زندگی از نگاه نخستین دانشمند شهید هسته‌ای

Karami Alimohamadi

زندگی بر مدار عشق

روز ملی فناوری هسته‌ای یادآور ایثار و گذشت انسان‌هایی بزرگ است دانشمندانی که به شکل شبانه روزی  برای پیشرفت ایران در زمینه این فناوری مهم تلاش کرده و در این راه به شهادت رسیدند. دشمن که به پیشرفت کشورمان در این شاخه پی برده و از بومی شدن این فناوری باخبر شده بود برای متوقف کردن مسیر حرکت علمی کشور دست به ترور دانشمندان هسته‌ای زد و  شماری از آنان را ناجوانمردانه به شهادت رساند.

شهید دکترمسعود علیمحمدی استاد فیزیک دانشگاه تهران نخستین دانشمند هسته‌ای کشورمان بود که در سن 50 سالگی در 22 دی ماه سال 1388 به شهادت رسید. وی  استاد پایه 22 فیزیک دانشگاه تهران و نماینده ایران در پروژه سزامی (مرکز تابش سینکروترون برای تحقیقات و علوم کاربردی در خاورمیانه) بود. او نخستین دانش آموخته دکترای فیزیک داخل کشور به شمار می‌رود که تا زمان شهادت بیش از 80 مقاله در معتبرترین مجلات علمی جهان به چاپ رسانده و در سال 86 در بیست و یکمین جشنواره بین‌المللی خوارزمی حائز رتبه دوم پژوهش‌های بنیادی شده بود.

زندگی نخستین دانشمند شهید هسته‌ای ایران پر از ناگفته است. تأکید شهید علیمحمدی بر درنظر گرفتن خدا در انجام همه کارها از ویژگی‌های بارزی است که همسر این شهید بر آن تأکید دارد. منصوره کرمی همسر شهید علیمحمدی با ورق زدن دفتر 27 سال زندگی مشترک از روزهایی گفت که همسرش برای پیشرفت علمی کشور با همه وجود تلاش می‌کرد و با وجود تهدیدهای دشمن توسعه فناوری هسته‌ای را رها نکرد. منصوره کریمی که به عنوان نماینده ایران سه بار در نشست‌های قربانیان ترور در سازمان ملل سخنرانی کرده است، هدف همسرش در زندگی را کسب رضایت خداوند عنوان کرد و می‌گوید:

هدف اصلی شهید علیمحمدی

 قرب الی الله بود و من در طول زندگی مشترک آن را با همه وجود حس کردم. نگاه بسیار زیبا و پرمعنایی به زندگی داشت و اصل اول زندگی را ازدواج می‌دانست و همیشه به دانشجویان  یا جوانان اقوام توصیه می‌کرد ازدواج کنند. می‌گفت اگر به دنبال پول، موقعیت مناسب  یا شغل و مقام هستید ازدواج کنید. همیشه زندگی خود را برای دیگران مثال می‌زد و می‌گفت همه این موقعیت‌ها با ازدواج برای من به وجود‌آمد و در همه اطرافیان و دوستانم که ازدواج کرده‌اند شاهد موفقیت و حرکتی رو به رشد بوده ام. من و همسرم سال۶۱ ازدواج کردیم و سال 62 زمانی که دانشگاه‌ها دوباره بازگشایی شد، شهید علیمحمدی که دانشجوی دانشگاه شیراز بود، برای ادامه تحصیل به شیراز رفت و پس از شش ماه دوری توانست یک اتاق در جاده کمربندی شیراز برای زندگی دو نفره‌مان اجاره کند تا من نیز به شیراز بروم. سال هاست آرزو دارم که ای کاش بتوانم در همان اتاق کوچک بدون کولر و بخاری در کنار او زندگی کنم. ای کاش جوانان ما بتوانند قید و بندهای زندگی تجملی را از خود دور کرده و با عشق و محبت در کنار یکدیگر زندگی کنند. او جهاد علمی خود را از دوره فوق‌لیسانس در دانشگاه شریف آغاز کرد و  باوجود اینکه از دانشگاه‌های خارج از کشور  دعوت نامه داشت  اما از آنجایی که معتقد بود برای شکوفایی نظام باید تلاش کرد  در ایران ماند و جهاد خود را ادامه داد.

