منافقین با شلیک 19گلوله، مهدی فیروزی را به شهادت رساندند

67092635

فاصله مجاهدین خلق تا گروهک تروریستی منافقین، همان تفکرات مارکسیستی بود که بعد از پیروزی انقلاب آن‌ها را برای گرفتن سهمی از جمهوری اسلامی به طمع واداشت.

گروهک منافقین، زمانی با جمهوری اسلامی زاویه گرفت که شعار «نه شرقی، نه غربی» امام‌خمینی(ره) به مذاقشان خوش نیامد. آن‌ها معتقد بودند که روش امام(ره) شیوه‌ای سنتی است و کارایی لازم برای اداره حکومت جهانی را ندارد. هدفشان رفتن زیر چتر حمایتی شوروی برای مبارزه با آمریکا بود. تفکرات مارکسیستی و عداوتشان با جمهوری اسلامی، آن‌ها را تا آنجا پایین کشاند که ‌اکنون دفتر این گروهک تروریستی در نزدیکی کاخ سفید مستقر است و از حمایت‌های آمریکا در جهت اقدامات تروریستی خود برخوردار هستند.

آغاز مبارزات مسلحانه آنان نیز از همان دوران آغاز شد. با افزایش عملیات‌های تروریستی گروهک منافقین که منجر به قتل عام 12000 مرد و زن و کودک شد، روز به روز انزجار مردم هم از این گروهک بیشتر شد.

با تغییر ایدئولوژی مجاهدین خلق و همچنین آشکار شدن چهره منفور این گروهک تروریستی به دلیل ریختن خون هزاران بی‌گناه، ریزشی از اعضای این سازمان صورت گرفت و عده‌ای از این گروهک تروریستی اعلام برائت از سازمان کردند؛ اما منافقین که با جدا شدن آن‌ها از سازمان مخالف بودند، ابتدا با سلاح تهدید وارد عمل ‌شدند و در نهایت اگر تهدید کارایی نداشت، آن‌ها را در لیست ترور خود قرار می‌دادند.

یکی از افرادی که بعد از جدا شدن از گروهک تروریستی منافقین، توسط همین گروهک به شهادت رسید، مهدی فیروزی است.

شهید مهدی فیروزی 1دی1335 در شیراز به دنیا آمد. پدرش خیاط و مادرش خانه‌دار بود. او دارای 9 خواهر و برادر بود و در خانواده‌ای مذهبی پرورش یافت.

وی مدارج علمی را یکی پس از دیگری طی کرد تا آنکه تحصیلاتش را با موفقیت در رشته برق صنعتی در مقطع دیپلم به پایان رساند و در موسسه آموزش عالی انستیتو تکنولوژی برای ادامه تحصیل ثبت‌نام کرد.

چون منافقین با رژیم طاغوت مبارزه می‌کردند، مهدی جزو هواداران آن‌ها بود؛ اما قبل از پیروزی انقلاب به انحرافات درون سازمان منافقین پی برد.

او در حال تحصیل در انستیتو تکنولوژی بود که به دلیل فعالیت‌های مبارزاتی‌اش تحت تعقیب ساواک قرار گرفت. او در سال‌های 1353 و 1354 به نقاط مختلف کشور رفت و با علمایی که ساواک آن‌ها را تبعید کرده بود، ملاقات‌ می‌کرد و پیام آن‌ها را به مردم می‌رساند.

مهدی اوایل سال 1354 تصمیم گرفت از ایران خارج شود. کشورهای فرانسه و انگلیس و آمریکا مقصدهای او طی دو سال و نیم سفرش به خارج از کشور بودند؛ همچنین مدتی را در جنوب لبنان به آموزش دوره چریکی با شهید چمران گذراند، سپس مسئولیت گزینش نیروهای اعزامی به لبنان را بر عهده گرفت.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت و اوایل تاسیس سپاه پاسداران به آن پیوست. مهدی اولین فرمانده اطلاعات سپاه استان فارس بود.

در سال 1359 با دختر دایی‌اش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دخترشان حمیده بود که هنگام شهادت پدر تنها شش ماه داشت.

