تروريسم و جهان معاصر

چکيده :

ترور و تروريسم يک پديده ضد بشری بوده که همراه و همزاد با فرزندان آدم (ع) ، يعني با کشتن هابيل توسط برادرش قابيل ، به عنوان منشا خشونت انساني در مسير زندگي انسانها قرار گرفت . گرچه ترور به اشکال گوناگون از ديدها و نگاهها و نيز از نظر تعريف لغوی ، ادبياتي ، سياسي و ... بيان گرديده است ، ولي اجتناب نا پذيری پديده شوم ترور را بايستي در سند بي عدالتي از کوچکترين تشکل انساني گرفته ، تا بزرگترين اتحاد انساني به صورت کشور و ملل جستجو کرد . ترور آشکار و پنهان توسط فرد ، گروه ، دولت ، متحد بين المللي و يا هر شکلي ديگر برای جامعه بشری خطرناک بوده و باعث تشويش اذهان افکار عمومي خواهد شد .

اگر چنانچه فقط آمار ترورهای آشکار و پنهان يک دهه در يک کشور يا در سطح منطقه و يا در سطوح جهاني فهرست بندی و آمارگيری شود ، ملاحظه خواهد شد که اين جريان خطرناک چقدر رشد سريع داشته و هر روز نسبت به ديروز با ابزار فناوری جديد توسعه يافته و مي يابد !

کليد واژه ها :

تعاريف و مفاهيم ترور و تروريسم ، فلسفه ترور ، ابزار تروريسم ، کاربرد تروريسم ، تروريسم دولتي ، سازمان ملل و تروريسم ، خاورميانه جولانگاه تروريسم ، ترويج تروريسم توسط استکبار در جهان اسلام .

Rajavisadamkasif

مقدمه :

ترور و تروريسم ريشه در تاريخ بشريت داشته و به نوعي با ابزار گوناگون اين فعل صورت مي پذيرفته و مي پذيرد ! ولي نسبت به ابزار فناوری بشری متغير بوده و امکان آن مي رود که در آينده هم اين جريان شوم انساني ادامه داشته باشد . روزی ترور فيزيکي با هياهو و شليک آوازه تفنگ و در دوره قبل از آن با برق شمشير اختفاء شده و روزی ديگر با قهوه قجری ( دوره قاجار ) و يا در دوره ای ديگر با هوای سرنگ هدايت شده ( دوره پهلوی ) و يا ... صورت مي پذيرفته است . پس بايستي در سطور اوراق تاريخ و به ويژه تاريخ معاصر در پي ترور و تروريسم نهادينه شده فردی ، گروهي ، سازماني ، دولتي ، و ... بود ، تا اينکه ريشه يابي گردد ، که چرا ترور و تروريسم بازار رونق خود را در داخل کوچه ، بازار و محله به سطوح کشور ، منطقه و اکنون به سطح بين الملل کشانده است . ترور در ادبيات لغوی ، محاوره ای ، سياسي ، اقتصادی ، فرهنگي ، نظامي ، اجتماعي ، مذهبي و ديگر موارد به صور گوناگون تعريف شده است . از جمله ترور هابيل توسط برادرش قابيل به خاطر کينه و حسادت !

نگارنده ، سرهنگ ستاد عبدالله رفيعي ؛ به عنوان نويسنده و محقق در شاخه ژئوپلتيک ، امنيت و پدافند ملي در ابعاد گوناگون به اين موضوع از بحث ترور رسيده که ريشه ترور را بايد در يک واژه ، به صورت خيلي خلاصه در مفاهيم بي عدالتي جستجو کرد . ترورها در اشکال گوناگون در ممالک مختلف با تفکرات متفاوت از گذشته تاريخ ادامه داشته و هم اکنون اين جریان شوم با ابزار مدرن به پيش مي تازد و ... !

تعاريف و مفاهيم ترور و تروريسم : در فرهنگ لغت نامه دهخدا ترور و تروريسم به شرح زير تعريف شده اند :

1-ترور : [ ت ر ر ] ( فرانسوی ، ا ) ماخوذ از فرانسه و به معني قتل سياسي اسلحه ، در فارسي متداول شده است . تازيان معاصر اهراق را به جای ترور بکار مي برند و اين کلمه در فرانسه به معني وحشت و خوف آمده و حکومت ترور هم ، اصول حکومت انقلابي است که پس از سقوط ژيرواندنها ( از 31 مه 1793 تا 1794 م . ) در فرانسه مستقر گرديد و اعدامهای سياسي فراواني را انجام داد .

