شهید آیت‌الله قاضی؛ الگوی تشخیص و مدیریت بحران

وی هرگاه انحرافی می‌دید به شدت با آن مبارزه می‌کرد. یک نمونه جریان طرفداران آیت الله شریعتمداری بود و با اینکه از طرف طرفداران آیت الله شریعتمداری در فشار بودند ولی مبارزه کردند. دومین گروه انحرافی که ایشان با آن مبارزه کردند ساواکی‌ها و سلطنت‌طلبان بودند و سومین گروه انحرافی فرقه‌هایی مثل بهائیت و وهابیت و گروهی مثل فرقان و مجاهدین بودند

Ghazi

یک پژوهشگر علوم سیاسی گفت: آیت‌الله قاضی طباطبایی نمونه کاملی برای تدوین کتب و مقالات در زمینه مدیریت و تشخیص بحران و هوشیاری در حساس‌ترین مقاطع زمانی است.

به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، آیت الله محمد علی قاضی طباطبایی، نماز عید قربان را در سال 1358 شمسی اقامه کرد و همان شب، بعد از نماز مغرب و عشاء که از مسجد شعبان تبریز به سوی منزلش می‌رفت، منافقان به خودروی وی حمله‌ور شدند. شهید قاضی در حالی که مجروح بود به بیمارستان منتقل شد و در نیمه شب به ملکوت اعلی پیوست.

شهید آیت الله قاضی پس از شهادت آیت‌الله مرتضی مطهری همواره به اطرافیان خود می‌گفت: «کاش بنده هم مثل استاد مطهری روزی به فیض شهادت برسم».

به مناسبت فرا رسیدن سالگرد شهادت اولین شهید محراب، گفت‌وگوی مشروحی با محمد بابازاده، پژوهشگر علوم سیاسی و سرپرست اداره فرهنگی دانشگاه مجازی امام خمینی(ره) انجام داده‌ایم که تقدیم خوانندگان محترم می‌شود.

 

* آیت‌الله شهید قاضی طباطبایی نقش به‌سزایی در انقلاب داشته‌اند تا جایی که شاه در مورد وی گفته بود که آیت‌الله قاضی «خمینی آذربایجان» است. نقش سیاسی ایشان در انقلاب را توضیح دهید؟

 

ـ آیت الله شهید قاضی از دوران نوجوانی و زمان رضاشاه در مبارزات سیاسی شرکت داشت و به همراه پدرشان تبعید شد.

ایشان تربیت خانوادگی بسیار خوبی داشت. خانواده ایشان سادات طباطبایی است که در تبریز به مبارزه و علم بسیار معروفند و معمولا با حکومت‌های جور و سلطنت درگیر بودند. مسلما شخصیتی که در این خانواده رشد می‌کند، شخصیت خاصی است و مبارزات ایشان با بقیه فرق داشته و خاص خودش است. مبارزات وی به شکل کاملا سازمان یافته بود و این هم به شخصیت آن استاد فقید باز می‌گشت.

این عالم روحانی در زمان شاه اعلامیه می‌داد و مردم را دعوت به مبارزه و راهپیمایی می‌کرد و حرکات جمعی بزرگی را شکل می‌داد که همه این حرکات برنامه‌ریزی شده بود. حتی در گزارش‌های سازمان‌های آمریکایی همان زمان، در قضیه 29 بهمن 56 تاکید شده که این حرکت که در تبریز اتفاق می‌افتد سازمان یافته است و یک حرکت کور و یک شورش مقطعی نیست.

آیت الله شهید قاضی بسیار تیزهوش بود. وقتی ایشان می‌خواست دعوتی بکند و اعلامیه بدهد، سه لایه در اطرافیانش وجود داشت که هیچ کدام از این لایه‌ها از دیگری خبر نداشت. مثلا در لایه اول، خود موضوع اعلامیه، ضرورت اعلامیه و زمان اعلامیه تعیین می‌شد. این لایه، شامل عده‌ای از مبارزین و مسلمانان انقلابی بود که آیت الله قاضی با مشورت و هماهنگی این نیروها اقدام می‌کرد.

در لایه دوم، اعلامیه توسط عده‌ای نوشته می‌شد و لایه سوم، عمل پخش اعلامیه را اجرا می‌کرد و هیچ کدام از دیگری خبر نداشت و دلیلش این بود که نیروها در مقابل دستگاه سرکوب‌گر رژیم و ساواک حفظ شوند.

