وزارت امور خارجه آمریکا به پیام تسلیت دکتر ظریف وزیر امور خارجه کشورمان به رهبر حزبالله لبنان به دلیل شهادت «مصطفی بدرالدین» مسئول شاخه نظامی حزبالله واکنش نشان داد و آنرا بسیار ناامید کننده دانست! و خاطرنشان ساخت آمریکا با ظریف در این مقوله هیچ وجه اشتراکی ندارد و حزبالله لبنان را همچنان یک گروه تروریستی میداند!
علاوه بر این، مقامات واشنگتن در ردههای مختلف سیاسی به وضوح اعلام میدارند که ایران همچنان حامی تروریسم است و برنامههای موشکی آن غیرقابل قبول است! با وجود حمایت آشکار واشنگتن از رژیم اشغالگر صهیونیستی و تعهد دائمی برای توجیه شرارتهای اسرائیل، چندان دور از ذهن نیست که آمریکا جنبش قدرتمند و مردمی حزبالله لبنان را علیرغم آگاهی از جایگاه رفیع و محبوبیت روزافزون آن در میان مردم لبنان و بلکه ملتهای منطقه و دنیای اسلام، نتواند و یا نخواهد به عنوان یک جنبش پیشتاز مقاومت مردمی به رسمیت بشناسد و آنرا بازگو کننده اراده سیاسی کسانی بداند که با اشغالگری، تروریسم و جنایات سازمان یافته مخالفند.
واقعیت اینست که حزبالله لبنان قبل از تجاوز وحشیانه ارتش صهیونیستی به لبنان در خرداد ماه ۱۳۶۱ وجود خارجی نداشت. صهیونیستها در آن تهاجم همه جانبه بیش از سه چهارم کل خاک لبنان را به اشغال در آوردند ولی نه تنها هیچ یک از قدرتهای بزرگ این تجاوزات اسرائیل را محکوم نکردند بلکه نیروهای مداخله گر چند ملیتی ارتشهای ناتو را به کمک اشغالگران فرستادند تا اهداف اشغال را تامین و تضمین کنند و کاری که صهیونیستها به تنهائی قادر به انجام و تثبیت آن نبودند، آنها انجام دهند. این حزبالله لبنان بود که به تنهائی در قامت یک نیروی مقاومت مردمی ظاهر شد و پوزه اشغالگران و حامیان آنها را به خاک مالید. حتی اگر آمریکا، اشغالگران صهیونیست و رژیمهای فاسد منطقه بخواهند این مظهر مقاومت مردمی در منطقه را تروریست معرفی کنند ولی ملتها آنرا مایه افتخار و شرافت خود و منطقه میدانند و حق نیز همین است. شهید بدرالدین و تمامی شهدای جبهه مبارزه با تروریسم سرگرم درهم شکستن توطئههای ننگین آمریکا و مزدوران منطقه آمریکا بودند و جانفشانی آنها چه در کسوت رزمندگی و چه در کسوت شهادت موجب افتخار و عزت و اقتدار است که توانستهاند ریشههای فساد و تروریسم در منطقه را به درستی بشناسند و همگان را به سرکوب داعش و طیف همدستانش فرا بخوانند.
همین اواخر بود که ژنرال «وسلی کلارک» فرمانده سابق ناتو اعتراف کرد آمریکا و متحدانش، داعش را برای مقابله با حزبالله لبنان ایجاد کردهاند. ولی امروزه واشنگتن در یک موضع عوام فریبانه برای سرپوش گذاشتن بر جنایاتش با ژست مقابله با داعش وارد صحنه شده و هنوز هم اصرار دارد که مانع نابودی داعش و سایر تروریستها شود، برای آنها به کمک رژیمهای فاسد منطقه، از طریق زمین و هوا سلاح، مهمات، پول و تدارکات مورد نیاز تروریستها را ارسال میکند و در مذاکرات سیاسی و در صحنه رسانهای برای حمایت و نجات آنها سنگ تمام میگذارد. اینکه اشغالگران صهیونیست مراتب خشنودی از شهادت فرمانده قهرمان حزبالله را پنهان نمیکنند و اینکه واشنگتن هنوز هم این قهرمان مبارزه با تروریسم را دشمن و تروریست معرفی میکند، برای بدرالدین و همرزمانش یک افتخار و برای آمریکا و اشغالگران و رژیمهای فاسد و تبهکار منطقه یک ننگ بزرگ و ابدی است. بدرالدین و همرزمانش در مصاف با جنایتکارانی به شهادت رسیدند که دنیا قبول دارد تروریست و جنایتکار خون آشام بودهاند. آمریکا اگر ذرهای صداقت و شهامت داشت، برای حفظ ظاهر قضایا هم که بود، شهادت این اسطوره مقاومت و دلاوری در برابر تروریستها را میستود. اما هنوز هم گرفتار «استاندارد دوگانه» است و نیروهای مقاومت را اگر در جبهه آمریکا نباشند، تروریست مینامد. این همان استدلال ابلهانه بوش کوچک است که میگفت یا با آمریکا هستید یا با تروریست ها! ولی بعداً معلوم شد آمریکا و تروریستها عملاً در یک جبهه هستند! و هنوز هم واشنگتن از افشای اسناد همکاری سیا و آل سعود با تروریستها شرم و تردید دارد.