2-ترور : [ ت ] ( ع مص ) بريده شدن و بريدن چيزی را . ( منتهي الارب ) ( آنندراج ) . لازم است و متعدی . ( آنندراج ) دور افتادن از شهر خويش ، بيرون افتادن استخوان . ( منتهي الارب ) ( آنندراج ) ساقط شدن دست ( منتهي الارب ) فربه و با گوشت شدن .

3-تروريست : [ ت ر ر ] ( فراسوس ، ص ، ا ) ماخوذ از ترور فرانسه ، کسي که طرفدار اصول تشدد باشد . طرفدار شدت عمل و ايجاد رعب و ترس . اين کلمه در زبان فارسي متداول به شخصي اطلاق مي شود که با اسلحه مرتکب قتل سياسي شود .

4-تروريسم : [ ت ر ر ی ] ( فراسوی ، ا ) اصل حکومت وحشت و فشار ، اصول حکومتي که در فرانسه از 1793 تا 1794 م . مستقر بود . در زبان فارسي اين کلمه به اصلي اطلاق مي شود که در آن از قتلهای سياسي و ترور دفاع گردد .

تعاريف کلاسيک فوق در خصوص ترورو تروريسم در فرهنگ لغت نامه دهخدا به صورت فهرست وار اشاره گرديده است . اما مفاهيم ترور وتروريسم در ادبيات کلاسيک، که فعلا در دنيای پر آشوب و جنجال آفرين به صورت فردي ، گروهي ، سازماني و دولتي مطرح بوده و هستند ، مختصرا به شرح زير اعلام مي شوند :

ترور يا قتل (assassination ) :

قتل يا ترور شخصيتهای مهم سياسي توسط عوامل مزدور متعصب . به عنوان مصداق بارز بوده و نيز نيروهای سلطه گر مي کوشند افراد برجسته ، شخصيتهای مهم و رهبران سياسي و انقلابي را به نوعي نابود نمايند و از ميان بردارند . زيرا به اين امر واقفند که پيدا کردن جانشين برای چنين اشخاص بزرگي دشوار است .

ترور ( terror ) :

ترور به معني وحشت و ترس زياد است . همچنين در معني حزب يا جنبشي که باعث حالت ترور شود ، بکار گرفته مي شود . اصطلاحا ترور به حالت وحشت فوق العاده ای اطلاق مي گردد که ناشي از دست زدن به خشونت و قتل و خونريزی از سوی يک گروه و يا دولت به منظور نيل به هدفهای سياسي ، با حفظ قدرت است .

اما اشخاصي که دست به ترور مي زنند تروريست ناميده مي شوند . ترور شخصيت يا ترور رواني يعني ترساندن و تهديد افراد از طريق هدف قرار دادن روحيه ، حس شهامت و اعتبار آنها ! اما رژيم ترور نيز به رژيمي اطلاق مي شود که از طريق ايجاد وحشت ، تهديد، حبس و کشتار مخالفان خود حکومت مي کند .

ترور انقلاب ( terror of revolution ) :

تلفيق مبارزات عمومي با ترور و ترور انقلابي در چارچوب مبارزه عمومي از سوی نهضت ، عليه ضد انقلاب صورت مي گيرد .

ترور شخصيت ( character assassinaition) :

کشتن روحيه ، هتک و حرمت و حيثيت شخصي يا لطمه وارد کردن به شهرت ، اعتبار و آبروی شخصي يا کسي از طريق ناجوانمردانه و به ويژه در رسانه های گروهي ، ترور شخصيت گويند .

تروريست ) terrorist ) :

فردی که بيشتر با اهداف سياسي خود ، که معمولا سرنگوني و براندازی يک حکومت و رژيم موجود بوده ، متوسل به تهديد و خشونت و اخافه مي شود . اين واژه غالبا توسط طرفداران يک رژيم خاص برای اشاره به مخالفان حکومت که به اعمال خشونت آميز دست زده باشند ، بکار مي رود . همچنين حکومتها ترجيح مي دهند که آنها ، پارتيزان ، انقلابي و يا عضو نهضت مقاومت خوانده شوند ! اما برای متمايز تروريست از مبارز راه آزادی سه معيار زير مطرح شده اند :

1- تفاوت در روش جنگي و مبارزه

2- انقلابيون يا مبارزان راه آزادی با نظام حاکميت ظالمانه مي جنگند .