امضای آیت‌الله قاضی در همه اعلامیه‌ها وجود دارد ولی از نیروهای پشت پرده که به عنوان بازوهای اجرایی و مشورتی او فعالیت می‌کردند، کسی مطلع نمی‌شود و محبوبیت و نفوذی که ایشان در آذربایجان و شهرهای مختلف آذری‌زبان دارد، باعث می‌شود تا رژیم نتواند به راحتی با ایشان مبارزه کند لذا نیروهای لایه‌های بعدی که با ایشان در ارتباط بودند از تعرض رژیم در امان ماندند و این حرکت انقلابی سازمان یافته همیشه پویا و جوان در همه صحنه‌های انقلاب حضور داشت.

 

* تعاملات شهید قاضی به عنوان یک رهبر سیاسی با گروه‌ها و احزاب و مردم چگونه بود؟

 

ـ ایشان با گروه‌های مختلف سیاسی ارتباط داشت، از نهضت آزادی گرفته تا مجاهدین و حزب خلق و کمونیست‌ها و توده‌ای‌ها!

البته این ارتباط با حفظ مرز بود لذا با این‌ها قاطی نمی‌شدند ولی چون محور مبارزه را می‌شناختند،‌ آن گروه‌ها را مدیریت می‌کردند و اعتقاد داشتند دست استعمار غرب و شرق در این گروه‌سازی‌ها دخیل است و برای اینکه جریان نفت به کشورشان قطع نشود، این گروه‌ها و فرقه‌های مختلف سیاسی و مذهبی مثل بهائیت را می‌سازند و حمایت می‌کنند.

ایشان معتقد بودند وقتی در حال مبارزه با رژیم هستیم باید کانون اصلی مبارزه، رژیم باشد و بسیاری از این فرقه‌ها به خاطر حضور این رژیم، وجود دارند و اگر این رژیم نباشد این همه تفرقه ایجاد نمی‌شود، بر این اساس تشخیص خیلی دقیقی دادند و با حفظ مرزبندی، اندیشه گروه‌ها را تشخیص داده و خودشان محور مبارزات شده و از همه گروه‌ها دعوت کردند و جلساتی گذاشتند.

ایشان معتقد بودند با برنامه‌ریزی و اتحاد همه گروه‌ها می‌شود رژیم را ساقط کرد و در حالی در آذربایجان محور مبارزه می‌شوند که رژیم سعی داشت آیت‌الله شریعتمداری را به عنوان مرجع و نماد روحانیت و حوزه بین مردم معرفی کند. ولی شهید قاضی با محبوبیت فوق العاده‌ای که داشت، خلأ مرجعیت و محوریت را پر کرد.

 

* شهید قاضی برای همکاری و همیاری با توده‌ها و احزاب مختلف چه معیارهایی داشت؟

 

ـ‌ به نظر چند محور در اندیشه‌های ایشان وجود داشت که سبب اتحاد همه گروه‌ها و همکاری ایشان با آنها شد. ایشان عقیده داشت هر گروه یا شخصی که چهار محور را در مبارزه داشته باشد، با او همکاری و هم‌نشینی و هم فکری می‌کند: مسلمان بودن، ایرانی بودن، طرفداری انقلاب و پشتیبانی ازحضرت امام خمینی(ره).

در آن مقطع، حتی منافقین و نهضت آزادی هم ادعا می‌کردند که ما از امام حمایت می‌کنیم و در نتیجه همه گروه‌ها در این چهار محور متحد بودند. به همین دلیل شهید قاضی هر چند بیشتر عقاید و روش‌های آن گروه‌ها را قبول نداشت ولی با همه آنها مذاکره می‌کرد. شهید قاضی جمله معروفی دارند که می‌فرمودند: «ما با اینها مسائلی داریم که خودمان حل می‌کنیم».

حتی پس از انقلاب با گروه‌هایی از منافقین که در آن زمان مجاهدین بودند، جلسه می‌گذاشتند و نماینده می‌فرستادند و بعضا به خانواده آنها کمک مالی نیز می‌کردند، هر چند که منافقین حرف ایشان را گوش ندادند و دست از گروه‌گرایی برنداشتند و در نهایت همین منافقین با ایشان به تقاطع رسیده و نقشه ترور ایشان را چیدند.

