معقتدم تسخیر روح یک انسان، بدتر از کشتن اوست. به هر حال انسانی که روح ندارد، میتواند به هر کار شرارتآمیزی بهویژه شکنجهدادن دیگران دست بزند. حتی این مطلب را درباره یک ملت نیز میتوان تعمیم داد، چون پس از حوادث 11سپتامبر2001، مقامهای عالیرتبه دولتی آمریکا، «شکنجه را به رسمیت شناختند مقامهای نظامی و سازمانهای اطلاعاتی از آن بهره بردند و مردم ما هم آن را پذیرفتند.»
به ما گفته شد که کنوانسیون ژنو، قراردادی لوکس است که ما دیگر نمیتوانیم به آن تن دهیم. پس برای سالم و ایمنماندن باید به هر روش ممکن، اطلاعات مورد نیازمان را جمعآوری کنیم. پرسشی که در مورد قابل اعتماد بودن اطلاعات به دست آمده از روشهای شکنجه باید پرسیده شود، این است: برای حفظ زندگیمان، آیا ما به عنوان آمریکاییها، روح و وجدان جمعی خود را از دست ندادهایم؟!
باید دانست شکنجه که از دیرباز جزو روشهای مورد توجه سازمان سیا بوده است، پس از 11سپتامبر2001 ، به اقدامی پذیرفتهشده تبدیل شد. تنها یک هفته پس از حمله به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، آقای «دیک چنی» معاون رئیس جمهوری چنین گفته بود: «دولت آمریکا به دنبال یافتن آن روی سکه این وقایع است و از هر راه و روش ممکن برای دستیابی به این خواسته بهره خواهد برد.» به گفته مسئولان بلندپایه دولتی، تصمیم دولت آمریکا در نادیده گرفتن کنوانسیون ژنو، از 8 ژانویه 2002 با تصویب بوش و دیگر مقامهای قضایی ایالات متحده گرفته شده است.
این بیتوجهی به حقوق بشر، در راستای مبارزه با شبکه جهانی تروریسم توجیه میشود. پس زندانی کردن درازمدت زندانیان بدون حکم قضایی و امکان نداشتن برقراری ارتباط بین مظنونان و خانوادهها و وکلایشان، از نتایج این شرایط جدید است. یکی از نکات مهم در مباحث مربوط به شکنجه این است که آیا این اقدامات به نتایج مورد نظر یعنی به دست آوردن اطلاعات مناسب نیز میرسند یا خیر؟
کهنهسربازهای بازنشسته که در گذشته در سازمانهای اطلاعاتی به فعالیت میپرداختند، معتقدند پاسخ این پرسش منفی است. چون زندانیان برای رهایی از شکنجه هر چیزی را به زبان خواهند آورد. آنها معتقدند یک زندانی در حال گذراندن مراحل قضایی و حقوقی معمولاً اطلاعات مناسبتری را در اختیار مسئولان مربوطه قرار میدهد.
مأمور سابق سیا، آقای «دان کولمن» می گوید: «آیا تا کنون یکی از این مدعیان آزادی شکنجه تلاش کردهاند که با یک زندانی برهنه صحبت کنند...؟ با این کار آنها تنها مورد نفرت قرار میگیرند. البته زندانی هم برای بازپسگیری لباسهایش همهگونه اطلاعاتی را صحیح یا غلط، در اختیار بازجویان قرار میدهد، پس این اطلاعات هیچ ارزشی ندارد.»
دولت ایالات متحده که از دیرباز خود را حامی حقوق بشر و معیار توجه به اصول حقوق بشر میخواند، هم اینک به دلیل اقداماتش با بازخواست دائمی سازمان عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر روبرو میشود. ما افراد زیادی را که هیچ ارتباطی با تروریستها نداشتهاند، به زندان میاندازیم و آنها را با انواع دردها و مشکلات روبرو میکنیم.
ما ادعا میکنیم با تروریسم مبارزه میکنیم، ولی در عمل اقدامات تروریستی هولناک علیه صدها و اگر نگوییم هزاران نفر انسان بیگناه، انجام میدهیم. تنها راه فرا روی ما، متوقفکردن این اقدامات و بازگشت به روح و وجدان ملی خودمان است. بهعلاوه نباید اجازه دهیم که به نام ملت و دولت ما، هیچگونه شکنجهای انجام گیرد، چون ما خواهان بازگشت به روح و وجدان پاک انسانی هستیم. (1)
پی نوشت
- Phillips Engelbert، مدیر مؤسسه صلح (MP) میشیگان در شهر آن آربور ایالت میشیگان.
- www.CommonDreams.org،سیاحت غرب، شماره 53.