3- تروريست ها با رژيم های خودکامه هم پيمان بوده و از يکديگر حمايت مي کنند .

تروريسم ( terrorism ) :

تروريسم به صورتهای زير در ادبيات سياسي در بين اقشار عامه مردم تعريف گرديده است :

1-نظام حکومت ترور ، اعتقاد به لزوم آدمکشي ، ايجاد وحشت در ميان مردم و يا نظام فکری که هر نوع عملي را برای رسيدن به هدف سياسي باشد مجاز مي شمارد .

2-کاربرد سيستماتيک ترور به ويژه به عنوان ابزار و وسيله اجبار !

3- تروريسم به معني مبارزه تروريسمي روشنفکران انقلابي، جدا از توده مردم و آن عبارت است از يک جريان خرده بورژوايي که در مرحله نخست ، از جنبش انقلابي در قاره اروپا ظاهر شد .

4- تروريسم به تئوری قهرمانان فعال و توده های غير فعالي که در انتظار هنر نمايي اين قهرمانان هستند معتقد است .

5- اعتقاد تروريسم به اين تئوری در اساس ترين نمودهايش به صورت ناتواني کامل در شناخت جنبش توده اي ، فقدان ايمان به آن ، عدم درک نيازمندی و کمبودهای جنبش ، عدم توانايي در آميختن فعاليت انقلابي خود با جنبش توده اي و بي ارزش تلقي کردن فعاليت انقلابي توده ها و در نتيجه ناگزير به شکل توسل به ترور انفرادی ، برای خاموش ساختن احساسات خشم آگين و انرژی انقلابي خويش و در جستجوی وسايل تهيیج مصنوعي و نظاير اين موارد متجلي مي شود .

تروريسم بين المللي ( international terrorism ) :

اعمال ترور و خشونت فردی و جمعي که يک عنصر بين المللي قرباني، و مرتکب ، شهروندان دولتهای گوناگون باشند و يا به عبارتي اينگونه رفتارها در بيش از يک کشور و ملک رخ دهد و با يک هدف مورد حمايت بين المللي ، همانند کشتن غير نظاميان بي گناه ، سرنگوني هواپيماهای غير نظامي و نابودی کارکنان سازمانهای بين المللي را در برگيرد و مقصود از آن نيل به نتيجه ای قدرت طلبانه ، يعني نتيجه ايي که هدف ، تغيير يا حفظ ساختارهای سياستهای فعال سياسي ، اجتماعي و اقتصادی يک دولت يا يک سرزمين مشخص بوده باشد . گاهي در رسانه های غربي ، فعاليتهای جنبشهای آزاديبخش و مقاومت های مشروع. نيز به تروريسم بين المللي نسبت داده شده اند يا برخي از کشورهای سلطه گر نيز تحت عنوان مبارزه با تروريسم بين المللي ، کشورهای مستقل را مورد حمله مسلحانه قرار مي دهند که در دهه اخير مي توان اشغال افغانستان و عراق را در خاورميانه نام برد .

تروريسم دولتي ( state terrorism ) :

سياست تهديد و ملاحظه خش و قهر آميز يک دولت در امور دولتهای و تخلف از قوانين بين المللي و منشور ملل متحد و نيز استراتژی تروريسم دولتي ، شکل افراطي اعمال روشها خشونت ، تهديد و باج سبيل در حوزه های نظامي ، سياسي و ايدئولوژيک را تروريسم دولتي گويند .

آقای ويليام دی پردپور ( perdue ) در سال 1989 ( 1368 هجری خورشيدی ) در نوشتار مطالعات خود با عنوان تروريسم و دولت ، ويژگيهای تروريسم دولتي را به شرح زير بيان داشته :

1- اقدامات سياسي يک دولت نسبت به مردمش برای اعمال سلطه از طريق ايجاد وحشت که ممکن است از راه کنترل مطبوعات و رسانه ها ، شکنجه و آزار ، محاکمات غير عادلانه ، منع فعاليت گروههای سياسي و اعدامهای سريع تحقق يابد .

2- حمله مسلحانه نيروی نظامي و شبه نظامي يک دولت به هدفهايي از دولت ديگر که در آن جان مردم به خطر مي افتد .

