شهيد هاشمي نژاد ، تروريسم و منافقين (2)

Hasheminejad

_ اشاره كرديد كه سازمان مجاهدين مسئوليت ترور برخي از شخصيت ها را به عهده گرفت ، آيا در مورد شهيد هاشمي نژاد هم اين مسئله مصداق داشت ؟

آنها در شماره هاي مختلف نشريه مجاهد از جمله صفحه اول شماره 407 و 515 صفحه 15 اين مسئوليت را قبول كردند ، تعبيري كه به كار مي برند اين است : " آخوند خميني صفت ، ‌هاشمي نژاد " و ادامه مي دهد : " يكي از مهره هاي خميني در مشهد " ، يعني تعبير اين است كه جانشين خميني است و چون مي خواهد كارشان را توجيه كنند ، مي گويند " عامل سركوب مردم ". حالا اين كه ايشان چه سمت اجرايي اي داشته ، اصلاً‌ مهم نيست .

مجري اين كار فردي به نام هادي علويان بود كه بسيار جوان هم بود و به تعبير سازمان فرد نفوذي در حزب جمهوري بوده ، سازمان مي گويد كه او از ارديبهشت سال 60 مأموريت يافت با نفوذ در حزب جمهوري اسلامي ، اطلاعاتي را به دست آورد كه با كمك آنها بتواند كساني مثل هاشمي نژاد را ترور كرد .

يعني حتي قبل از ورود رسمي سازمان به فاز مسلحانه كه 30 خرداد 60 هست ، سازمان نيروهايش را در جاهاي مختلف از جمله حزب جمهوري مشهد نفوذ مي دهد تا آنجا بمانند و در موقعيت مقتضي بشود از آنها به عنوان عامل ترور استفاده كرد .

_ يكي از ويژگي هاي بارز شهيد هاشمي نژاد جذب جوانان بوده است و عامل ترور ايشان نيز مدت ها از نزديك با ايشان آشنايي داشته و ايشان را مي شناخته ، سازمان چگونه توانسته بود او را چنان شستشوي مغزي بدهد كه دست به ترور انتحاري بزند ؟

تكنيك سازمان در سال هاي قبل از انقلاب و پس از آن در زندان ، در آن بخشي كه رهبري رجوي را پذيرفته بودند و بعد از انقلاب هم به خارج از زندان منتقل شد ، مبتني بر شستشوي مغزي بوده است . اين شيوه به اين شكل انجام مي شود كه فرد بايد تمام ورودي هاي ذهنش را در مقابل هر نوع اطلاعي مسدود كند و فقط اطلاعاتي را بپذيرد كه سازمان به آنها منتقل مي كند و لاغير .

يعني تماس با پدر و مادر ، گوش دادن به راديو ، شنيدن سخنراني هاي مختلف ، خواندن روزنامه ها و نشريات و كتاب هاي متفرقه براي اين افراد ممنوع بود و جرم تلقي مي شد و اگر كسي غير از اين چارچوب ها حركت مي كرد تنبيه مي شد . يعني اگر مي ديدند فردي غير از اطلاعاتي كه سازمان به او مي دهد ،‌ دنبال اطلاعات ديگر هم هست ، فردي ناباب تلقي مي شد .

گروندگان به سازمان معمولاً نوجوان و جوان بودند ، كه نوعي برخورد احساسي با مسائل داشتند و سازمان آنها را در همان فاز نگه مي داشت و اجازه تفكر عقلاني به آنها نمي داد ، بنابراين عامل ترور هاشمي نژاد حتي اگر ده سال هم در كلاس ايشان مي بود ، غير از سازمان از جاي ديگري خوراك ذهني نمي گرفت ، از ايشان و از هيچ كس ديگري تأثير نمي پذيرفت

_ شما اشاره كرديد به ترورهاي كور ، آيا اين ترورها در پي منافع و مقاصد جنبي هم انجام شدند ؟ از جمله آنگونه كه امام اشاره كردند ، غرض آنها تأثير بر روند انتخابات بود ، تحليل شما چيست ؟‌

از زماني كه در تير ماه سال 60 مركزيت سازمان به فرانسه منتقل مي شود و از آنجا هدايت فعاليت هاي تروريستي را به عهده مي گيرد ، طرح سرنگوني سه ماهه جمهوري اسلامي را مد نظر قرار مي دهد و دولت موقتي را به رياست جمهوري بني صدر و نخست وزيري مسعود رجوي تشكيل مي دهد .

