شهيد هاشمي نژاد و ارتباط با جوانان

Lolachyanآگاه به مسائل روز بودند ....

• درآمد :

نگاه ژرف انديشانه و همراه با آينده نگري شهيد هاشمي نژاد پيوسته موجب مي گرديد كه در پي ايجاد كانون هاي ديني پرسش و پاسخ باشند و در جهت تقويت آنها از هيچ تلاشي فرو گذار نكنند . اين گفتگو شمه اي از اين تلاش هاست .

 

_ شروع آشنايي شما با شهيد هاشمي نژاد از چه زماني بود ؟‌

 

بنده با ايشان در سال 1338 آشنايي پيدا كردم و سبب آشنايي بنده با آن شهيد بزرگوار هم آقاي ابطحي بودند كه روزي در مدرسه علمي برهان در حضرت عبدالعظيم بودم و مدتي در آنجا ماندم و اين زمان مصادف با عيد نوروز بود و وضع حجاب در تهران بسيار ناجور بود . رفته بودم به آن مدرسه كه با آقاي ابطحي برخورد كردم ، قبلاً هم با ايشان آشنا نبودم و به اين واسطه با شهيد هاشمي نژاد برخورد كردم .

سيما و طرز برخورد ايشان مرا جذب كرد و باب آشنايي را از آنجا با ايشان پيدا كردم و بعد ايشان در قم بودند و كار ما به قم كشي د و در قم هم كه منزلي در اختيار بنده بود ، در اختيار ايشان قرار دادم و از آقاي ابطحي هم درخواست كرديم كه شما هم مي توانيد از اين منزل استفاده بكنيد . آن خانه پشت منزل امام خميني بود و اين دو دوست صميمي باهم بودند و هنوز ازدواج نكرده بودند .

دوستي ما با شهيد هاشمي نژاد مدت ها به درازا كشيد و جاهاي مختلف با هم بوديم كه اين نوع روابط و محبت هاي ايشان به ما و اين كه به منزل ما وارد مي شدند ، سال ها ادامه داشت . شماره تلفن هاي ما هم در اختيار ايشان بود و كساني هم كه با ايشان كار داشتند براي هماهنگي به ما مراجعه مي كردند و آن كتاب شريف " مناظره دكتر و پير " را كه ايشان منتشر كردند ، اولين جايي كه توزيع شد محل كار ما بود .

اين آشنايي ما با ايشان در قم و مشهد و تهران ادامه داشت كه از علم ايشان و تقواي ايشان بهره هاي زيادي مي برديم . البته با توجه به گذشت زمان طولاني از دوستي مان ، يادآوري محفوظات و خاطراتم مقداري برايم مشكل است .

 

_ با توجه به رفت و آمد گسترده شما با شهيد ، لطفاً از حالات روحي ايشان بفرماييد .

 

شهيد هاشمي نژاد واقعاً ويژگي هاي خاصي داشتند كه بنده نمي توانستم آنچه را كه در آن موقع از ايشان درك مي كردم ، به زبان بياورم و بيان كنم . ايشان يك خلوت هايي داشتند . آنچه كه الان در ذهنم خيلي خوب از ايشان نقش بسته آن حالات توسل ايشان است كه مدت مديدي را مي ايستادند و با يك حال عجيبي به خدمت حضرت ولي عصر (عج) عرض سلام مي كردند كه گويا حضرت را مي ديدند .

من شايد چيزهاي ديگر را در ذهنم نداشته باشم ، ولي اين حالات در ذهن و روح من اثر گذاشته بود كه با يك حال عجيبي كه يك فرد ذليلي در مقابل يك فرد عزيزي مي ايستد كه چشمش چه طور به پاي آن شخص بزرگ دوخته مي شود ، گويا حضرت را دارند ملاقات مي كنند كه الان هم كه دارم صحبت مي كنم و به ياد مي آورم متأثر مي شوم .

ايشان البته يك استادي هم داشتند كه خيلي اهل مراقبه بود و نقل مي كنند كه به ملاقات امام زمان نائل گشته بود و ايشان از شاگردان خاص او بودند . نمازهاي ايشان خيلي با توجه بود و نماز عادي نبود . ايشان از يك تقوا و معنويت خاصي برخوردار بودند كه بنده در افراد كمتر مي ديدم و شايد همين هم باعث مي شد كه ما ارادت مان به ايشان از آن موقع شروع شد و تا آخرين لحظات كه بيش از بيست سال به درازا كشيد ، محفوظ بود .

 

_ از ارتباط شهيد هاشمي نژاد با جوانان نكاتي را بفرماييد .

 

تأليفات و جذابيت و بيان آتشين ايشان به خصوص در جوانان آن قدر مؤثر بود كه ما در آن زمان جلسه اي به نام " مجمع هفتگي جوانان "‌ را در تهران ترتيب داديم . بر خلاف خيلي از جلسات قرآني كه افراد مسن و سالخورده بودند ، اين جلسه ما براي جوانان بود و از محضر شهيد هاشمي نژاد دعوت كرديم كه در اين جلسات مستفيض بفرمايند .

