شغل : عضو سپاه انقلاب اسلامي
سن : 23 سال
وضعيت تأهل : متأهل داراي 2 فرزند
محل شهادت : ميدان هفتم تير ، اول بزرگراه مدرس
تاريخ شهادت : 19/1/1361
زندگينامه ....
در سال 1338 در خانواده اي متدين در جنوب شهر تهران ديده به جهان گشود . تحصيلات ابتدايي و متوسطه را تا دوره دبيرستان اددامه داد و از آنجا كه به ورزش باستاني علاقه داشت از كودكي به همراه پدر به اين ورزش پرداخت و درس مردانگي و مروت را در گود زورخانه و از پيشكسوتان جوانمرد آموخت و با آواي تحصيل مرشد ، عشق به مولاي متقيان در وجودش ريشه دواند و همه سجاياي نيكو را كسب كرد .
در سال 1353 تحصيل را ترك و در يك كارخانه چوب بري استخدام شد و با تلاش و كوشش فراوان توانست اندكي پس انداز كرده و تشكيل خانواده بدهد . به اسلام علاقه و به خاندان عصمت و طهارت ارادتي خاص داشت و از منتظران واقعي ظهور حضرت مهدي (عج) بود .
سه سال قبل از پيروزي انقلاب اسلامي هيئتي به نام " جانبازان حضرت مهدي (عج) " تشكيل داده و تحت نظارت روحانيون معظم فعاليت مي كرد و همه اعضاي اين هيئت در انقلاب شكوهمند امت مسلمان ايران حضور داشتند و خود نيز در يوم الله 22 بهمن در تسخير پادگان ها نقش داشت .
پس از واژگوني بساط سلطنت با تمام نيرو و توان به خدمت جمهوري اسلامي در آمد و علاوه بر پاسداري در مساجد ، به آموزش و تعليم فنون نظامي نيز پرداخت . با شروع غائله گروهك هاي ضد انقلابي در كردستان راهي اين منطقه شد و در كنار شهيد چمران به مدت يك ماه در سردشت با دار و دسته هاي مزدور استكبار جهاني مبارزه كرد .
پس از بازگشت از كردستان به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد و در قسمت موتوري پادگان وليعصر به خدمت مشغول شد . در زماني كه خوانين مزدور بيگانه در فارس به شرارت پرداخته بودند و در هماهنگي كامل با ناوگان متجاوز آمريكا در دهانه خليج فارس مقاصد شومي را دنبال مي كردند ، همراه با جمعي از برادران سپاه به فيروزآباد رفت و در آنجا نيز به سهم خود براي عقيم گذاردن اين توطئه فعاليتي شايسته نمود .
سپس به جبهه هاي نبرد حق عليه باطل و مقابله با متجاوزين بعثي شتافت و مدتي در ديار عشق و شهادت مردانه جنگيد و از كيان اسلام دفاع كرد . پس از بازگشت از جبهه هاي نبرد مأمور حفاظت از مقامات عاليرتبه وزارت امور خارجه گرديد و در معيت برادر منصوري ، معاون وزارت امور خارجه به خدمات خود ادامه داد و تا لحظه شهادت صادقانه به آرمان هاي والاي اسلام و انقلاب اسلامي وفادار بود .
شهادتنامه ....
صبح روز پنجشنبه نوزدهم فروردين ما 1361 ، هفت نفر از تروريست هاي منافق در حالي كه سر تا پا مسلح بودند در بزرگراه مدرس به منظور كشتار امت حزب الله به كمين مي نشينند . تروريست ها پس از مشاهده اتومبيل حامل برادر جواد منصوري ، معاونت وزارت خارجه به منظور ترور ايشان به سمت اتومبيل آتش مي گشايند و تمام نيروي خود را با استفاده از مسلسل ، نارنجك و بمب دستي در اين جهت شوم به كار مي گيرند .