اين مهلت سه ماهه دائماً تمديد مي شود ، تحليل سازمان اين بود كه اگر بتواند در جامعه اغتشاش و ناامني ايجاد و چهره اي مؤثر را حتي الامكان ترور كند ، نظام دچار فرو پاشي مي شود و از بين مي رود . بعد از حادثه 8 شهريور ،‌ نزديك به دو ماه دولت وجود ندارد و آيت الله مهدوي كني موقتاً به نخست وزيري منصوب مي شوند تا سومين رئيس جمهور نظام بعد از شهيد رجايي انتخاب شود و در واقع حساس ترين دوره انقلاب است .

اگر سازمان موفق شد كه با ترور شهيد هاشمي نژاد و مردم عادي كه در آن روزها تعداد زيادي ترور شدند و هر اقدام ديگري ، اين انتخابات را به تعويق بيندازد ، خللي در مسير نظام ايجاد مي كرد . اگر در آن مقطع مي توانستند چهره اجرايي تر و شاخص تري از شهيد هاشمي نژاد را ترور كنند ، قطعا‌ً اين كار را مي كردند ، چون مي خواستند به هر نحوي كه هست در مسير نظام مانع ايجاد كنند و به خيال خودشان نظام را به بن بست برسانند و جلوي انتخابات را بگيرند .

_ شهيد هاشمي نژاد بعد از شهادت آيت الله مطهري اعلام مي كنند كه در هر انقلابي عده اي ترور مي شوند ، آيا مصاديقي را به ياد داريد ؟

حداقل دو نمونه شاخص در ذهنم هست ،‌ يكي انقلاب كبير فرانسه كه عبارت "‌ انقلاب ها فرزندان خود را مي خورند " از اينجا باب و اساساً پديده اي به نام گيوتين اختراع مي شود تا به پديده خوردن فرزندان انقلاب سرعت ببخشد و عده اي از انقلابيون كه چهره هاي شاخص حركت مردمي عليه لوئي شانزدهم بودند ، قرباني موج ترورهاي كور و حتي ترورهاي سازمان يافته دولتي مي شوند .

مورد بعدي هم حركت موسوم به انقلاب سرخ كمونيستي در شوروي است ، در آنجا هم شاهد هستيم كه تروتسكي كه از چهره هاي اصلي انقلاب روسيه است ،‌ با يك برنامه سازمان يافته دولتي در مكزيك ترور مي شود . او هم مثل بسياري از چهره هاي انقلابي روسيه در دوره استالين با ترور دولتي از بين مي رود .

در انقلاب اسلامي ترور دولتي نداشتيم و اين تفاوت انقلاب ماست كه ترورها توسط گروه هاي تروريستي مثل فرقان و منافقين صورت گرفت .

_ آيا اعضاي كادر كه اين ليست ترور را تهيه كردند ، مشخص شدند ؟‌

من حداقل تا حالا به اين نتيجه نرسيده ام كه كميته اي اين كار را مشخص كرده باشد . سازمان نيروهايش را در جاهاي مختلف از جمله در دادستاني انقلاب نفوذ مي دهد كه منجر به شهادت شهيد كچوئي مي شود .

حداقل عوامل انفجارهايي كه فجايع 7 تير و 8 شهريور را به وجود آوردند ، كاملاً مشخص شده كه عضو سازمان هستند .

_ ظاهراً سازمان در آن مقطع در يكي از نشريات داخلي خود مسئوليت انفجار 7 تير را به عهده مي گيرد ، ولي بعدها رد مي كند .

نشريه مجاهد در آن مقطع در ايران منتشر نمي شد ، يعني آخرين نشريه مجاهد در 1 تير سال 60 منتشر شد و بعد وقفه اي مي افتد و بعد در پاريس چاپ مي شود ، بر اساس اسناد درون سازماني ، من به اين برداشت رسيده ام كه سازمان به اعضاي خود اعلام كرده بود كه هر جا كه مي شود فردي را ترور كرد اين كار را بكنيد .

مثلاً در صفحه 35 شماره 133 نشريه مجاهد آمده : " اين دو گزارش به خوبي ضرورت آمادگي براي برخورد با مواردي را كه حفاظت مهره هاي رژيم آسيب پذير است ، نشان مي دهد ،‌هر چند كه در فاز نوين مقاومت تمامي رزمندگان مجاهد بايد كليه توان نظامي خود را براي پاره كردن تور اختناق و نابودي پاسداران ظلمت متمركز نمايند ، ولي در شرايطي كه دسترسي به مهره هاي حساس رژيم بدون صرف انرژي و نياز به شيوه هاي پيچيده امكان پذير است ، به هيچ وجه نبايد فرصت را از دست داد ."

به اين مي گويند ترور كور . وقتي از پاسداران تور اختناق صحبت مي كند ، منظورش مردم عادي است . اين ادبيات سازمان است ، بعد هم كه منظورش از مهره هاي حساس حتي نمايندگان و بخشداران هم هست و بايد از هر فرصتي كه به دست مي آورند استفاده كنند و آنها را هم بكشند .

البته سازمان وانمود مي كند كه هر تروري كه اتفاق افتاده با تصويب مركزيت سازمان بوده ، براي اين كه اقتدار يا هيمنه خود را حفظ كند ، ولي خيلي خوشحال مي شد كه يكي از عناصر نفوذي آن در گوشه اي مسئولي را ترور كند ، حتي اگر سازمان خبر نداشته باشد . كما اين كه ترورهاي رده سه و چهار را هم در شهرستان ها داريم ، مثل ترور مسئول مخابرات شهر كرمان كه مسئول رده سه حكومتي حساب مي شود .

اينها او را ترور مي كنند و سازمان بعد از يك ماه باخبر مي شود و حتي نام او را هم نصفه نيمه ذكر مي كند ، چون او كشته شده بوده و سازمان هم خبر نداشته كه يكي از عوامل سازمان در كرمان قصد داشته چنين كاري بكند و حتي نام او را هم كامل نمي دانسته .

_ آيا ما در قبال ترورهايي كه دست كم خود سازمان به صورت رسمي پذيرفته ، به سازمان هاي بين المللي شكايتي كرديم ؟

ما اين مسئله را امري داخلي فرض مي كرديم كه منافقين هستند و تعدادي از شهروندان ما را به شهادت رساندند و ما يا مي توانيم آنها را مجازات كنيم يا نمي توانيم و اگر نتوانستيم به دادگاه لاهه شكايت مي كنيم و ابداً روي يك پديده بين المللي حساب نكرديم . ما تصور كرديم كه ماجراي تروريسم سازمان مجاهدين خلق يك ماجراي داخلي است ، حالا بر اثر غفلت ، بر اثر ساده لوحي ، بر اثر جهالت ، بر اثر تنبلي يا مخلوطي از همه اينها .

حالا تازه متوجه شده ايم كه ماجراي سازمان مجاهدين خلق يك پديده بين المللي است ،‌ از روز اول مي گفتيم سازمان منافقين امريكايي ، ولي ظاهراً باور نداشتيم كه اين سازمان از حمايت هاي بين المللي برخوردار است ، ما ظاهراً بنا را بر اين گذاشته بوديم كه نمي شود كاري كرد ، در حالي كه مي شد .

