وقتی چندی پیش رسانههای مختلف به شکل مداوم دستگیری عناصر سلطنتطلب و هواداران ولیعهد شاه مخلوع ایران را به اطلاع عموم رساندند بخش عظیمی از افکار عمومی ایران اسلامی در بهت و حیرت فرو رفت چرا که در چند سال اخیر جریان اپوزیسیون سلطنتطلب علیرغم تبلیغات رسانهای پر سر و صدای خویش نتوانسته بود یک اقدام موثر میدانی علیه ایران انجام دهد. اما دستگیری سلطنتطلبان در استان اصفهان و متلاشی شدن شبکه ققنوس در قم موجب شد نقش هواداران فرزند پهلوی مخلوع در آشوبهایی که به شهادت چند تن از افسران نیروی انتظامی و ترور هدفمند بسیاری از مردم انجامید بیشتر شناخته شود. با توجه به اهمیت موضوع در نوشتار پیشرو به دنبال واکاوی رابطه جریان منحط سلطنتطلبی با تروریسم در ایران پس از انقلاب اسلامی هستیم. برای رسیدن به این مقصود ابتدا از بررسی پیشینه تمسک به ابزار تروریسم توسط سلطنتطلبان آغاز میکنیم:
- فعالیت آشکار نظامی علیه ایران که با طراحی افرادی مانند غلامعلی اویسی و بهرام آریانا و انجام عملیات توسط دارو دسته شعبان جعفری انجام گرفت. این مسئله به قدری روشن است که حتی شعبان جعفری با تمام حماقت خویش در خاطرات خود یک اشاره تلویحی به آن کرده است.
- همکاری امنیتیاطلاعاتی عناصری که از نظر ایدئولوژیک و عقیدتی به رضا پهلوی و سایر پسماندههای رژیم شاه وابستگی داشتهاند، مانند پرویز ثابتی با بعثیها و منافقین در تخلیه اطلاعاتی رزمندگان ایرانی.
با پی بردن به وجود موارد این چنینی در پرونده رضا پهلوی و دوستانش میتوان فهمید که علیرغم ظاهر موجه و هوادار دموکراسی، ولیعهد معلومالحال پهلوی قبل از آشوبهای 1398 از دست زدن به تروریسم ابایی نداشته است اما مسئله اساسی این است که چرا نقش تروریستی سلطنتطلبان قبل از آشوبهای مخرب 1398 نمود کمتری داشت؟ برای پاسخ به این پرسش میتوان عوامل مختلفی را در نظر گرفت من جمله:
- عدم وجود اراده در ربع پهلوی برای فاصله گرفتن از فعالیت تبلیغاتی و دست یازیدن به ترور عملی مانند سایر جریانات تروریستی به دلیل ضعف شخصیت.
- تلاش برای ارائه یک چهره دموکراتیک از پهلوی در رسانههای جمعی.
- قرار گرفتن سلطنتطلبها در سایه رجوی و هم دستانش که مجالی برای ابراز وجود به هواداران رضا پهلوی نمیدانند.
نکته مهم اینجا است که چرا همزمان با مطرح شدن اعتراضات به حق مردمی، اپوزیسیون سلطنتطلب نیز دست به کار شده تا با سازماندهی هستههای مرتبط با خود مسیر اعتراضات را در راستای اهداف شوم براندازانه خویش تغییر دهند. دستگیری اعضای انجمن ققنوس در استان قم و به دام افتادن عناصر سلطنتطلب در اصفهان گواه این حقیقت است که رضا پهلوی موقعیت را برای تجدید حیات ققنوس تروریسم خاندان پهلوی مناسب دیده است. با عنایت به خاطرات منتشر شده احمدعلی مسعودانصاری از نزدیکان سابق ولیعهد مخلوع پهلوی میتوان دریافت که وی توانایی چندانی برای رهبری و هدایت جریان سلطنتطلب خارجنشین ندارد اما به راستی باید پرسید که علت اصلی تحرکات اخیر پهلوی و شرکت در آشوبهایی که خسارتهای بیشماری در حوزههای مختلف اعم از کسب کار اینترنتی، اماکن عمومی و درمانی و انتظامی امنیتی به کشور وارد کرد چیست؟ از منظر ما دلایل متعددی رضا پهلوی را به سمت مقابله عملیاتی و دستزدن به ترورهای کور مردم و نیروهای انتظامی سوق داده است از جمله:
- فرزند محمدرضا پهلوی که در سالهای اخیر پا به سن گذاشته، در آستانه 59 سالگی خویش تمام آرزوهای خود برای تکیهزدن به تخت سلطنت ایران را بر باد رفته میبیند، بنابراین در سالهای آخر عمر تمام تلاش خود را برای بازگشت به ایران میکند، حتی اگر آن را استفاده از اوباش در برابر مردم عادی و نیروهای امنیتی و یا وارد کردن محمولههای متعدد سلاحهای گرم خطرناکی مانند شاتگان به ایران باشد.