سران گروهک منافقین پس از عدم تایید و حمایت مهدی از آن‌ها، چندین بار او را تهدید کردند؛ اما مهدی ترسی به دل راه نمی‌داد و مصمم‌تر از قبل فعالیت‌هایش را ادامه می‌داد. سرانجام در تاریخ 28شهریور1360 هنگامی که به قصد رفتن سر کار از منزل خارج شد، دو نفر از اعضای گروهک تروریستی منافقین سوار بر موتور، او را جلوی درب منزل برادرش تیرباران کردند.

آنچه در ادامه می‌خوانید، شرحی است بر گفت‌وگوی بنیاد هابیلیان با آقای محمود فیروزی(برادر شهید مهدی فیروزی):

«مهدی فرزند پنجم خانواده و بسیار آرام و متین بود. او 5سال از من کوچکتر بود. رابطه‌ای بسیار عمیق و صمیمی با هم داشتیم. در بازی‌های دوران بچگی‌مان با بقیه برادرانم درگیر می‌شدم؛ اما مهدی آنقدر محبوب و متین بود که فقط به ما نگاه می‌کرد. اصلا با ما درگیر نمی‌شد و به همه احترام می‌گذاشت.

بزرگتر که شد، خیلی شبیه همدیگر شدیم. این شباهت به اندازه‌ای بود که ما را با هم اشتباه می‌گرفتند؛ حتی زمانی که مهدی می‌خواست خارج از کشور برود، من برای گرفتن پاسپورت او اقدام کردم.

خانواده‌ای بسیار مذهبی داشتیم. پدرم خیلی زود ما را با مسائل دینی آشنا کرد. یادم می‌آید که ما را از سه سالگی برای نماز صبح و نماز مغرب و عشا به مسجد می‌برد.

پدرم خیاط بود و نسبت به جمعیت خانواده درآمد خوبی نداشت. مادرم بسیار زحمتکش بود. امکانات زیادی نداشتیم. ما سالی یک‌بار لباس نو می‌خریدیم. مادر از صبح تا شب کارهای منزل را انجام می‌داد و شب هم که زمان استراحتش بود، می‌نشست لباس‌های ما را وصله می‌زد یا مرتب می‌کرد. توکل و توسلات مادر به ائمه(ع) و نان حلالی که پدر بر سر سفره می‌گذاشت، باعث پرورش فرزندانی سالم شد.

مهدی درسش خوب بود و هر بار که پدر و مادر به مدرسه‌اش سر می‌زدند، جز تعریف و تمجید معلم‌ها از مهدی چیزی نمی‌‌شنیدند.

تقریبا 16ساله بود که کار فرهنگی می‌کرد. روی مقوا احادیث و جملاتی می‌نوشت که البته بیشتر سخنان امام‌حسین(ع) بود و اطراف آن را با کشیدن نقاشی تزئین می‌کرد، سپس به مغازه‌های محل می‌داد و از مغازه‌داران می‌خواست تا آن‌ها را در مغازه خود نصب کنند. پس از یک هفته مقوای مغازه‌ها را با هم عوض می‌کرد.

چون منافقین با رژیم طاغوت مبارزه می‌کردند، مهدی جزو هواداران آن‌ها بود؛ اما قبل از پیروزی انقلاب به انحرافات درون سازمان منافقین پی برد. روزی من و چند نفر از دوستانم را دور هم جمع کرد. معمولا برای راحت صحبت کردن به کوه‌های اطراف می‌رفتیم. اسناد و مطالبی را می‌خواند که نشان می‌داد مجاهدین خلق تغییر ایدئولوژی دادند. گفت: «حواستان باشد که سازمان مجاهدین خلق تغییر ایدئولوژی داده‌اند و با مارکسیست‌ها همکاری می‌کنند. در راس آن‌ها مسعود رجوی و سپس موسی خیابانی است. لذا از نظر ما این سازمان ساقط است. من آن‌ها را تایید نمی‌کنم و دیگر قابل اعتماد نیستند.»

