شهید غلامرضا یوسفیان

شهید غلامرضا یوسفیانYosefian1

شغل: عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

سن:  25 سال

وضعیت تأهل: مجرد

محل شهادت: تقاطع خیابان استاد مطهری و سهروردی

تاریخ شهادت: 29/6/1360

زندگینامه ...

سال 1335 در یکی از روستاهای دامغان در خانواده ای مذهبی و کشاورز بدنیا آمد. در یک سالگی به همراه خانواده به تهران آمد و تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه و اخذ مدرک دیپلم فنی در رشته الکترونیک ادامه داد. از نوجوانی با تعالیم اسلام در مساجد و مجالس مذهبی - سیاسی آشنا شد و در اجرای مراسم و شعائر مذهبی کوشا بود. از آغاز شکوفایی نهضت اسلامی فعالانه در آن شرکت داشت و علاوه بر حضور در اکثر تظاهرات ها و راهپیمایی ها، اعلامیه ها و نوارهای سخنرانی امام بزرگوار را تکثیر و پخش می نمود و با اهداء خون خود به یاری مجروحین می شتافت.

در یوم الله 17 شهریور حضور داشت و از نزدیک شاهدی بر حماسه امت شهید پرور اسلام بود و پس از آن دیگر شب ها کمتر به منزل باز می گشت و تا صبح در خیابان ها و مساجد به مبارزه علیه نیروهای مزدور گارد شاهنشاهی مشغول بود. به هنگام بازگشت پیروزمندانه حضرت امام، جزو انتظامات این مراسم پرشکوه بود و در 22 بهمن در فتح پادگان ها و رادیو –  تلویزیون فعالانه شرکت داشت.

پس از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران، از اولین کسانی بود که به عضویت آن در آمد و لباس پاسداری را بر تن کرد. عشق زاید الوصفی به پاسداری از ثمرات انقلاب داشت و به همین سبب پس از شروغ غائله گروهک های ضد انقلابی در کردستان به آن منطقه رفت. در کربلای پاوه در کنار شهید چمران در محاصره خود فروختگان وابسته به شرق و غرب قرار گرفت و با شجاعت و ایمان از سنگر خویش حفاظت نمود و محاصره دشمنان را در هم شکست.

با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه های نبرد نور علیه ظلمت شد و در آنجا نیز فداکارانه به مبارزه پرداخت و به همراه برادرانش در تهیه طرح در هم شکستن حصر آبادان شرکت جست. او انسانی مؤمن ، وارسته و مقید به شعائر اسلامی بود و هیچگاه ارزش های معنوی را فدای مادیات نمی کرد. آرزویش شهادت در راه خدا بود و در همه جا به دنبال این گمگشته اش می گشت.

شهادتنامه .... Yosefian3

روز بیست و نهم شهریور 1360، غلامرضا به منزل نمی رود و ناهار را با جمعی از دوستانش صرف می کند. پس از نهار غسل شهادت به جا می آورد و به دوستانش می گوید:« انشاءالله این دفعه قبول می شود.» به نماز می ایستد، در نمازش آن روز عشق و حلاوتی دیگر بود و حالت عاشقی را داشت که وصال یار را نزدیک می بیند و پس از مدتی صدای تیراندازی از خیابان استاد مطهری، آنجا که نمایشگاهی در بزرگداشت رزمندگان اسلام برپا شده بود، به گوشش می رسد.

غلامرضا برمی خیزد و حرکت می کند، دوستانش می کوشند جلویش را بگیرند، اما او می گوید:« من پاسدارم و مسئول» و با شتاب خود را به محل حادثه می رساند. پیکرهای غرقه به خون سه نوجوان بسیجی را بر خاک می بیند و با عجله به کوچه بن بستی که هنوز صدای تیراندازی از آنجا به گوش می رسد می رود و با یکی از منافقین که لباس پاسداری به تن کرده بود مواجه می شود و به این خیال که وی از همرزمانش است، می پرسد:« برادر چه کاری از دست من ساخته است » تروریست مزدور آمریکا به سویش شلیک می کند و غلامرضا یوسفیان معراج خونین خود را آغاز می کند.

پزشکی قانونی در گزارش خود علت شهادت برادر غلامرضا یوسفیان را چنین بیان می کند:

«مردیست در حدود بیست و دو ساله که علائم خفگی و خفه کردگی و مسمومیت ندارد ، به علت اصابت گلوله به سر، مغز وی متلاشی شده است، علت مرگ متلاشی شدن مغز می باشد.»

وصیتنامه ...

« اینجانب غلامرضا یوسفیان وصیت می کنم که اگر به شهادت رسیدم پدر و مادر و خواهرانم و برادرم حق ندارند بر سر مزار من گریه کنند و مشکی بپوشند. امام خمینی را پشتیبانی کنید و او را تنها نگذارید و از دولت آقای رجائی حمایت کامل بکنید. چون او مرد با ایمانی است و راه مرا هم اگر شهید شدم، ادامه دهید.»

مزار شهید : بهشت زهرا ، قطعه 24 ، ردیف 95 ، شماره 46


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان