شغل : عضو بسيج مستضعفين
سن : 22 سال
وضعيت تأهل : مجرد
محل شهادت : خيابان دماوند
تاريخ شهادت : 16/2/1361
زندگينامه ....
سينه ام از آتش دل در غم جانانه بسوخت
آتشي بود در اين خانه كه كاشانه بسوخت
در سال 1339 در روستاي بشكان از توابع كرمان در خانواده اي روستايي و مستضعف ديده به جهان گشود . زندگي سخت روستا و ستم خوانين از خدا بي خبر ، خانواده اش را به تهران هجرت داد و در چهار سالگي زادگاهش را ترك كرد .
تحصيلات ابتدايي و متوسطه را با موفقيت در تهران طي كرد و در تمام طول تحصيل شاگردي ساعي و كوشا بود و از همان زمان كه خود را شناخت با تعاليم اسلامي نيز انس گرفت . در جلسات قرائت قرآن و اصول عقايد شركت مي جست و علاقه وافري به فراگيري علوم مذهبي داشت .
در انقلاب شكوهمند اسلامي همچون ساير جوانان و نوجوانان متعهد فعالانه شركت داشت و در راهپيمايي ها و تظاهرات تاريخساز امت شهيدپرور با اشتياق تمام حضور مي يافت و در طنين فريادهاي الله اكبر و استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي ، آبديده تر مي گرديد و روح جستجوگرش پالايش مي يافت .
پس از پيروزي انقلاب و به محض پايان تحصيلات دبيرستاني به جهاد سازندگي پيوست و تابستان سال 1359 را در خدمت به هموطنان محرومش در روستاهاي اطراف قزوين به خدمت مشغول شد و در اين عرصه نيز با پشتكار و فداكاري كم نظيري در كنار ساير جهادگران به بازسازي و نوسازي ميهن اسلامي اش همت گماشت .
سپس به تهران بازگشت و جهت عزيمت به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل در بسيج مستضعفين منطقه 5 شرق تهران ثبت نام كرد و پس از طي نمودن دوره آموزشي در پادگان امام حسين (ع) راهي ديار عاشقان گرديد تا ورق زرين ديگري بر زندگي سراسر جهاد و ايثارش بيافزايد .
هشت ماه در جبهه هاي گيلانغرب و ساير مناطق در برابر كفار بعثي به نبرد پرداخت و در حالي كه سرود فتح و پيروزي بر لب و عشقي زايدالوصف به الله در دل داشت بر دشمن متجاوز يورش برد و به سهم خود در حراست از كيان مقدس اسلام كوشيد .
با پايان يافتن دوران مأموريت به تهران بازگشت و مدتي در مجلس شوراي اسلامي اين سنگر هميشه پوياي اسلام به خدمت مشغول شد و سپس جهت عزيمت در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در امتحانات گزينش اين جنبش خدايي شركت جست و با شور و شوقي فراوان انتظار روزي را مي كشيد كه در اين لباس مقدس خدمات بي شائبه اش را به اسلام و مسلمين ادامه دهد .
شهادتنامه ....
پيك شهادت در شانزدهم ارديبهشت 1361 ، برادر اكبر عسگري را برگزيد و راهي جوار محبوبش نمود . در اين روز شهيد عسگري به همراه پسر عمويش پس از شركت در مراسم تشييع جنازه مقامات الجزايري كه هواپيمايشان به علت حمله نيروي هوايي صدام سرنگون شده بود ، به مقصد پادگان امام حسين (ع) حركت مي كنند ، در بين راه اين عزيزان كه لباس بسيج بر تن داشتند مورد شناسايي چهار تن از تروريست هاي منافق كه به منظور كشتار امت حزب الله در خيابان ها تردد مي كردند ، قرار مي گيرند .
منافقين پس از نزديك شدن به موتورسيكلت حامل آنها ، اين عزيزان را به رگبار بسته و سپس همچون همه جنايتكاران دون صفت از صحنه مي گريزند . برادر اكبر عسگري در دم به شهادت مي رسد و پسر عمويش برادر حسين عسگري با پيكري مجروح پس از 47 روز به يار و همرزمش مي پيوندد و بر جام شهدآلود شهادت بوسه مي زند .
پزشكي قانوني درباره علت شهادت برادر اكبر عسگري نوشته است :
" در معاينه محل اصابت دو تا گلوله از ناحيه سمت چپ و مسير خروج از سمت راست جمجمه است ! فاصله گلوله ها كمتر از پنج متر است . اين گلوله ها باعث خونريزي و تلاشي شدن جمجمه شده است . "
مشكل عشق نه در حوصله دانش ماست
حال اين نكته بدين فكر خطا نتوان كرد
دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست
به فسوني كه كند خصم رها نتوان كرد
وصيتنامه ....
بسم الله الرحمن الرحيم
« ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا ، بل احياء عند ربهم يرزقون » هرگز مپنداريد آنان كه در راه خدا كشته مي شوند ، مرده اند . بلكه زنده و در پيشگاه پروردگار خود روزي دارند .
اينجانب اكبر عسگري بشكاني شماره شناسنامه 17 متولد سال 1339 صادره از حوزه 4 زرند كرمان ، فرزند مرتضي .
چه خوش است و چه گوارا و چه شيرين است شهادت . شهادتي كه مبارزه حق با باطل ، شهادتي كه در آن پاسداري از اسلام و قرآن و در راه امام خميني است . اكنون كه سرنوشت اسلام تعيين مي شود و در اين مبارزه ايثار و از جان گذشتگي هر فرد بايد به حد نهايت خود برسد و اسلام عزيز را نجات دهد .
حال كه به اين افتخار رسيدم كه در اين جهاد مقدس شركت كنم ، اگر در اين راه به افتخار بعدي كه شهادت در راه الله است رسيدم ، هيچگاه غم و غصه و گريه به خود راه ندهيد و اين ندا از من براي شما كه هيچگاه اسلام را تنها نگذاريد و در راه وحدت قدم برداريد و به نهادهاي انقلابي كمك كنيد ."
مزار شهيد : بهشت زهرا ، قطعه 26 ، رديف 47 ، شماره 49
