پيروزي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني(ره) دو ويژگي غيرقابلانکار داشت: ۱. ضديت با نظام سلطنتي بهخاطر وابستگي به آمريکا و غرب؛ ۲. ايدئولوژيک و اسلامي بودن.
طبيعتاً اين دو ويژگي در تضاد آشکار با منافع غرب به سرکردگي آمريکاست و از همان ابتدا موضع غرب را نسبت به انقلاب مردمي و اسلامي ايران مشخص ميکند. اين حرکت اصيل بيش از ۳۳ سال است بدونوقفه پيش ميرود و هرچه از عمر او ميگذرد، در داخل و خارج از مرزها ريشهدارتر و عميقتر ميشود. اگر موضعگيريها و عملکرد غربيها را ملاحظه کنيم، روزي و حتي لحظهاي را براي ضربه زدن به انقلاب مردم ايران از دست ندادهاند.
يکي از زشتترين توطئههاي غرب به رهبري آمريکا، اجير کردن تروريستهاي جنايتکار عليه ملت ايران بود. از ماههاي اول پيروزي انقلاب تاکنون، ملت ايران بيش از ۱۷هزار شهيد ترور از همه قشرها و طبقات و سنين مختلف، تقديم پايداري دستاوردهاي خود کرده است. گروههاي تبهکار با عناوين مختلف در خدمت آمريکا و بنا به ميزان خدماتي که به سرويسهاي جاسوسي غرب ارائه ميکردند، جايگاه و نشان دريافت کردند. از ميان همه آنها منافقينِ تروريست و وطنفروش بيش از همه، به دليل خدمات متنوعي که به بيگانگان از همه انواع آن دادهاند مورد توجه آمريکا قرار گرفتند.
منافقين موضع خود را از همان ابتدا در برابر انقلاب اسلامي مشخص کردند. آنها از سال 1360 رسماً بر روي مردم و انقلاب سلاح کشيدند و با تمهيداتي که از قبل انديشيده بودند مرکز فرماندهي خود را در فرانسه و دفاتر ديگرشان را در ديگر کشورهاي اروپايي به اميد به زانودرآوردن انقلاب از طريق کشتار بهترين فرزندان ايران اسلامي قرار دادند.
غرب همه امکانات مورد نياز لجستيکي، مالي، رسانهاي، اطلاعاتي و... را در اختيارشان قرار داد ولي با پايداري ملت و عکسالعمل يک دست مردم در مقابله و مواجهه با آنان، اين هدف منافقين با شکست مواجه شد و لذا در شرايطي که کشور درگير جنگ و دفاع قهرمانانه از مرزهاي خود بود، منافقين صدام و خصوصيات ضدايراني او را مناسب خدمتدهي خود ديدند و بخش مهم نيروها و امکانات خود را به عراق منتقل کردند و تا توانستند به صدام براي ضربه زدن به ايران و موشک پراکني به داخل شهرها و کشتار هموطنانمان ياري رساندند و در به شهادت رساندن مردم شرکت جستند و البته پاداشهاي خوبي هم از حزب بعث صدام دريافت کردند به طوري که بخش اعظم گردش مالي فراهم کننده خاصهخرجيهاي منافقين به غير از بودجه مخفي آمريکا و اسرائيل به آنان از اين طريق تامين شد.
بعد از سقوط صدام و اشغال عراق توسط آمريکا، خيلي زود آمريکاييها خود را در عراق و نيز در جوار مرزهاي ايران تنها يافتند و باز هم خود را نيازمند مزدوري و تجربه تروريستي منافقين ديدند. لذا بلافاصله عليرغم اين که از سال ۱۹۹۷ منافقين را در ليست گروههاي تروريستي به صورت صوري قرار داده بودند به طور غيرقانوني و آشکارا طي قراردادي منافقين را تحت حمايتهاي فراوان خود گرفتند و اکنون پس از گذشت حدود ۱۰ سال در اسناد رسمي خود اذعان ميکنند که منافقين مقر خود را در پادگان اشرف به پايگاه ايجاد و صدور تروريسم در عراق و توطئه عليه حکومت و ملت عراق تبديل کرده بودند بهطوري که در اکثر کشتارهاي مردم عراق، منافقين مستقيم و غيرمستقيم دخالت داشته و نيز از خدمات وطنفروشانه آنها عليه ملت ايران حداکثر بهره لازم را بردهاند. چرا که باز هم به اذعان خود غربيها و اسرائيليها و منافقين در اکثر ترورها و کشتارها نظير همکاري با گروهک ريگي، شهادت دانشمندان هستهاي و جنايات ديگري که آمريکا و اسرائيل انجام دادهاند، منافقين نيز يکي از عوامل به کارگرفته توسط آنها بودهاند.
اين دقيقاً دليل حمايتهاي همه جانبه آمريکا و اسرائيل از آنهاست که امروزه به صراحت اعتراف ميکنند بايد براي ضربه زدن به ملت ايران و دستاوردهاي آنها منافقين را از ليست گروههاي تروريستي خارج ساخت؛ کاري که اتحاديه اروپا چند سال پيش انجام داد و آمريکا در صورت چنين حرکتي ميتواند بودجه توطئه عليه ملت ايران را از طريق کنگره آمريکا که قبلاً مخفيانه به منافقين ميداد به طور آشکار و بدون پردهپوشي براي پاداش خدمتگزاري منافقين به آنها پرداخت کند.