شهید یدالله حاجیان مرداد ماه 1331 به دنیا آمد. قبل از تولد یدالله، هر فرزندی در این خانواده به دنیا میآمد به گونهای از دنیا میرفت. مادرش برای اینکه یدالله زنده بماند نذر کرد و به درگاه خداوند متوسل شد. وقتی وی بدنیا آمد، شادی و شادمان سراسر خانه را در بر گرفت. پدر و مادر تمام تلاش خود را برای سلامتی او به کار میبرند، طفل نورسیده روز به روز بزرگ میشود و پس از مدتی به مکتب میرود تا قلب و جانش با نور قرآن آشنا شود.
بعد از تاسیس مدرسه در سریشآباد با همسن و سالانش به مدرسه میرود و مقطع ابتدایی را به پایان میرساند، علیرغم علاقه خاصی که به درس و مدرسه داشت به دلیل فقر و شرایط مالی خانواده نیمکت مدرسه را ترک میکند و در کنار پدرش به کارهای کشاورزی و کارگری مشغول میشود.
پس از آنکه به سن نوجوانی رسید به عنوان شاگرد روی ماشین یکی از اهالی سریشآباد مشغول به کار شد.
چهارده سال داشت که پدرش از دنیا رفت. از این رو بار زندگی و تامین تمام مخارج خانواده به او محول شد.
به همین دلیل از رفتن به خدمت سربازی معاف میشود، با تلاش و پشتکاری که داشت طولی نکشید که خودش یک وانت خرید و علاوه بر انجام کارهای کشاورزی خودشان با وانت هم کار میکرد.
در سن 24 سالگی با برگزاری یک مراسم عقد و عروسی بسیار ساده تشکیل خانواده داد و در کنار همسرش زندگی سادهای را شروع میکند.
با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران به فرمان حضرت امام(ره) به سازمان پیشمرگان مسلمان پیوست.
برای پاکسازی منطقه از دست گروهکهای ضد انقلاب به کامیاران رفت. درگیری سختی با گروهکهای تروریستی ضدانقلاب اتفاق میافتد، شهید حاجیان که در آن وقت عضو واحد عملیات سپاه قروه بود، با تجهیزات کامل و لباس کردی به شهرستان کامیاران میآید و برای مبارزه با گروهک ها وارد عمل شد.
به خاطر تلاش و شجاعت زیادی که در راه مبارزه با گروهکها از خودش نشان داد، از سوی مسولان عالیرتبه سپاه به فرماندهی سپاه پاسداران شهرستان کامیاران منصوب شد.
پس از این کار به پاکسازی تمام روستاهایی که در محور کامیاران قرار دارند، پرداخت و از این کار هم موفق بیرون آمد. بعد از مدتی فرمانده گردان عملیاتی جندالله سردشت شد. در زمستان سال 1361 به منطقه بوکان رفت. بعد از آنکه مأموریت او در بوکان تمام شد دوباره به سردشت برگشت. پس از چند روز، همراه دو نفر از نیروهای خود که هر دو نفر آنها اهل روستای سریش آباد بودند به مرخصی رفت. تروریست های ضدانقلاب خبر به مرخصی رفتن شهید حاجیان را می شنوند و مسیر حرکت او را به طور کامل بررسی میکنند. پشت صخره بزرگی که در مسیر جاده دیواندره - سنندج قرار دارد به صورت کاملا ساکت و پوشیده کمین گرفته و به محض اینکه ماشین شهید حاجیان را میبینند شروع به شلیک میکنند و به طرز بسیار فحیعی هر سه نفر آنها را به شهادت میرسانند.