علی اکبر بختیاری در میان خانواده ای متوسط که در یکی از محلات جنوب شهر تهران سکونت داشت ، تولد یافت . او تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه اسلامی حاج آقا رضا و سپس مدرسه شهاب الدوله به پایان رساند و دوران تحصیلی راهنمایی را در مدرسه آزادی شروع کرد ، ولی چندی نگذشت که در سال دوم ترک تحصیل نمود و در کارگاه نجاری مشغول کار شد . وی پس از مدتی به خدمت سربازی برده شد و پس از گذراندن دوران سربازی مجدداً به سر کار قبلی خود بازگشت .
شهید بختیاری از کودکی خود را موظف به انجام فرایض مذهبی نمود و با علاقه و شور فراوان ضمن حضور در مساجد و مجالس مذهبی به تعلیم احکام اسلامی پرداخت . او جوانی خوش اخلاق ، مهربان و صمیمی بود و به همین سبب همواره مورد احترام نزدیکان خود قرار داشت . با شروع حرکت پرشکوه امت مسلمان وی نیز همگام با سایر اقشار مردم در راهپیمایی ها و تظاهرات میلیونی علیه رژیم فاسد و وابسته شاه شرکت نمود . پس از پیروزی انقلاب اسلامی حدود 4 ماه در مسجد اولیاء و در سنگرهای محافظت از حریم مقدس اسلام و مسلمین به پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت .
با شروع جنگ تحمیلی دشمن متجاوز بعثی که علیه انقلاب و میهن اسلامی به راه افتاد ، وی مشتاقانه به جبهه های نبرد نور علیه ظلمت در جنوب کشور شتافت و در آنجا به دفاع از میهن اسلامی همت گماشت . آنگاه پس از مدتی به تهران بازگشت و همچنان در راستای اهداف اسلامی در جهت پیشبرد انقلاب تلاش نمود ، ولی عشق جانگداز کوی حسینی مجدداً او را به جبهه کشاند ، در این بار وی داوطلبانه عازم جبهه سومار در غرب کشور شد و در آنجا به نبرد علیه کفار بعثی مشغول گردید .
علی اکبر در بازگشت از جبهه سومار بود که به عضویت کمیته انقلاب اسلامی در آمد تا بتواند در چارچوب وظایف و مسئولیت های یک نگهبان صدیق و امین اسلام خدمات شایسته تری را به نفع توده های مردم محروم و مستضعف جامعه و در جهت تحکیم و گسترش انقلاب اسلامی بنماید .
شهادتنامه ...
بالاخره روز موعود فرا رسید و او در حالی که در حاشیه خیابان منتظر اتوبوس ایستاده بود مورد سوء قصد منافقین کوردل قرار گرفت . در آن روز برادر بختیاری می خواست از محل کار خود به یکی دیگر از مناطق کمیته برود و به همین منظور در ایستگاه اتوبوس ایستاده بود ، ولی از آنجا که شلوار سبز پاسداری و کفش کتانی بر پا و پیراهن ساده چیتی بر تن داشت ، مورد شناسایی دو تن از منافقثین تروریست که از محل می گذشتند ، قرار گرفت .
مزدوران که به سلاح های کمری مسلح بودند پس از ملاحظه وی صرفاً بر اساس مشخصات ظاهری از فاصله ده متری چند گلوله به سمتش شلیک کرده و با عجله از منطقه می گریزند که در اثر این اقدام کوردلانه و ناجوانمردانه یکی از گلوله ها به قلب وی اصابت می کند .
پزشکی قانونی در این مورد چنین گزارش می دهد :
" ... در معاینه سوراخی با حلقه سائیدگی و حاشیه سوخته در ناحیه بالا و داخل پستان چپ به قطر تقریبی 8 میلی متر که مسیر ورود گلوله است که با میله فلزی بررسی شد ، گلوله به داخل قلب نفوذ یافته است و از ناحیه پشت کتف راست حدود دنده سوم خارج شده ... "
و به این ترتیب قلبی که با ایمان به خدا می تپید و کانون مهر و محبت به بندگان محروم و مستضعف او بود ، آماج گلوله خصم سیه دل قرار می گیرد و خون گرم و جوشان فرزندی از تبار هابیل بر روی آسفالت گرم خیابان به جریان در می آید تا همراه خون های همیشه جوشان سایر شهدای انقلاب اسلامی همچون سیلی خروشان کاخ ظلم و مستکبران را واژگون کرده و مزدوران سرسپرده آنان را نابود سازد و در تداوم حرکت خود همچون رودی آرام از پس مرغزارهای سرسبز میهن خونبار گذر کرده و نهال استقلال و آزادی را در جمهوری اسلامی بارورتر نماید.