شهيد «اكبر عباسي» در سال 1315 در يكي از روستاهاي مورچه خورد اصفهان در خانوادهاي شريف و مستضعف به دنيا آمد و در دامان مهربان آنان از همان كودكي طعم استضعاف و مظالم ستمشاهي را چشيد.
وي به سبب تنگدستي خانواده نتوانست به مدرسه راه يابد و عليرغم علاقهاي كه به تحصيل داشت، جهت كمك به خانواده به كار كشاورزي روي آورد و با زحمت و عرق جبين زندگي شرافتمندانهاي را ادامه داد و پس از مدتي به تهران مهاجرت كرد و به كارگري مشغول شد.
نزديك به 25 سال را با رنج و مشقت و تحمل مصائب فراوان گذراند و زندگي خانوادهاش را تأمين كرد.
شهيد «اكبر عباسي» كه شيفته اسلام و مريد امام خميني (ره) بود، قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، در راهپيمايي و تظاهراتها فعالانه حضور داشت و شبها اهالي محل با صداي «الله اكبر» وي به پشت بامهاي ميآمدند و با اين فرياد الهي پايههاي سست رژيم طاغوت را ميلرزاندند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي وي با به كار گرفتن محصول يك عمر تلاش و زحمت مغازه لبنياتي كوچكي تأسيس كرد و از همان ابتدا مغازهاش را به سنگري مستحكم در دفاع از انقلاب و نظام نوپاي جمهوري اسلامي تبديل كرد و هيچگاه از افشاي ماهيت گروهكهاي ضدانقلابي و ليبرالهاي غربزده باز نايستاد.
زندگياش محقر بود، اما با صفا، صميميت و اخلاص و تعهدش غني و همين خصوصيت او بود كه دشمني منافقين كوردل را برانگيخت.
منافقين براي از ميان بردن اين مدافع راستين انقلاب اسلامي از هر حربهاي استفاده كردند از جمله بارها به وسيله نامه تهديدش كردند و گمان بردند كه با اين تهديدات پيروان راه امام حسين (ع) صحنه را خالي خواهند كرد. آنگاه كه تهديداتشان بياثر ماند، اين ايادي خودفروخته استكبار جهاني ساعت 20:45 در تاريخ 6 شهريور 1360 يك بمب دستي (سهراهي) به درون مغازه محقر شهيد عباسي پرتاب كردند؛ سهراهي منفجر شد و شهيد در حالي كه فرياد تكبيرش قطع نميشد در خون خود غلطيد.