صرفنظر از این موضوع که در جایگاه خود بسیار حیاتی و تعیین کننده است، آمریکا درخصوص حمایت ایران از نیروهای مقاومت ضد اشغالگری و ضد تروریسم در منطقه و جوسازی علیه نقش بازدارنده سلاحهای موشکی ایران در مقیاس دفاعی هم در مسیر عوام فریبانهای گام بر میدارد و ذرهای صداقت و حسن نیت در مواضع و کلامش یافت نمیشود. این نکته بدیهی است که برجام صرفاً مربوط به پرونده فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران بود ولی مسائل موشکی و توان دفاعی ایران موضوعی نیست که واشنگتن با هزاران کیلومتر فاصله در این باره دخالت و موضعی داشته باشد. این حق طبیعی هر کشور مستقلی است که قابلیتها و مهارتها و توانمندیهای دفاعی خود در مقیاسی بازدارنده را برای نومید کردن دشمنان شرورش فراهم و نهادینه کند تا هیچ جنایتکاری حتی فکر تعرض و زورآزمائی هم به ذهنش خطور نکند. علاوه بر این، ملت ایران خود قربانی تروریسم بوده و طعم تلخ شرارت بیحد و مرز تروریستهای لجام گسیخته را چشیده است. این بدیهیترین اصول انسانی است که ایران به درخواست سایر دولتها و ملتهای منطقه برای کمک در جهت درهم شکستن جبهه پلید تروریستهای وحشی پاسخ مثبت دهد.
جای تعجب است که ناظران بینالمللی و حتی مقامات آمریکائی به کارآمدی و دقت نظر ایران در مهار و سرکوب تروریسم در منطقه اذعان دارند ولی به طور همزمان سایر مقامات واشنگتن ازتریبونهای رسمی ایران را به حمایت از تروریسم متهم میکنند درحالی که خود عامل اصلی و مظهر حمایت جدی و موثر از تروریستهای وحشی هستند. آمریکا و رژیمهای فاسد منطقه به خاطر پرونده سیاه و نقش آشکار در حمایت، هدایت و تجهیز تروریستها در منطقه و فرامنطقه حق ندارند فریبکارانه نقاب مبارزه با تروریسم به چهره برنند و در قامت پرچمداران مبارزه علیه تروریسم، برای دیگران تعیین تکلیف کنند.
آمریکا و متحدانش آرزو داشتند داعش و سایر تروریستها بر دمشق و بغداد حاکم باشند. این رشادتهای مردم سلحشور منطقه با حمایتهای ایران و حزبالله لبنان بود که آن توطئههای سیاه نقش بر آب شد و آرزوی مشترک جبهه غربی – عبری – عربی محقق نگردید بلکه به شکست و ناکامی و رسوائی منجر شد. اگر هیچ دلیلی برای کشف و اثبات جایگاه رفیع شهید بدرالدین و همرزمانش به جز شادمانی و خشنودی آشکار اشغالگران صهیونیست به عنوان سمبل تروریسم دولتی وجود نداشت، همین یک مورد برای ستایش از شهدای مدافع حرم کافی بود که نشان دهد رشادتها و جانفشانی آنها قلب پرتشویش اشغالگران را به درد آورده و توطئه دشمنان ثبات و امنیت منطقه را در نطفه خفه کرده است.
بگذار حامیان واقعی تروریسم هرچه میخواهند بگویند ولی واقعیتهای عینی و ملموس را ملتها به خوبی درک و باور میکنند که ایران پرچمدار واقعی مبارزه با اشغالگری و تروریسم در منطقه است و چون طعم تلخ جنایات تروریستهای وحشی را چشیده با تمامی توان و ظرفیت خود به حمایت از سایر قربانیان تروریسم شتافته، حتی اگر دشمنان انسانیت را خوش نیاید و برای مسموم کردن فضا و سیاهنمائی، در مقیاس جهانی همچنان عربده بکشند و از همدردی ایران به خاطر شهادت قهرمانان جبهه مقاومت پیروز حزبالله لبنان، ابراز خشم و ناامیدی کنند.