- تلویزیونهای ثروتمند سلطنتطلب سالها است که با وقاحت تمام از وضعیت خوب اقتصادی عموم مردم در دوران پیش از انقلاب اسلامی سخن میگویند، با توجه به این فضاسازی عامدانه وجود نارضایتی در بین اقشار ضعیف مردم میتوانست فرصت مناسبی برای حامیان ربع پهلوی باشد تا با ایجاد نوستالژی وضعیت خوب اقتصادی در دوران پیش از انقلاب احساسات فریبخوردگان را جریحهدار کرده و از این طریق به موج ترور و وحشت در داخل کشور دامن بزنند.
- پهلوی مدتها است که با طرح شعارهایی مانند بازگشت به ایران و یا رفراندوم و همچنین ادعاهایی مانند ارتباط با بدنه نیروهای مسلح سعی در جلب محبوبیت و جمعکردن طرفدار برای خویش دارد لکن این تلاشهای بیثمر تاکنون برای وی سودی نداشته و در آستانه 41 سالگی انقلاب اسلامی، پهلوی که دست خویش را خالی میبیند مجبور است به تشویق طرفداران خویش برای ترور مخالفان دست بزند.
علی رغم تمامی موجهای رعب و وحشت و تروهایی که سلطنتطلبان با استفاده از شعبان بیمخها و نیروهای نفوذی خویش راه انداختند راهکار جدید موج سواری بر روی مطالبات مردم و قاچاق اسلحه به داخل کشور برای حذف مخالفان نیز نتوانست دردی از رضا پهلوی و دوستانش دوا کند چرا که:
- تاکتیک استفاده از اوباش که در کودتای 28 مرداد امتحان خود را پس داده است به دلیل استفاده بیرویه و کور از خشونتِ تقریباً سازمانیافته نمیتواند مورد استقبال افکار عمومی قرار گیرد، زیرا افکار عمومی آگاه ملت ایران هنوز فجایعی مانند ترور امیرمختار کریمپورشیرازی به دست اوباش طرفدار شاه را فراموش نکردهاند.
- سناریوی تبلیغاتی نوستالژی وضعیت ایدهآل اقتصادی در دوران شاه نیز محکوم به نابودی است، چرا که طبق اظهارات اخیراً منتشر شده اردشیر زاهدی داماد و وزیر امورخارجه شاه ایران، پس از انقلاب اسلامی با وجود تمام تحریمها، اقتصاد ایران رشد و توسعه بسیار خوبی را داشته است. بنابراین چنین تبلیغی برای محمدرضا شاه پهلوی نیز یک نمایش پوچ و بیمحتوا بیش نیست.
- راهکار استفاده از ترور نیز با توجه به زبونی و ترس خاندان پهلوی و عدم وجود بینش استراتژیک در محمدرضا پهلوی و فرزندش منتفی است، اما چنان که تجربه ثابت کرده استفاده از حربه ترور صرف برای مبارزه سیاسی میتواند یک تشکیلات سیاسی را به یک فرقه خطرناک تبدیل کند. مشابه آنچه در مورد منافقین شاهد هستیم. البته باید گفت با عنایت به سابقه تمامیتخواهانه سلطنت پهلوی چنین ساختاری نباید با آرمانهای فرزند شاه مخلوع چندان فاصلهای داشته باشد.
با توجه به موراد فوق باید گفت نه تنها تلاشهای ربع پهلوی برای بیدار کردن ققنوس ترور و وحشت برای تکیهزدن بر اریکه سلطنت ایران ناکام مانده، بلکه خود وی و خاندانش به دلایل متعددی از جمله عدم وجود وارث مشخص برای آینده خود و دور شدن بیش از اندازه از شرایط سیاسیاجتماعی ایران و یا حتی عدم وحدت نظر میان سلطنتطلبان، با وجود تلاشهایی که از سوی برخی جنبشهای واپسگرا و نژادپرست مثل حزب پان ایرانیست، نمیتواند نقش چندانی در آینده اپوزیسیون خارجنشین ایفا کند و باید گفت ققنوس سلطنت ترور پیش از تولد مرده است.