يعني اگر به خاطر تك تك ترورهايي كه سازمان مسئوليت آنها را به عهده گرفته بود به دادگاه هاي مثلاً فرانسه يا هلند يا انگلستان كه پاتوق آنها بود ، شكايت مي كرديم هم مي توانستيم از ابزارهاي حقوقي و قانوني خود آن شورها براي محدود كردن فعاليت آنها استفاده كنيم و هم به عنوان اولين قربانيان تروريسم معرفي شويم نه به عنوان كشور صادر كننده تروريسم !‌

ما چون اين شكايت ها را به موقع انجام نداديم ، به جاي اين كه مدعي باشيم ، حالا عليه ما ادعانامه صادر كرده اند ،‌ در حالي كه اگر در مورد ترورهايي كه خود سازمان اطلاعيه صادر مي كرد كه آنها را انجام داده ، به استناد ادعاي خودشان شكايت مي كرديم ، قطعاً با چنين مدارك قاطعي مي توانستيم يك موج حقوقي و قضايي عليه سازمان در اروپا راه بيندازيم و قطعاً دست سازمان بسته تر مي شد و حداقل فايده اش اين بود كه افكار عمومي اروپا شهداي ما را قربانيان تروريسمي مي شناخت كه از پاريس ، لندن و آمستردام و بن هدايت مي شوند .

ما اين امكان را از دست داديم تا جايي كه به عنوان كشور صادر كننده تروريسم شناخته شديم و حالا يك كارهاي كوچكي را شروع كرده ايم كه باز اگر همين را هم جدي بگيريم ، نتايجي خواهد داشت ، ما بيست و پنج سال فرصت را از دست داديم .

_ يكي از دلايلي كه مسئولين ذكر مي كنند اين است كه دنيا در آن برهه به پديده تروريسم به شكل امروز نگاه نمي كرد . آيا امروز كه اين پديده چه از سوي ما و چه از سوي افكار عمومي جهان به شكل جدي تري در نظر گرفته شده ،‌ اقدامات جدي تري از سوي ما قابل انجام هست ؟

چون ما حركت هاي محدودي را شروع كرديم ، گروهكي مثل منافقين آمادگي اين را دارد كه جا خالي بدهد . الان بخش اصلي سازمان به شكل هاي مختلف از بين رفته ، يك بخش به درد بخور آنها را عمدتاً سرويس هاي جاسوسي امريكا از داخل عراق جمع كردند و بردند و به عنوان پناهنده سياسي مستقر كردند و اين بخش محدود الان با اسامي جديدي فعاليت مي كنند ، البته از طريق حقوقي قابل اثبات است ، ولي سخت تر شده .

مثلاً الان با نام هايي مثل شوراي ملي مقاومت ، انجمن دموكراسي خواهان ايران ، انجمن طرفداران حقوق بشر در ايران ، انجمن طرفدار حقوق اقليت ها و حقوق زن در ايران كار مي كنند ، گروه هاي خلق الساعه اي كه ارتباطي با سازمان ندارند .

ما فرصت هايي را از دست داده ايم ، ولي من اين توجيه را نمي پذيرم . مركزيت سازمان از سال 60 تا 65 در فرانسه بود و مسئوليت بسياري از كارهاي تروريستي خود را مي پذيرفت و ما مي توانستيم اقدام كنيم . حتي در مقطعي كه مريم رجوي به طور نمايشي از طرف دولت فرانسه دستگير شد ، اگر ما مي توانستيم به ازاي هر تروري كه انجام داده بودند ، تنها يك برگ شكايت را همراه با اطلاعيه هاي خودشان به دادگاه هاي فرانسه ارائه كنيم ، آزاد كردن مريم رجوي به اين سادگي ها اتفاق نمي افتاد . يعني عملاً مريم رجوي گرفتار سيستم قضايي فرانسه مي شد ، ولي ما نتوانستيم از اين فرصت استفاده كنيم .

عملكرد ما در مورد جانبازان شيميايي هم همين طور است ، آنها يكي يكي دارند از بين مي روند ، ولي ما اقدام جدي نكرده ايم ، در حالي كه آمريكايي ها در سال هاي آخر رياست جمهوري كلينتون به استناد به اين كه سازمان پذيرفته كه ا زسال 52 به بعد چند تن از مستشاران امريكايي را ترور و دفتر ال آل را در تهران منفجر كرده ، آن را به عنوان يك سازمان تروريستي اعلام كردند و كشورهايي مثل انگليس هم پذيرفتند . سخت غفلت كرديم و آينده نگري هم نكرديم .

شهيد هاشمي نژاد ، تروريسم و منافقين (1)

 


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31