اين جلسه هفتگي بود و در ماه مبارك رمضان تمام شب ها اين مجلس داير بود و عده زيادي از جوانان كه حتي از نظر ظاهري وضع خاصي هم داشتند ، مجذوب صحبت هاي ايشان مي شدند و استفاده هايي هم مي بردند . آن زمان مصادف شد با قيام حضرت امام در سال 42 و با آن شدت برخورد انقلابي شهيد هاشمي نژاد و افشاگري هايي كه مي كردند و دستگيري ايشان ، طبعاً جلسات ما به تعطيلي كشيده شد .

 

_ در اين جلسات جوانان ، پيرامون چه مسائلي بحث مي شد ؟

 

در اين جلسات پيرامون مسائل اعتقادي ، مسائل سياسي و مقداري هم درباره مسائل جوانان بحث مي شد . ما از قبل جلساتي در شب هاي دوشنبه با محوريت قرآن و احكام داشتيم كه از زمان ايشان سبك جلسه تغيير كرد و به سوي مسائل جوانان رفت .

اول بيشتر افراد مسن بودند و در آن مطرح شد كه جوانان ما در اين جلسات نمي آيند ، آن جلسه تعطيل شد و نامش نيز به " مجمع هفتگي جوانان " تغيير كرد ، در اين مجمع مدتي شهيد مطهري آمدند ، بعد هم آقاي هاشمي نژاد و آقاي ضياءآبادي آمدند و مباحث عقيدتي و سياسي مطرح شد .

 

_ يعني آقاي هاشمي نژاد به خاطر اين جلسات به تهران مي آمدند ؟

 

وقتي از ايشان دعوت مي شد به شهرهاي مختلف مي رفتند ، در تهران در منزل ما مستقر مي شدند و از اينجا به نقاط مختلف مي رفتند و در اين فواصل ما از ايشان استفاده مي كرديم .

 

_ شما فرموديد در جلسه اي كه جوانان نمي آمدند ،‌ايشان توانستند تحول ايجاد كنند و جوانان را جذب كنند ، اين حاصل چه ويژگي هايي بود ؟

 

ايشان بر اساس تحقيقات بحث روز مي كردند و درباره تفسير قرآن و دنياي اسلام و مسئله فلسطين خيلي عميق وارد مي شدند و به نوعي به مباحث مي پرداختند كه در جاهاي ديگر چنين مباحثي عنوان نمي شد و واقعاً منحصر به فرد بود .

اگر چه افرادي همچون شهيد مطهري و دكتر شريعتي نيز در آن مقطع توانسته بودند جوانان را جذب كنند ، اما ايشان روش هاي خاص خودشان را در بيان مسائل علمي روز و جوانان داشتند . در عين اين كه اصالت بحث ايشان در اسلام بود ، اما ايشان يك روشنفكر اصيل متدين بودند كه بر اساس روايات و نظر امام حركت مي كردند ، لذا جوانان هم جذب مي شدند .

 

_ قدرت علمي مطالب شهيد هاشمي نژاد در آن جلسات چگونه بود ؟

 

مسئله علميت ايشان ، بيان و گفتار ايشان و تحقيقات ايشان يك چيزي نيست كه بنده بتوانم بيان كنم و آن را واگذار به اهل علم مي كنيم ،‌ ولي همين قدر مي دانم كه در آن موقع شهيد مطهري و شهيد دكتر بهشتي و ساير آقاياني هم كه از نظر روشنفكري در سطح بالايي بودند و دانشگاهيان به آنها ارادت داشتند ، آن بزرگان براي شهيد هاشمي نژاد احترام و ارج و منقبت خاصي قايل بودند و لذا همين مطلب مي تواند براي علميت ايشان كافي باشد كه علما و دانشمندان محققي مثل شهيد مطهري به شهيد هاشمي نژاد احترام خاصي از نظر علمي مي گذاشتند .

 

_ شما از شهادت ايشان چگونه باخبر شديد ؟

 

من در سال 1360 مسئول سازمان حج و زيارت بودم . در روزهاي آخري كه بعد از حاجي ها مي خواستم پرواز كنم در فرودگاه مهرآباد كه عازم مكه بودم در همان جا خبر شهادت ايشان را شنيدم و برنامه ام را لغو كردم و خودم را به مشهد رساندم و در تدفين و تشييع ايشان شركت كردم . با وضع فجيعي كه منافقين كوردل به وجود آورده بودند ، بدن ايشان را با نارنجك متلاشي و يكي از دست هاي ايشان را هم قطع كرده بودند .

با شهادت شخصيتي چون شهيد هاشمي نژاد كه مورد احترام عام و خاص بودند و به هيچوجه كوچك ترين نظري به ماديات مردم نداشتند ، مي توان به رذالت و پليدي گروهي كه خود را مجاهدين خلق مي ناميدند ، پي برد . بنده نيز بسيار متأثر با چشم گريان در تمامي مراسم شركت داشتم و بعد آمدم تهران و به حج رفتم . واقعاً فكر ايشان ، موقعيت ايشان و كلمات خيلي مؤثر ايشان را هيچ وقت از ياد نمي برم .


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31