وی ادامه می دهد، همیشه تأکید می‌کرد هر کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم هدف را رسیدن به خدا در نظر بگیریم و می‌گفت اگر همه کارها را با این هدف انجام دهیم مطمئن باشید در آن کار موفق خواهیم بود.اگرچه ممکن است رضایت از موفقیت در این کار نسبی باشد و شاید شما را راضی نکند اما چیزی که مهم است رضای خداوند از این کار است. در همه مراحل زندگی و کار همیشه خدا را در نظر می‌گرفت و حس و حال خوبی پیدا می‌کرد. هیچگاه به مادیات اهمیت زیاد نمی‌داد و گاهی اوقات برخی اطرافیان تصور می‌کردند او از وضعیت مالی خوبی برخوردار است و به او می‌گفتند به خاطر اینکه پولدار هستی تصور می‌کنی مادیات اهمیتی ندارد درحالی که ما زندگی متوسطی داشتیم. کارهای مختلفی انجام می‌داد و داوری بسیاری از پایان نامه‌ها را بر عهده می‌گرفت. از لحاظ علمی انسان برجسته‌ای بود و در جایگاه علم فیزیک دنیا شناخته شده بود و رفرنس‌های بسیاری به او داده می‌شد. درآمد او از انجام این کارها بود اما هیچگاه این درآمد را برای خودش خرج نمی‌کرد. در خرید تجهیزات برای دانشجویان دانشگاه همیشه مشارکت داشت و اگر دانشجویی از وضعیت مالی مناسبی برخوردار نبود به او کمک می‌کرد. همیشه به من تأکید می‌کرد: برای زندگی مان روی حقوقی که از دانشگاه تهران می‌گیرم برنامه‌ریزی کنید. می‌گفت نمی‌خواهد اگر کاری برخلاف عقیده اش بود به خاطر مسائل مالی به انجام آن مجبور باشد و نتواند آن را کنار بگذارد. شهید علیمحمدی همیشه بر وحدت تأکید می‌کرد و می‌گفت آزادی یعنی همه طرز تفکر خود را بیان کنند و همیشه تأکید داشت به جای دعوا با یکدیگر به بیان عقاید بپردازیم. در طول 27سال زندگی با مسعود شاهد دغدغه‌های او نسبت به انقلاب و حضرت امام(ره) بودم و  تمام دغدغه‌های شهید علیمحمدی تحقق اهداف و آرمان‌های انقلاب اسلامی بود.

انقلاب درونی

وی با مرور سال های گذشته از زندگی می گوید: سال 83 وقتی همراه هم به سفر حج مشرف شدیم تغییرات زیادی را در او مشاهده کردم. حجاج بسیاری وقتی به این سفر معنوی مشرف می‌شوند از تحول بزرگی که در درونشان اتفاق می‌افتد می‌گویند اما برخی بعد از مدتی دوباره به همان انسانی که بودند تبدیل می‌شوند. من هم شاید یکی از همین افراد باشم که به جای اول خود بازگشتم اما مسعود تغییر نکرد و تحولی را که در وجودش اتفاق افتاده بود برای  همیشه حفظ کرد. هیچگاه انسان‌ها را قضاوت نمی‌کرد و می‌گفت کسی که آمار خوانده باشد می‌تواند درست یا غلط بودن خبری را تشخیص بدهد و تأکید می‌کرد در اتفاقات سیاسی دین خودتان را بر سر دعواهای سیاسی نگذارید و خبرها را تحلیل کنید و بدون فکر کردن و در نظر گرفتن خدا هیچگاه درباره شخصی که درباره او حرف‌هایی زده می‌شود تصمیم‌گیری نکنید.  در انجام کارهای بیرون از خانه یا داخل خانه بسیار جدی بود و اگر قرار بود کاری انجام شود سریع آن را انجام می‌داد و با وجود آنکه وقت آزاد کمی داشت اما اگر می‌توانست کارهای مربوط به خانه را در یک روز انجام دهد بلافـــــاصله آن را می پذیرفت.

