فعالیت گروهکهای خشونتطلب و افراطگرا در چند دهه گذشته در منطقه غرب آسیا، شمال آفریقا، اروپا و آمریکا افزایش داشته و عوامل مختلفی در تشدید این تهدید دخیل بوده است.
یکی از مهمترین این عوامل راهبرد کشورهای غربی برای نیل به اهدافشان در منطقه غرب آسیاست. امروزه تروریسمزایی و تروریسمپروری نه یک تاکتیک بلکه راهبرد کشورهای غربی در حوزه سیاست خارجی آن هاست. آمریکا و کشورهای اروپایی به پشتوانه دلارهای نفتی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، گروهکهای خشونتطلب و افراطگرا را می سازند و زمینه را برای رشد آن ها و تشدید فعالیتهایشان فراهم میکنند. این زمینهچینی تا جایی است که حتی شرایط را برای گسیل شهروندانی از اتباعشان که مستعد پیوستن به این گروهکها هستند، آماده میکنند.
در سرلیست دولتهای اروپایی که تعداد زیادی از شهروندانشان سابقه حضور در منطقه غرب آسیا برای همکاری با گروههای خشونتطلب را دارند دولت فرانسه است. با نگاه خوشبینانه و با اهمال دولت فرانسه در یک دهه گذشته تعداد زیادی از شهروندان این کشور توانستند با پیوستن به گروههای خشونتطلب اسباب ناامنی را در منطقه غرب آسیا فراهم کنند. گرچه در این میان دود این اهمالکاری دولت فرانسه به چشم ملت این کشور نیز رفت و در چند سال گذشته شاهد حملات تروریستی در خاک فرانسه نیز بودهایم.
فرانسه براساس وجهی بنیادی از نظام سکولار، خود را کشوری لائیک می داند که در آن حکومت و دولت از دین و نهادهای دینی منفک شده اند. براساس این اصل ،پیروان ادیان و عقاید مختلف در برابر قانون برابر هستند. اما بسیاری از مسلمانان فرانسه معتقدند که نظام سیاسی در این کشور با استفاده از سکولاریسم به دنبال محدود کردن و هدف قرار دادن آن ها هستند؛ به عنوان مثال با ممنوعیت حجاب مانع فعالیت های مسلمانان در صحنه های علمی و پیشرفت اجتماعی می شوند.
به تازگی نیز با تشدید محدودیت های مضاعف بر مراکز اسلامی و مساجد چهره ای دیگر از خشونت فرانسه نسبت به جوامع مسلمان نمودار شده است. رویه مقامات ارشد سیاسی از جمله رئیس جمهور در فرانسه در عمل این را نشان داده است که آن ها دین اسلام را از دیگر ادیان جدا کرده و مکرراً علیه آن جبههگیری کرده اند. در برآوردهای غیر رسمی، جمعیت مسلمان فرانسه حدود هفت میلیون یا ۱۰ درصد کل جمعیت کشور برآورد میشود. این هفت میلیون، جمعیت فرانسویهای مسلمان است. تعداد نامعلوم مسلمانان خارجی مقیم فرانسه و مهاجران غیرقانونی مسلمان را نیز باید به این تعداد افزود اماجالب این جاست که بر اساس تحقیق موسسه بروکینگز که در سال 2001 انجام شده بود از 1558 مکان عبادت در فرانسه فقط پنج مسجد در کل این کشور رسماً به عنوان مسجد ساخته شده بود. وقتی این عدد با 40 هزارکلیسا ، 957 معبد و 82 کنیسه موجود در فرانسه در همان سال مقایسه میشود می توان به عمق تبعیض سیستماتیک علیه مسلمانان پی برد.سیاست های تبعیض آمیز سیستماتیک دولتهای مختلف فرانسه علیه مسلمانان، به ویژه با بهانه قرار دادن حملات تروریستی در شرایطی صورت میگیرد که عموم پیروان دین مبین اسلام، خود زخم خورده همان به اصطلاح» اسلام رادیکالی” هستند که حالا مقامات فرانسوی در مذمت آن میگویند،با این تفاوت که تا تیغ آن بر گلوی ملتهای مسلمان باشد صدایی از الیزه در نمیآید ولی به محض این که دامن خودشان را گرفت، صدایشان بلند شد.شاهد آن هم اقدام اخیر یک معلم فرانسوی در هتاکی به پیامبر اسلام و حمایت رئیسجمهور فرانسه به بهانه آزادی بیان و حفظ ارزشهای سکولاریزم از این اقدام بود که بیشک سبب جریحهدار شدن احساسات مذهبی قریب به دو میلیارد مسلمان در جهان شده است اما از طرفی اسباب تحریک گروههای افراطگرایی میشود که به دنبال بهانه برای تشدید فعالیتهای تروریستی خود هستند.
چرخه باطلی که دو روز قبل هم در شهر نیس تکرار شد تا مشخص شود که از یک سو دمیدن در تنور افراط گرایی در سوی دیگر هم به افراط گرایان مجال ظهور و بروز بیشتری می دهد که این گونه اظهارنظرها و واکنشها بی شک در همان راهبرد تروریسمزایی دولتهای غربی تعریف میشود. راهبردی که به دنبال انحراف افکار عمومی مردمان کشورهای جهان اسلام است. آن هم همزمان با خیانت برخی حکام وابسته عرب به آرمان قدس شریف و عادیسازی روابط با رژیم غاصب صهیونیستی در تکمیل پروژه «معامله قرن». اما نکته حائز اهمیت این که همانگونه که مسیر حرکت بومرنگ اینگونه سیاستگذاریها در گذشته به سمت کشورهای زاینده تروریسم بازگشته است در آینده نیز این مسیر تکرار خواهد شد.