روايت يك شكست (3)

محمد دروديان

Rajavibanisadr

در حالي كه روند تحولات كشور با برقراري انتخابات و مخصوصاً پس از آن ، آغاز آزاد سازي مناطق اشغالي توسط قدرت دفاعي جديد ايران متشكل از سپاه ، بسيج و ارتش كليه توهمات و برنامه هاي شوراي ملي مقاومت را بر با داد .

منافقين با دركي كه از روند تحولات جديد داشتند به ويژه عمليات عليه خانه هاي تيمي منافقين و كشته شدن اشرف همسر رجوي و موسي خياباني جانشين رجوي ، با تغيير استراتژي جنگ شهري با همكاري با صدام استراتژي جديدي را انتخاب كردند . (1)

 

ملاقات رجوي با طارق عزيز در پاريس در دي ماه سال 1361 به مدت چهار ساعت انجام شد و با امضاي قرارداد صلح ! نقطه آغاز روند جديد ميان سازمان مجاهدين خلق و عراق از يك سو و از سوي ديگر جدايي بني صدر از منافقين و متلاشي شدن شوراي ملي مقاومت شكل گرفت .

بني صدر براي توجيه جدايي از منافقين به دو موضوع اشاره مي كند : موضوع نخست حادثه انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي در 7 تير است . منافقين در تهران گفته بودند نقشي در اين حادثه نداشتند ، ولي در پاريس اين موضوع را بر عهده مي گيرند .

بني صدر در پاسخ به اين پرسش كه آيا رجوي انفجار دفتر حزب را تأييد كرد ؟ مي گويد : " در فرانسه گفت : ما كرديم . " (2) وي مي گويد : به رجوي گفتم : در تهران كه پرسيدم گفتيد ما نكرديم ، ولي اينجا مي گويي كه ما كرديم ! (3)

 

بني صدر سپس به موضوع ملاقات رجوي با طارق عزيز اشاره و مي گويد :

" رجوي آمد پيش من و گفت : طارق عزيز مي خواهد بيايد اينجا . گفتم : قبل از اين كه به شما مراجعه كند ديروز به اين ترتيب به من مراجعه كرده و جواب منفي شنيده است . گفت : شما نپذيرفتيد ؟ گفتم : نه ، نپذيرفتم . " (4)

 

بني صدر سپس به اظهارات قبلي رجوي در مورد تماس با عراق اشاره و مي گويد :

" در همان روزهاي اول ، آقاي رجوي خيلي سخت مخالف بود با هر گونه تماس با عراق و مي گفت : اين كار حيثيت ما را مي برد و ما بايد در دفاع ميهني قوي تر از رژيم آخوندي عمل كنيم ." (5)

 

اظهارات بني صدر در مورد موضع اوليه رجوي درباره همكاري با عراق نشان مي دهد تماس با عراق از قبل و در تهران برقرار بوده ، ولي ارتقاء و آشكار سازي آن مورد بحث و ترديد بوده است كه در اينجا بني صدر مدعي است ملاقات را نپذيرفته است .

بني صدر در مورد دليل رجوي براي همكاري با عراق مي گويد : " رجوي آمد و شروع كرد به اين كه ما يك تكه زمين داشته باشيم در مرز ايران و در آنجا مستقر بشويم ، فراخوان مي كنيم واقعاً يك ميليون نفر مي آيند به مرز ، بعد با اين نيروها مي رويم تهران را تصرف مي كنيم . " (6)

 

رجوي براي متقاعد كردن بني صدر موافقت خود را با ملاقات اعلام مي كند . بني صدر پس از شنيدن نظرات وي به رجوي مي گويد : " ملاقات شما با او حداكثر نيم ساعت بيشتر طول نكشد . گفت : بسيار خوب ." (7)

 