وی از نظم به عنوان یکی دیگر از ویژگی های شهید یاد کرده و می‌گوید، بی‌نظمی را نمی‌توانست بپذیرد و همیشه از آن بیزار بود. در طول  سال ها زندگی مشترک با او همیشه شاهد نظم خاصی در  غذا خوردنش بودم . این نظم پذیری را به بچه‌ها نیز منتقل کرده بود. بسیار خوش اخلاق بود و همیشه زمانی را برای تفریح کردن با بچه‌ها اختصاص می‌داد و با آنها بازی می‌کرد. ارتباط بسیاری خوبی با دخترمان داشت و به درس و تحصیل بچه‌ها اهمیت زیادی می‌داد. مسعود رفت و جای او این روزها در کنار خانواده،  روشنا و سپهرزاد دو نوه عزیزمان خالی است.

پیامدهای ترور در خانواده شهدای هسته ای

10 روز قبل از شهادت تهدیدهای منافقین شروع شده بود. یکی از روزها مسعود ایمیلی را به من نشان داد که منافقین برایش ارسال کرده و از او خواسته بودند تا در ارتباط با موضوعی نظرش را اعلام کند. گفتم می‌خواهی جواب بدهی؟ گفت به هیچ وجه این کار را نخواهم کرد و این ایمیل را برای کسانی که باید در جریان قرار بگیرند ارسال کرده‌ام.

وی با بیان این جملات ادامه داد، متأسفانه اسم مسعود لو رفته بود و منافقین شماره تماس او را پیدا کرده بودند. روز شهادت ساعت ۷ و ۳۰ دقیقه صبح برای رفتن به دانشگاه از من سه بار خداحافظی کرد و من مثل همیشه برای او دعا می‌خواندم که به یکباره پس از رفتن وی صدای انفجاری را شنیدم، او حتی فرصت نکرده بود  سوار ماشینش شود و پیکر بی‌جانش کنار ماشین افتاده بود. مسعود نخستین دانشمند هسته‌ای بود که به شهادت رسید و دشمن بعد از او نیز دکتر مجید شهریاری، داریوش رضایی‌نژاد و مصطفی احمدی روشن را به شهادت رساند. پس از شهادت همسرم حضور در سازمان ملل و نشست قربانیان ترور فرصتی بود تا مظلومیت شهدای هسته‌ای ایران و همچنین خانواده‌های آنها را به گوش جهانیان برسانم.

وی افزود: سه بار در مراسم قربانیان ترور که در سازمان ملل برگزار شد شرکت و سخنرانی کردم. از شرایط روحی زنانی که شاهد ترور بوده‌اند صحبت کردم. تحقیقات و مطالعاتی که در این زمینه انجام دادم مشخص کرد یک سوم کسانی که شاهد ترور بودند در زندگی به بیماری‌های روحی و روانی از جمله افسردگی و استرس دچار می‌شوند. در میان آنها کسانی هستند که 30 سال قبل شاهد ترور برادر  یا خواهر یا فرزندشان بودند و هنوز نتوانسته‌اند آن صحنه‌ها را فراموش کرده و با آن  کنار بیایند. ترور آثار روحی و روانی نامطلوبی بر فرزندان و خانواده فردی که ترور می‌شود بر جای می‌گذارد.

چندی قبل انجمن قربانیان ترور هسته‌ای را تأسیس کردیم و  به دنبال این هستیم که از رژیم اشغالگر قدس و امریکا در مجامع بین‌المللی به دلیل ترور همسران مان شکایت کنیم و برای پیگیری این شکایت از دولت و قوه قضائیه کمک خواهیم گرفت.

منبع: روزنامه ایران


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29