از فعالیت‌هایش چیزی نمی‌گفت. دیپلم برق صنعتی را گرفت، سپس برای ادامه تحصیل به موسسه آموزش عالی انستیتو تکنولوژی رفت. مدت زیادی از تحصیلش در آنجا نگذشت که ساواک او را به دلیل فعالیت‌هایش علیه رژیم طاغوت تحت تعقیب قرار داد. مهدی طی این مدت با دوستانش گروهی به نام منصورون تشکیل دادند و به استان‌های زیادی از جمله قم، کردستان، سیستان بلوچستان و ... سفر می‌کردند. در این سفرها با علما، به خصوص علمای تبعیدی ملاقات و پیام‌هایی را از مردم به آن‌ها یا بالعکس منتقل می‌کردند. همچنین اعلامیه‌ها و اطلاعیه‌های حضرت امام و علمای سرشناس را تهیه و پخش می‌کردند. او با پول خودش کاموا می‌خرید و به خانم‌های گروه منصورون می‌داد. پس از آنکه خانم‌ها با آن کامواها بافتنی‌ می‌بافتند، مهدی آن‌ها را می‌فروخت و اینچنین هزینه‌ فعالیت‌های این گروه را به‌دست می‌آورد. او را به پیک بین انقلابیون می‌شناختیم. تقریبا هر سه ماه، یک بار به منزل می‌آمد، چند روز می‌ماند و دوباره می‌رفت.

اوایل سال 1354 بود که تصمیم گرفت از ایران برود. به دلیل تشابه زیاد ما به هم، پاسپورت و کارت پایان خدمت و شناسنامه‌ام را به او دادم تا بتواند از کشور خارج شود. من هم که به‌دلیل همین تشابه چندین بار مزاحمت‌هایی برایم پیش آمده بود، به شهرستان نورآباد رفتم.

مهدی چندین بار به ایران آمد. در سفرهای کوتاهش بیشتر وقتش را پیش من، در نورآباد می‌گذراند. در مدت دو سال و نیمی که خارج از کشور بود، شش ماه، یک‌بار به ایران می‌آمد. یکی از انگیزه‌های او، دیدن آیت‌الله مدنی بود. علاقه بسیار شدیدی بین مهدی و آیت‌الله مدنی برقرار بود، به طوری که آیت‌الله مدنی مرتب احوالش را می‌‌پرسیدند و برای آمدنش روزشماری می‌کردند.

مدتی را در جنوب لبنان به آموزش دوره چریکی با شهید چمران گذراند. یکی از برنامه‌هایش گزینش نیرو برای اعزام به لبنان بود.

زمانی که انقلاب پیروز شد، مهدی 23ساله بود که به ایران بازگشت و با تاسیس سپاه پاسداران به این نهاد پیوست. به مهدی پیشنهاد مسئولیت اطلاعات سپاه استان را دادند. مسئولیت سنگینی بود که مهدی آن را پذیرفت.

سال 1359 با دختر دایی‌اش ازدواج کرد و حاصل این ازدواج دخترشان حمیده بود که هنگام شهادت پدر تنها شش ماه داشت.

دارای روحیه‌ای درونگرا بود و در ارتباطاتش دقت خاصی داشت. انسان متواضع و صبوری بود و همیشه لبخندی به لب داشت. بینش عمیقی در شناخت افراد داشت. یک برخورد کافی بود تا به شناخت دقیق خود از شخصیت آن فرد دست یابد. با پول دادن بدون کار به کسی مخالف بود؛ می‌گفت: «پیامبر(ص) گدایی را نهی کرده است.» سعی می‌کرد برای کسی که توانایی مالی ندارد، شغلی ایجاد کند تا آنکه پولی به او کمک کند.

احترام زیادی برای پدر و مادر قائل بود. ما بوسیدن دست پدر و مادر را از مهدی یاد گرفتیم.

با آنکه وقت زیادی نداشت؛ اما در برنامه روزانه‌اش، مطالعه را گنجانده بود. همیشه به ما می‌گفت: «هر کس در روز کمتر از 4 ساعت مطالعه کند زیانکار است.» تقریبا هر ماه یک سوم حقوقش را کتاب می‌خرید و به دیگران هدیه می‌داد.