 

* نقش شهید قاضی در معرفی امام خمینی (ره) خصوصا در خطه آذربایجان چگونه بود؟

 

ـ در اثر تبلیغات رژیم شاه، در اوایل نهضت، کمتر کسی امام (ره) را به خوبی می‌شناخت. لذا آیت الله قاضی کسی بودند که از نظر تقلیدی، مذهبی و سیاسی امام را به مردم آذربایجان معرفی کرده و در مقابل جریان طرفدار آیت‌الله شریعتمداری ایستاد.

نکته بسیار مهمی که وجود دارد این است که چون آقای قاضی، تامین پایگاه مردمی نهضت در تبریز و آذربایجان را عهده‌دار بود، رژیم و حتی منافقین و مخالفین و استعمارگران به جایگاه بزرگ ایشان واقف بوده و می‌دانستند که اگر ایشان حذف، تبعید یا زندانی شود به انقلاب ضربه بزرگی وارد می‌شود و در نهایت ایشان را خیلی زود از انقلاب گرفتند.

 

* شهید آیت الله قاضی چه روش و معیارهایی در مبارزاتشان داشته‌اند؟

 

ـ آقای قاضی در روش مبارزاتشان به امام (ره) خیلی شباهت داشت. ایشان در فلسفه و اصول و فقه شاگرد امام (ره) بود و روش مبارزه امام را خیلی می‌پسندیدند و با ایشان هم قدم بود.

به جرأت می‌توان گفت که قدم به قدم با امام می‌اندیشید و دلیل آن هم تسلط ایشان به علوم مختلف در عین حال تقوی و تعصب دینی و ولایتی بود که در وجود ایشان بود و باعث می‌شد تا جامع الشرایط باشد.

در مبارزات ایشان چند محور قابل توجه است:

یکی حفظ خون مسلمین است که ایشان خیلی حساس بود و به عنوان یک رهبر هوشیار و زیرک در عین حال که به انقلاب و جهاد و شهادت فکر می‌کرد به حفظ نیرو هم می‌اندیشید و هدف انقلاب را نه فقط جهاد و شهادت بلکه تشکیل حکومت صالح اسلامی می‌دانست.

محور دوم جلوگیری از خشونت است. ایشان به شدت مخالف خشونت‌ بود و اجازه ایجاد آن را به انقلابیون نمی‌داد و عقیده داشت خشونت کور معمولا برخاسته از تعصب و احساسات است و انسان را از هدف بزرگی که دارد باز داشته و چهره انقلاب را مخدوش می‌کند.

ایشان از تخریب و کشتن و سوزاندن جلوگیری کرده و مبارزات ایشان مدنی و حساب شده بود.

محور سوم جلوگیری از پخش اسلحه در جامعه است. در اوایل شروع انقلاب که ساختار رژیم سست شده بود و مردم پادگان‌ها را غارت کرده و اسلحه می‌بردند ایشان دستور جلوگیری داده و به شکل فتوای مذهبی فرمود: کسی حق ندارد از پادگان‌ها چیزی بیرون بیاورد و حکم تیر داده بودند که اگر کسی از پادگان چیزی بیرون آورد بزنیدش!

آن هم به این دلیل بود که نمی‌خواست امنیت و آرامش جامعه با انتقام گیری‌ها از بین برود و فردای انقلاب با کشت و کشتار ناامنی گسترده شود.

خصلت دیگر وجودی ایشان که از جامعیت ایشان برمی‌خیزد مقابله با انحراف بود.

وی هرگاه انحرافی می‌دید به شدت با آن مبارزه می‌کرد. یک نمونه جریان طرفداران آیت الله شریعتمداری بود و با اینکه از طرف طرفداران آیت الله شریعتمداری در فشار بودند ولی مبارزه کردند. دومین گروه انحرافی که ایشان با آن مبارزه کردند ساواکی‌ها و سلطنت‌طلبان بودند و سومین گروه انحرافی فرقه‌هایی مثل بهائیت و وهابیت و گروهی مثل فرقان و مجاهدین بودند.