برادر رياضي كه رانندگي اتومبيل حامل برادر جواد منصوري را بر عهده داشت به حكم وظيفه با شجاعت تمام به دفع حملات منافقين مي پردازد و با مهارت خاصي ماشين را از تيررس اين جنايتكاران خارج مي كند و جان ايشان را حفظ مي كند و خود به ضرب گلوله تروريست هاي منافق به شهادت مي رسد و با خون خود ثابت مي كند كه سلاح و تجهيزات در مقابل اراده مردان خدا ذوب شدني است و منافقان را جز ذلت و خواري راهي نيست .
پزشكي قانوني علت شهادت وي را به شرح زير گزارش كرده است .
" در ناحيه سينه زير ترقوه راست سوراخ كوچكي به قطر 5/0 سانتي متر ديده شد كه اطراف آن ماده سرخ رنگي قرار گرفته بود كه محل ورود گلوله بود . در ناحيه پشت كنار چپ ستون فقرات سوراخ بزرگتري به قطر 10 سانتي متر بود كه محل خروج گلوله بود ... علت مرگ اصابت گلوله به ناحيه سينه طرف راست و آسيب عروق و اعضاء سر تعيين شد . "
شهيد راه خود را آگاهانه انتخاب مي كند و در طول زندگي شهادت را به عنوان سعادتي بزرگ انتظار مي كشد . شهيد رياضي در روزهاي خون و قيام ، در كردستان ، در فارس ، در جبهه هاي جنگ تحميلي ، در همه جا شهادت را مي جست و عاقبت به دست عمال داخلي استكبار جهاني به هدف بزرگ خود رسيد و جاودانه گشت . روانش شاد باد .
وصيتنامه ...
بسمه تعالي
بر هر مسلماني واجب است وصيت كند ، بنا به شرع اسلام اين وصيتنامه را مي نويسم . هر انساني دير يا زود از اين دنيا مي رود ، پس چرا با ذلت و خواري برود . وقتي كه خداوند عالم درها را باز گذاشته چرا انسان پشت درب بسته برود .
" انا الله و انا اليه راجعون " همه از او هستيم و به سوي او مي رويم . من اكنون كه اين وصيتنامه را مي نويسم فقط يك چيز از خدا مي خواهم و آن اين است كه خداوند تا انقلاب حضرت مهدي (عج) امام امت خميني بت شكن را نگهدار باشد .
اول بگويم هر كسي پشت سر امام و روحانيت حرف زد او را در خانه ما راه ندهيد ، من مي توانستم در خانه بنشينم و مثل قديم تخته كشي كنم ، ولي من راهم را شناخته ام . مادر و همسر عزيزم هيچگاه شماها امام را تنها نگذاريد و گوش به فرمان امام باشيد ، هر چه امام فرمود انجام دهيد . در ضمن چون بچه هايم كوچك هستند نگذاريد مانند بچه هاي ولگرد شوند ، بلكه آنها را تشويق به درس هاي اسلامي بكنيد .
اميدوارم خداوند از سر تقصيرات همه بگذرد والله كار همه ما در روز آخرت زار خواهد بود . براي من 5 سال نماز و روزه بخريد و هر چه از مالم باقي ماند طبق موازين اسلامي كه به ورثه ارث مي رسد بين ورثه ام تقسيم كنيد ، فقط خواهشي كه دارم اين است كه هر كس از من ناراضي است از جانب من از او حلاليت بطلبيد تا آنجايي كه يادم هست به كسي بدهكار نيستم ، ولي اگر بودم بدهي ام را بدهيد .
مادر در زندگي هيچ خدمتي نتوانستم برايت بكنم ، اميدوارم شيرت را به من حلال كني و مرا ببخشي و از خدا برايم طلب بخشش كني و همسر عزيزم تو هم همچنين اگر بدي از من ديدي مرا حلال كن و بعد از من تو آزاد هستي .
مزار شهيد ، بهشت زهرا ، قطعه 24 ، رديف 139 ، شماره 37