بني صدر در توضيح اين ملاقات مي گويد : " نشان به آن نشان كه اين ملاقات پنج ساعت طول كشيد . طارق عزيز به هدفش رسيد . نمونه آن اين كه روزنامه لوموند چنين ارزيابي كرد : آن آقا آمد و اين آقا را خريد . در واقع همين است از آن به بعد سازمان مجاهدين افتاد روي خط رفتن به بغداد ." (8)

 

رجوي خود در سال 63 با ارائه اسناد و مدارك در اين باره چنين گفت : " ... در اواخر سال 61 طرح صلح شورا به اتفاق آراء به تصويب و امضا رسيد . " صرف نظر از بگو و مگوهاي جزئي كه در همين رابطه با آقاي بني صدر پيش آمد ، با چند تصحيح جزئي (به پيشنهاد آقاي بني صدر) آن را امضا و در نشريه اش منتشر نمود .

بدين وسيله او بر پاي ملاقات و بيانيه مشترك (كه در مقدمه طرح از آن نام برده شده بود) نيز رسماً صحه مي گذاشت و سوء تفاهمات فيمابين به خير و خوشي پايان مي يافت .... اول فروردين 1362 دولت عراق كه طرح صلح شورا را دريافت كرده بود رسماً به موضع گيري پرداخت و از صلح شورا به عنوان مبناي قابل قبولي براي آغاز مذاكرات صلح استقبال نمود. (9)

 

البته رجوي گزارش ديگري از نظر بني صدر در مورد رفتن شورا به داخل عراق داده است :

" در جلسه 12 و 13 دي ماه 62 نير با حضور بني صدر مفصل بحث كرديم و با توافق خود او قرار شد مجاهدين بروند و در مورد اين ايده و شراط ملازم با آن تحقيق كنند و حتي طرح بياورند .

خلاصه كلام جوهر و پيام نظر او چه آن را با چاشني به اصطلاح استقلال طلب قاطي نمود ، اين بود كه اگر طرح موفق باشد و به سرنگوني امام خميني منجر شود مشروع است و هيچ كس برنده و پيروز را به زير علامت سؤال نخواهد كشيد كه چطور پيروز شد .

اما در عين حال عميقاً حواسش جمع بود كه هيچ ريسكي نپذيرد و مسئوليتي نداشته باشد و همه ريسك ها و مسئوليت ها بر عهده مجاهدين و شخص من باشد ....

هدف او از اين برخورد دوگانه اين بود كه راه اما و اگر كردن و راه محكوم نمودن احتمالي ما را براي استفاده هاي ضروري ! در آينده نبندد و باز نگهدارد و در عين حال منافع احتمالي را نيز از دست ندهد .... در مشروع بودن ايده و طرح (رفتن به عراق) نيز حرفي و مخالفتي نداشت ....

در آغاز عمده نگراني هاي بني صدر درباره ايده جديد نه بر سر مشروعيت يا عدم مشروعيت آن و مسئله استقلال يا عدم استقلال ما (مجاهدين و شورا) بلكه اكيداً بر سر خطرات اجرايي و عملي آن بود ... بني صدر روي تضمين هاي سياسي و امنيتي تأكيد مي كرد ... گاه مي گفت خيلي خطرناك است ، مثل خودكشي است ، ممكن است شما را بسوزاند . " (10)

 

طارق عزيز پس از اين ملاقات در تاريخ 25/12/1361 از رجوي براي سفر به بغداد دعوت كرد ، رجوي سازمان را تدريجاً وارد عراق كرد ، ولي در سال 65 از پاريس به بغداد رفت . در اين فاصله شكاف ميان بني صدر با منافقين افزايش يافت و سرانجام ازدواج رجوي با دختر بني صدر به طلاق انجاميد ، اين اقدام نماد متاركه سياسي منافقين و بني صدر نيز بود .

