خاكساري صفت ويژه او بود

Anbarlooi

هفته گذشته در قزوين مردي رخ در نقاب خاك كشيد كه چون كوه استوار و مقاوم و روح لطيفش در اثر آموزه هاي اسلامي و قرآني، سبز و نوراني و قلبش مالامال از عشق به ولايت و انقلاب بود. استاد محمد حسين خاكساران در دهه 40 و 50 پناه جوانان مبارز بود و با انديشه نقاد خود آنها را از خطر افتادن در دامن كفر ماركسيسم و نفاق منافقين، ايمن مي‌كرد. او ظاهري آرام و دروني توفاني داشت. ‌آشنايي او با علوم انساني بسيار وسيع و گسترده بود. او محضر علامه سيد ابوالحسن رفيعي و حضرات آيات سيد عباس ابوترابي، رحيم سامت، شريعت مهدوي و سيد جليل زرآبادي را كه از اوتاد و اعاظم علماي بزرگ قزوين بودند ، درك كرده بود و تحصيلات جديد خود را در دانشكده الهيات دنبال كرد. اولين دستگيري او به سال 42 بر مي‌گردد، او كار در كتابخانه عمومي قزوين را در آن سال ها بهانه اي براي ارتباط‌گيري با جوانان شهر قرار داده و مشتاقانه با آنان ارتباط برقرار مي‌كرد و شبهات ديني، فكري و سياسي آنها را پاسخ مي‌داد. هر كس در اولين برخوردبا او و طرح پرسش اعتقادي، خود را برابر دريايي از معرفت ديني مي‌ديد. پختگي و تسلط وي و نيز ژرفاي اطلاعات علمي او هيچ پرسشي را بي پاسخ نمي گذاشت. فعاليت هاي انقلابي او فقط به فعاليت هاي سياسي و فرهنگي ختم نمي شد بلكه دستي در مبارزه و ارتباط با گروه هاي انقلابي داشت . سال 54 كه او را دستگير مي‌كنند بيش از 6 ماه شديدترين شكنجه ها و وحشيانه ترين برخوردها را در كميته مشترك ضد خرابكاري عليه او اعمال مي‌نمايند. پاهاي او را كه در جواني در مسير مدرسه و حوزه هاي علميه قزوين براي كسب علوم قرآني و فرهنگ اهل بيت (ع) گام برداشته بود با كابل آزردند . ساواك مي‌خواست پاهاي او را كه گام در وادي جهاد اكبر و اصغر نهاده بود بشكند اما نتوانست. اراده پولادين و مقاومت مثال زدني او در برابر وحشيگري هاي ساواك، زبانزد زندانيان سياسي آن دوران بود . شكنجه هايي كه اين مرد بزرگ در سياه چال هاي رژيم پليد پهلوي ديده بود و شرح آن در كتاب خاطرات وي آمده است، موي را بر تن آدمي سيخ مي‌كند.

او با هوشمندي سياسي اي كه داشت سال 51 كشف كرد كه مسير مجاهدين خلق (‌منافقين )‌به سوي كفر و شرك و نفاق است. لذا از آنها فاصله گرفت.

اما ارتباطات قبل و بعد از تغيير ايدئولوژيک با اين جماعت، او را گرفتار كرد. منافقين او را لو دادند. ساواك فكر مي‌كرد او از رده‌هاي اول يا حداقل دوم سازمان است. او انحراف منافقين را به دليل تسلط بر علوم اسلامي پيش از ديگران متوجه شد و با روشنگري، بسياري از جوانان را قبل و بعد از انقلاب از نزديك شدن به جريان نفاق برحذر داشت . با آنكه منافقين به او نامردي كردند اما وي در زندان در زير شكنجه هاي قرون وسطايي لب به سخن نگشود و حسرت يك آخ را بر دل شكنجه گران ملعون شاه گذاشت.يك بار در حين بازجويي از او پرسيدند چرا صورتت را اصلاح نكردي؟ بعد مقداري الكل به صورت او ماليدند و كبريت روشن كردند و صورتش را آتش زدند. در حالي كه ساواكي ها مي‌خنديدند، مي‌گفتند برو جلوي آينه ببين چقدر قشنگ صورتت را اصلاح كرديم.رژيم مي‌خواست با دستكاري در صورت او، سيرت او را هم تغيير دهد اما هر قدر تلاش كردند به نتيجه نرسيدند.

يك وقتي او در بازجويي ها مشغول نوشتن بود، ناگهان فلاسک آب جوش را روي سرش ريختند. گاهي سيگارشان را با صورت و دست او خاموش مي‌كردند و او را مي‌سوزاندند.

او سمبل مقاومت جوانان قزوين در زندان بود. هر چه كردند اراده او را بشكنند، نتوانستند. براي او «نه» گفتن به دشمن و پايداري در راهي كه در آن گام نهاده بود موضوعيت داشت. او به ديگر زندانيان روحيه مي‌داد و اصل مبارزه با ظلم در پوست و گوشت و خون او ريشه دوانده بود.

او شكنجه با دستگاه مدرن آپولو را كه ساخت جلادان شاه بود، دوبار تجربه كرده بود و تا سرحد مرگ پيش رفته بود، اما دشمن نتوانست خللي در اراده پولادين او وارد كند.استاد محمد حسين خاكساران همان طور كه از نام و نام خانوادگي ايشان پيداست فردي متواضع، ساده زيست، صبور و در يك كلمه «خاكسار» بود.خاكساري صفت ويژه او بود جلسات تفسير او واقعاً قابل استفاده براي جوانان بود.با پيروزي انقلاب با توجه به نقشي كه در مبارزات مردم قزوين داشت به مسئوليت كميته انقلاب اسلامي قزوين انتخاب شد و در انتقال قدرت از رژيم شاه به جمهوري اسلامي، در قزوين كارنامه اي روشن از روش ها و منش هاي انقلابي از خود باقي گذاشت.استاد حسين خاكساران در زمان جنگ، عضو ستاد تبليغات جنگ بود و سپس مسئوليت هاي مدير كلي مراكز صدا و سيما در استان هاي گيلان، آذربايجان شرقي و قم و مدير صداي عربي برون مرزي، مدير دفتر نمايندگي صدا و سيما در هند ، رئيس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي قزوين، مدير شبكه سراسري راديو معارف، مدير اجرايي مجمع جهاني اهل بيت (ع) و مدير بخش تحقيقات حوزه علميه قزوين را با مديريت جهادي به عهده گرفت و در تمام اين مسئوليت ها خوش درخشيد و نماد و نمايي از مديريت اسلامي از خود باقي گذاشت. او در تمام اين مدت لحظه اي از تدريس و تبليغ و ترويج قرآن و مكتب اهل بيت (ع) غفلت نكرد.خاكساران سمبل يك انقلابي متدين،ولايي پاكدست، ساده زيست، بصير، آگاه به مسائل روز با تحليل درست بود. خدايش او را بيامرزد و با شهدا و صديقين و صلحا محشور بگرداند.

منبع: روزنامه رسالت

 


دی 1402
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
5
6
7
8
9
10
11
12
14
15
16
17
18
19
21
22
23
28
29