ضاربین این شهید بزرگوار که مدتی بعد از این جنایت دستگیر شدند در اعترافات خود می گویند : « من اصلا او را نمیشناختم . . . ماموریت ما شناسایی سوژه ای برای ترور بود یکی از ما که رانندگی موتور سیکلت با او بود ، از دور که او را با ریش و قیافه مذهبی دید ، گفت : حزب اللهی است !! بزن »
|
نام: سیدرضا
نام خانوادگی: تفرشی
ولادت : 28 اسفند 1341
شهادت : 21 مرداد 1360
محل شهادت : قزوین – خیابان فردوسی
نحوه شهادت : اصابت گلوله
وضعیت تاهل : مجرد و تنها فرزند خانواده
" محمد حسن سلیمانی " یکی از دوستان شهید ، او را اینگونه توصیف میکند :
انگار همین دیروز بود ، بیست و یکم مردادماه سال 60 ، ساعت 11 صبح ، شهید عزیز « مرتضی آقایی» خبر داد که کسی را در خیابان فردوسی قزوین ترور کرده اند . . . جند دقیقه بعد هم از بیمارستان ملت ( شهید رجایی فعلی ) زنگ زد و گفت در جیب پیراهن آن شهید کارت شناسائی هنرستان فنی پیدا شده ، اسمش " سید رضا تفرشی " است ! بی اختیار گوشی از دستم افتاد و فقط به یادم هست که توانستم گوشه میز را بگیرم و بنشینم.
سید رضا هم محله ای ما بود . . . سال 54 یا 55 بود که همسایه ما شدند ... پدر نداشت و مادرش با چه مشقت و سختی جان فرسائی – گاه با پختن شیرینی برای این و آن و سرخ نگاه داشتن صورت با سیلی – تنها فرزند خود را به بار نشانده بود. جوانی رشید ، بلند و بالا و خوش سیما که در آن سالها ، هیجگاه ندیدم که حتی گرد عمل مکروهی بگردد چه رسد به حرام .
در هنرستان فنی خیابان سعدی قزوین ، با برادرم "برق" می خواندند و در سالهای انقلاب و بعد از آن از بچه های انجمن اسلامی هنرستان بود و سخت شیفته امام و انقلاب . خرداد 60 ، دیپلم گرفت و مترصد فرصتی برای کار و ادامه تحصیل بود . یکی دو ماه می شد که خبری از او نداشتم و هیچگاه حتی فکرش را هم نمیکردم که بعد از غائله 30 خرداد ، او اولین نفری باشد که در قزوین هدف ترور کور منافقین قرار بگیرد .
شهید سید رضا تفرشی در تاریخ 21/5/1360 در خیابان فردوسی شمالی در حالی که برای گرفتن قرآن کریم به منزل دایی خود میرفت ، هدف گلوله 2 نفر ازمنافقین کوردل قرار گرفته و به شهادت رسید .
ضاربین این شهید بزرگوار که مدتی بعد از این جنایت دستگیر شدند در اعترافات خود می گویند :
« من اصلا او را نمیشناختم . . . ماموریت ما شناسایی سوژه ای برای ترور بود »
یکی از ما که رانندگی موتور سیکلت با او بود ، از دور که او را با ریش و قیافه مذهبی دید ، گفت : حزب اللهی است !! بزن . من هم وقتی موتور به فاصله سه چهار متری او رسید چند گلوله به طرف او شلیک کردم که به سر او اصابت کرد. این دو تروریست پس از این اقدام مبادرت به فرار نمودند که بعد از مدتی دستگیر و به حکم دادستانی انقلاب اسلامی قزوین ، اعدام گردیده و به سزای جنایات خود رسیدند.