 

* آیا می‌توان اندیشه آیت‌الله قاضی و جریانات انحرافی زمان وی را با زمان حال تطبیق داد؟

 

ـ تیزبینی و مدیریت و قدرت تمییز یک رهبر دینی و سیاسی خیلی مهم است و ایشان مانند امام خمینی (ره) بسیار هوشیار بود و کوچک‌ترین بدعت و انحرافی را گوشزد می‌کرد. در آن مقطع که فعالیت‌های بهایی و وهابی‌گری بسیار فعالانه در آذربایجان انجام می‌شد خصوصاً بعد از جریان 29 بهمن و پس از شهادت حاج آقا مصطفی، ‌آقای قاضی به شدت هوشیار بود و با چشم تیز بین خود مدیریت بسیار خوبی انجام می‌داد.

در حال حاضر مقام معظم رهبری که علمدار انقلاب هستند با هوشیاری تمام و تشخیص به موقع جلوی انحرافات و بدعت‌ها می‌ایستند که نمونه‌های بسیار آن را در دو سال اخیر دیده‌ایم.

به نظر من، نخبگان ما باید در ذکاوت و تشخیص بدعت‌ها از این بزرگان الگو بگیرند. شخصیت آیت الله قاضی طباطبایی برای گردآوری و تدوین کتب و مقالات، در زمینه مدیریت و تشخیص بحران و هوشیاری در حساس‌ترین مقاطع زمانی، جای کار بسیاری دارد.

 

* رابطه آیت‌الله شهید قاضی با جوانان و مردم‌مداری وی در چه حدی بود؟

 

ـ ایشان در جامعه، محور وحدت بود و تمامی مبارزین از هر قشر و گروهی به ایشان مراجعه می‌کردند در عین حال نقش هدایت و رهبری را بسیار خوب ایفا می‌کرد و با مدیریتی بی‌نظیر در شرایط بحرانی بسیاری از خطرات را از سر مردم دور کرد.

همچنین آقای قاضی رابطه بسیار خوبی با مردم داشت خصوصاً با جوانان، تا آن زمان معمولاً بزرگان و کسانی که در سن بالاتری بودند برای وظایف خطیر به جوانان اعتماد نمی کردند ولی ایشان با پیروی از امام به این باور رسیده بود که باید به جوان اعتماد کرد و او را باور داشت و بیشترین نیروها و بازوهای اجرایی ایشان از جوانان بودند که پس از انقلاب بعضی از آنها مسئولیت‌هایی داشتند مثل شهید باکری.

ایشان پدر معنوی جوانان آذربایجان بودند و بزرگ‌ترین رمز موفقیت ایشان تکیه و اعتماد بر جوانان بود و جوانان و مردم به دلیل خلوصی که داشتند، ایشان را دوست داشته و به او اقتدا می‌کردند.

 

* آیا نمونه‌ای از این اعتماد را می‌توانید بازگو کنید؟

 

ـ در یکی از وقایعی که قبل از انقلاب اتفاق افتاده بود، شاه نسبت به مردم آذربایجان و انقلابیون دچار توهم شده بود و گفته بود: «من می‌خواستم به آذربایجان بروم ولی چون ترسیدم که برادرکشی شود و این‌ها با تهرانی‌ها یا برادران دیگر درگیر شوند، نرفتم». این توهم از این جا نشأت می‌گرفت که در جریان مقابله با روس‌ها بزرگان آذربایجان تصمیم گرفتند از نظام شاهنشاهی در مقابل روس حمایت کنند. همین حمایت باعث شده بود که اینها فکر کنند مردم، شاه‌پرست و شاه‌دوست هستند ولی در 29 بهمن 56 با قیامی که مردم این خطه انجام دادند این توهم به شکل علنی شکست.

در یک ماجرایی علمای قم اعلامیه داده و روزی را تعطیل کرده بودند و دولت وقت پس از آن، اعلامیه داده بود که این روز تعطیل نیست.

عده‌ای از سر سپرده‌های حکومت، آن روز را تعطیل نکرده و به مغازه‌ها و محل‌های کارشان رفتند و اکثریت مردم که به تعطیلی عمل کرده بودند با نقش برجسته و پررنگ آیت الله قاضی طباطبایی به خیابان‌ها ریخته و با طرف مقابل درگیر شدند تا به آنها بگویند که باید همه به فتوای علما عمل می‌کردند و این مسئله نمونه خوبی برای بیان یکدلی و تکیه و اعتماد دو طرفه مردم و آیت الله شهید قاضی طباطبایی بود.


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29