شهید سیدمحمدحسن مهیمنیان ۱۲شهریور۱۳۰۴ در شیراز و شهیده رباب اسماعیلی ۱۲مهر۱۳۰۶ در شهرستان برازجان استان بوشهر بدنیا آمدند. سال1331با هم ازدواج کردند که حاصل این ازدواج پنج فرزند بود. سیدمحمدحسن کارمند و همسرش خانه دار بود. پس از چند سال زندگی در شهرستان برازجان به شیراز آمدند. با شروع فعالیت و مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی، شهید مهیمنیان و همسرش نیز در تظاهراتها شرکت میکردند.
او بعد از پیروزی انقلاب با مرحوم دکتر طاهری که از فعالان و افراد موثر در مبارزات علیه رژیم شاه بود همکاریهایی برای راه اندازی حزب جمهوری اسلامی در شیراز داشت.
زمانی که هنوز نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران مشغول برنامهریزی برای پیشبرد اهداف و تعیین مسئولینش بود گروهک تروریستی منافقین با هدف براندازی نظام به اقدامات مسلحانه روی آورد و سعی کردند با ترور شخصیت های موثر در پیشبرد انقلاب، میان مردم رعب و وحشت ایجاد کنند و انقلاب را از پیشرفت باز دارند.
شهید مهیمنیان نیز از کید منافقان در امان نماند. قرار بود یکی از جلسات حزب جمهوری ۹مرداد۱۳6۰ در منزل دکتر طاهری برگزار شود؛ اما بخاطر به آتش کشیدن مطب دکتر طاهری توسط گروهک منافقین کنسل شد. عناصر گروهک تروریستی منافقین که از کنسل شدن جلسه بیاطلاع بودند، شبانه به منزل دکتر طاهری هجوم آورده و خانه را از 3 طرف به رگبار بستند. در این حمله چند نفر مجروح شده و 4 نفر از جمله سیدمحمدحسین مهیمنیان و رباب اسماعیلی که در منزل دکتر طاهری حضور داشتند به شهادت رسیدند.
شرحی بر مصاحبه با فرزندان این زوج شهید:
پس از هماهنگی تلفنی با خانواده شهید مهیمنیان میزبان فرزندان ایشان بودیم که بیش از هر کس دیگری طعم تلخ ترور را والدینشان را چشیده اند. دختر شهید خاطراتشان را اینگونه آغاز کرد:
«در همان سالهای کودکی بود که پدر در شیراز خانهای کرایه کرد و ساکن شیراز شدیم. مادرم تا مقطع ششم درس خوانده بود و پدرم سیکل داشت. پدر از لحاظ نگارش و انشا تبحر زیادی داشت. هر دو اهل مطالعه در زمینههای مختلف بودند. پدرم را با صداقت و وقتشناسی میشناسم و مادرم را با مهربانی و مهمان نوازی.
رابطه خیلی خوبی با هم داشتند. اهل اختلاف نبودند و علاقه شدیدی به هم داشتند. خیلی به یکدیگر احترام میگذاشتند.
در خانه مادر مدیر بود و خارج از خانه پدر. مادر به صله رحم و رفع مشکلات دیگران بسیار اهمیت میداد. از بوشهر و برازجان برای ما زیاد مهمان میآمد. مادرم از اینکه میتواست برای آنها کاری کند لذت میبرد و با جان و دل میزبان آنها بود.
خیلی روی درس خواندن و حجاب ما تاکید داشتند و مخصوصا مادر برای برطرف کردن دلخوریهای بین دو نفر پا پیش میگذاشت.
پدرم فردی مذهبی، معتقد و پیرو خط امام و از یاران شهید آیت الله دستغیب بود و در نماز جمعه و سخنرانیهای این شهید بزرگوار شرکت میکرد. پس از بازنشست شدن در سال ۱۳۶۰ بیکار ننشست و برای ادای دین و روشنگری که وظیفه خود میدانست دستگاه تایپی خرید و در جهت رفع مشکلات مردم نامه میزد. پیش از این و در زمان کارمندی هم پیگیر پرونده افرادی که متخلف بودند و مشکلات مالی داشتند بود؛ حتی یکی از پروندهها را تا بعد از انقلاب هم پیگیری کرد.»
پسر شهید در ادامه، فعالیت های پدرش را اینطور شرح داد: «آقای دکتر طاهری باجناق پدرم، جزو کسانی بودند که در دوران انقلاب در استان فارس فعالیت زیادی داشت، ایشان در شیراز حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داد و قبل از انقلاب هم زمانی که امام در پاریس بودند نامههای امام را از پشت تلفن برای ایشان میخواند. پدر نیز نامه ها تکثیر میکردند و به تهران و جاهای مختلف میفرستاد و بارها به همراه برادرش توسط ساواک دستگیر شده بود. مرحوم شهید بهشتی وقتی به شیراز میآمد به خانه دکتر طاهری میرفت.
منافقین دکتر طاهری را شناسایی کرده بودند و مطب ایشان را که واقع در خیابان قدمگاه شیراز بود شبانه به آتش کشیدند، خوشبختانه دکتر در مطب نبود. پدر و مادرم پس از مطلع شدن از این واقعه پس از افطار روز ۲۹ ماه رمضان به خانه ایشان رفتند. از قضا قرار بود جلسه حزب جمهوری آن شب در خانه دکتر برگزار شود که با اطلاع از واقعه آتش سوزی مطب جلسه را کنسل میکنند. منافقین از کنسل شدن این جلسه اطلاع نداشتند و همان شب وارد حیاط منزل دکتر شدند و خانه را از سه جهت به رگبار بستند که سه نفر مجروح شدند و پدر و مادر و دایی و پدربزرگم هم به شهادت رسیدند. با این اتفاق ما خیلی تنها شدیم و البته شهادتشان ما را مقیدتر کرد.
مراسم تشییع شان خیلی با شکوه برگزار شد و پیکرشان در قطعه خانوادگی دارالرحمه شیراز به خاک سپرده شد. پس از مدتی عاملان ترور که از گروهک منافقین بودند دستگیر شدند و مسئولین دادگستری گفتند این ها از همکاری با گروهک نادم هستند و از ما درخواست گذشت داشتند. ما هم آنها را بخشیدیم.
اوایل انقلاب ترورها زیاد شده بود. ما خودمان از ترور ضربه خوردیم و قربانی ترور هستیم. ۱۷۰۰۰ شهید ترور کم نیست بعد ایران را متهم میکنند و میگویند ایران از تروریستها حمایت میکند. اصلا فرض بر اینکه همه این مسائلی که شما میگویید درست باشد و ما مقصر باشیم، چند نفر را در این قضایایی که مد نظر دارید ایران کشته است؟ شما که خودتان عملا از عاملان ۱۷۰۰۰ قربانی ترور در ایران حمایت میکنید؛ از منافقینی که ابزار دست سناتورهای آمریکایی هستند.
ان شاءالله بنیاد هابیلیان مقدماتی را فراهم کند که ایران بتواند بصورت همه جانبه حق پایمال شدهاش را بگیرد.»