بني صدر پس از توضيحاتي كه در واقع " روايت شكست " بود در برابر آخرين پرسش مصاحبه كننده به اين شكست اعتراف مي كند . مصاحبه گر سؤال مي كند : " آن دوراني كه شما رئيس جمهور بوديد و با آمادگي هم كه آقاي اريك رولو (11) ارائه داد ، آيا فكر نمي كنيد با مصلحت گرايي هاي سياسي معيني ، با تداوم موفقيت شما در مقام رئيس جمهوري زمينه بيشتري براي آگاهي و شناخت تان فراهم مي شد ؟ (12)

 

بني صدر در پاسخ مي گود : " بله قابل ارزيابي است . " وي سپس اضافه مي كند : " ما واقعاً در صدد آن نبوديم كه برخورد ايجاد كنيم و آن طرف بود كه برخورد ايجاد مي كرد ." (13) بني صدر در ادامه همين پاسخ به مسائلي اشاره مي كند كه نشان مي دهد ايجاد درگيري به صورت هدف مند از سوي وي شروع شده است .

 

بني صدر به گفته هاي بازرگان اشاره و مي گويد : " آقاي بازرگان به من گفت : حالا شما دندان روي جگر بگذاريد و اينها خودشان ول مي كنند . " وي در نقد سخنان بازرگان مي گويد : " اما اين صحيح نيست ، هيچ صاحب قدرتي خودش آن را رها نمي كند ، چنين فكري اشتباه است . " (14)

 

بني صدر در انتهاي اظهارات خود به موضوع پايان دادن به جنگ و مذاكراتش با سكوتوره رئيس جمهور گينه و عضو هيئت ميانجي صلح كنفرانس اسلامي كه به ايران آمده بود اشاره مي كند و مي گويد :

" به سكوتوره گفتم اين آخرين فرصت شما است ، سعي كنيد هر چه زودتر موافقت صدام حسين را بگيريد . چون معلوم نيست در سفر بعدي تان من وجود داشته باشم يا شما بتوانيد برگرديد به ايران ! " (15)

 

اين اظهارات نشان مي دهد دوگانگي موجود در ساختار سياسي كشور و ديدگاه هاي متفاوت در مورد جنگ از طريق واسطه ها به صدام منتقل مي شد و لذا عراق تمايلي براي پايان دادن به جنگ نداشت و تصور مي كرد با تكيه بر اهرم مناطق اشغالي و ارتباطاتي كه با بني صدر و منافقين دارد و تأثير گذاري بر اختلافات موجود در داخل كشور خواسته هاي خود را بر ايران تحميل خواهد كرد .

 

پی نوشت:

1. بعدها رجوي در توجيه همكاري با عراق در يك نشست مي گويد : ما در طول چند سال گذشته به مسئله جنگ در امر سرنگوني رژيم كم بها داديم ... و رژيم خود را با مسئله جنگ سر پا نگه داشته است . بايد جنگ را طناب دار رژيم كنيم ، در هر دو شق صلح يا ادامه جنگ ، سرنگوني رژيم حتمي است . رجوي از اين پس از صدام به عنوان يك دوست ياد مي كند و ملاقات ها نيز به صورت علني انجام مي شود .

2. درس تجربه ، ص 67 – 37

3. همان

4. همان ، ص 380 – 379

5. همان

6. همان ، ص 12 – 38

7. همان ، ص 381

8. همان

9. سازمان مجاهدين خلق ، پيدايي تا فرجام ، جلد 3 ، ص 1- 430

10. همان ، ص 434

11. روزنامه نگار مشهور فرانسوي

12. همان ، ص 2 – 361

13. همان

14. همان ، ص 3 – 362

15. همان ، ص 363

 

منابع :

1.ابوالحسن بني صدر ، صد مقاله ، انتشارات پيام آزادي ، چاپ سوم ، مقاله فلج سياسي ، پنج شنبه 14 تير ماه 1358 ، ش 14

2.همان ، انقلاب ايران و خاورميانه ، چهارشنبه 25 مهر 1358 ، ش 94

3.كتاب جنگ ، بازيابي ثبات ، پاورقي ، ص 121 ، خبرگزاري پاريس ، 11/5/1360 ، خبرگزاري رويتر 12/5/1360

 

روايت يك شكست (2)


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31