به یاد ندارم در مسئله‌ای عصبانی شده باشد. گاهی اوقات در بحث‌ها اگر به اعتقاداتش توهینی می‌کردند، چهره‌اش سرخ می‌شد و متوجه می‌شدیم که ناراحت شده است؛ ولی با این حال، کاملا منطقی بحث خود را ادامه می‌داد.

مقید به خواندن نمازشب بود. به ما تاکید می‌کرد که در امور به اهل بیت(ع) متوسل شویم. در راس این توسلات، توسل به امام‌زمان(عج) بود. می‌گفت: «باید کارها را به ایشان ارائه دهیم و از ایشان راهکار بخواهیم؛ چون مسئول ما در زمان حال، امام‌زمان(عج) هستند.»

به حضرت امام(ره) ارادت زیادی داشت و به شدت ولایت‌پذیر بود. اعتقاد داشت، کلام ایشان، کلام پیامبر(ص) و کلام خداوند است و باید اطاعت شود.

آرزو داشت که انقلاب جهانی شود تا مقدمه ظهور امام عصر(عج) فراهم شود.

جشنی به مناسبت تولد امام‌زمان(عج) گرفته بودیم. مشغول تزئینات در و دیوار بودیم که مهدی گفت: «همه چیز خوب و زیباست؛ ولی یک بیت شعر کم دارد.»

سپس این بیت شعر را با خط خودش روی پارچه‌ای نوشت و به دیوار نصب کرد.

بود آن روز بر ما عید مطلق/ که در جنبش درآید پرچم حق

آن زمان نوشتن اشعار این‌چنینی و نصب آن در ملاء عام، جرم محسوب می‌شد. بارها منافقین به ملاقات او ‌آمدند و سعی در جذب مهدی داشتند. با هم بحث می‌کردند. آن زمان هنوز مبارزه مسلحانه آن‌ها با نظام جمهوری اسلامی شروع نشده بود. بعد از بمب‌گذاری دفتر حزب جمهوری، مردم به ماهیت حقیقی گروهک منافقین پی بردند. هنگامی که منافقین سرسختی مهدی را در بحث‌ها دیدند و از جذب او ناامید شدند، با متوسل شدن به تهدید، بار دیگر می‌خواستند شانس خود را برای جذب او بیازمایند که نتیجه‌ای در بر نداشت. با توجه به وضعیت فکری و استعدادهای مهدی، او عنصر مضری برای این گروهک محسوب می‌شد؛ به همین دلیل او را در لیست ترور خود قرار دادند.

دو روز قبل از شهادتش خواب دید که دو نفر او را تعقیب می‌کنند و قصد دارند با اسلحه به او شلیک کنند. در نهایت به مهدی می‌رسند و به سمتش تیراندازی می‌کنند.

روز شنبه 28شهریور1360 مهدی از منزل به قصد رفتن به دفترش خارج شد. به دلیل کوچک بودن حیاط منزلش، خودرو خود را در منزل برادرم که چند خانه با آن‌ها فاصله داشت، پارک می‌کرد. تعدادی کتاب در دست داشت و به سمت خانه برادرم رفت. دستش روی زنگ درِ منزل برادرم بود که منافقین از روبه‌رو، در ساختمانی نیمه کاره‌ او را به رگبار گلوله بستند. نوزده تیر اسلحه یوزی به جاهای مختلف بدنش اصابت کرده بود. مهدی در دم شهید شد.

مادر و همسرش شاهد پیکر بی‌جان او غرق در خون بودند و با اینکه او همیشه آماده شهادت بود، بعد از رفتنش، به ما خیلی سخت گذشت.»

 


مطالب پربازدید سایت

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

جدیدترین مطالب

شهادت یک نوزاد در حمله تروریست‌ها

حمله تروریست‌ها در ایام نوروز

احمد عطایی مدیر انتشارات قدر ولایت

باید اعترافات و اسناد جنایات منافقین منتشر شود

دادگاه منافقین اقدامی در مسیر عدالت؛

روایت خانواده‌های شهدای ترور از جنایت‌های فرقه نفاق

دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29

دانلود فیلم های تروریستی ایران و جهان