرفتن از مردم این کشور که باعث شدند از این کشور رانده شوند، نوعی تازه از دیکتاتوری و هرجومرج را رقم بزنند. شاید برای همین است که این روزها در اغتشاشات عراق، منافقین نقش اصلی را عهدهدار بوده و از همان روشهای نفوذی که در ایران سابقه آن را داشتهاند برای منحرف کردن اعتراضات مردم استفاده میکنند.
منافقین چنانکه از نامشان پیداست، میخواهند در عراق نفاق ایجاد کرده و با چنددستگی، مردم عراق را نسبت به راهی که رفتهاند ناامید کنند. آنها که میدانند نباید با نام اصلیشان وارد عرصه سیاسی عراق شوند و جنایاتی که علیه مردم این کشور کردهاند را یادآوری کنند، به اسم فعال مدنی در میان معترضان رخنه کرده و در پی آشوبآفرینی هستند.
دو دسته وفادار به صدام حسین که از آنها یاد شد، در واقع دو لبۀ یک قیچی برای حذف مردم عراق هستند. دسته دوم بلوا ایجاد میکند تا دسته اول فرصت برای سازماندهی دوباره و کسب قدرت را داشته باشد.
طبیعی است که هوشیاری مردم عراق تاکنون مانع از آن شده که جریان نفاق در این کشور دوباره پا بگیرد. با این حال اگر این هوشیاری تحت تاثیر شعارهای انحرافی به فراموشی سپرده شود، آنگاه بیم آن میرود که منافقین، مردم عراق را از مرجعیت دور کرده و فرصتی برای احیای سیاسی خود در این کشور به دست آورند. امری که آیندهای روشن را برای مردم کشور همسایه به ارمغان نخواهد آورد.