3- تلاش برای از بين بردن مامورهای دولتهای ديگر

4- اشغال نظامي يک کشور ، خواه به صورت کنترل مستقيم و خواه از طريق ايجاد پايگاه عملياتي

5- عمليات سری و پنهاني يک دولت برای ثبات يا ساقط کردن دولت ديگر .

6- تبليغات مبتني بر مطالب بي اساس توسط يک دولت ، خواه به منظور بي ثبات کردن دولت ديگر و خواه جلب حمايت عمومي، خواه از طريق نيروهای نظامي ، سياسي يا اقتصادی هدايت شده در کشور ديگر باشد .

7- عمليات نظامي يا مانورها ( رزمايش ) انجام شده توسط يک دولت در خارج حاشيه سرزمين يا آبهای سرزمين دولت ديگر ! ( رزمايش های آمريکا در آبهای خليج فارس در سالهای اخير – مولف)

8- استفاده از سرباز مزدور و يا مزدوران نظامي توسط يک دولت برای ساقط کردن حکومت کشور ديگر .

9- حمايت و پشتيباني از دولتهایي که حق تعيين سرنوشت مردم را نفي مي کنند .

10- فروش اسلحه در جهت ادامه جنگهای منطقه ای ، با وجود اينکه تلاشهایي برای يافتن راه حل سياسي و فيصله مسالمت آميز اختلافات در جريان است .

11- انتقال تسليحات اتمي توسط يک دولت به سرزمين يا آبهای سرزميني ، يا فضای دولتهای ديگر و يا در آبها و فضای بين المللي .

12- گسترش با آزمايش تسليحات دارای قدرت تخريبي زا که در تمام شرايط احتمالي ، موجب کشتار جمعي و تخريب محيط زيست مي شود .

تروريسم هسته ای ( Nuclear terrorism ) :

حمله به تاسيسات و تسليحات هسته ای ، خرابکاری در آنها و يا سرقت از آنها ، توسط افرادی مثل ناراضيان سياسي ، فعالان و نيروهای ضد دولتي ( بمباران مرکز هسته ای عراق در سالهای 1359 هجری خورشيدی توسط دولت غاصب اسرائيل )

تروريسم و ترور يک پديده جهاني بوده ، که به آساني و سهل برای همه اقشار جامعه امروزی ملل با ابزار رسانه های جمعي شناخته شده است ، وليکن شناخت ريشه تعريفي آن بسيار مشکل بوده ، چرا که تمامي تحليل گران و انديشمندان جهان امروز در سرتاسر گيتي اين واژه و کلمه را با عنايت به وضعيت اجتماعي ، اقتصادی و سياسي محيط خود و کشورشان توصيف مي دهند . يعني اينکه افرادی که تحت درگير مشکلات اجتماعي و اقتصادی هستند ، تروريسم را مناقشه ميان دارا و ندار يا ثروتمند و فقير و ... در جامعه به حساب مي آورند . در مقابل اين نظر و انديشه ، افراد ديگر از تاکتيکهای تروريستي به منظور کسب امتياز سياسي استفاده مي کنند و نيز آن را پديده ای سياسي به حساب مي آورند ، پس مي توان نتيجه گرفت کلمه و عنوان تروريسم در مفاهيم همگاني متناوب با علايق گوناگون تفسير مي شود . نگارنده در صفحات قبل از ترور و تروريسم با عناوين گوناگون تعاريفي را برشمرد ، ولي اعتقاد بر اين اصل بوده که اين تعريف ها بر همه اجزای تروريسم دلالت نمي کنند !

ترور و تروريسم توسط شخصيت های علمي ، سياسي ، اقتصادی ، اجتماعي ، نظامي و بالاخص کسانيکه مورد خشونت واقع شده اند ، تعريف و تفسير گرديده است ، ولي در اين نوشتار به همين چند سطر فوق الاشاره در خصوص تعاريف و مفاهيم ترور و تروريسم بسنده مي گردد .

فلسفه ترور

در فلسفه ترور ، ابتدا بايستي تروريسم را اينگونه شناخت که عمل و يا تهديد به عمل خشونت،

تاکتيکي توسط فرد يا افراد ، گروه يا گروههای آموزش ديده و نيز دارای پيوندهای منطقه ای و بين المللي برای رسيدن به هدف سياسي است . توضيح اينکه سازمانهای سياسي و دولتي و نيز حکومتها شامل اين جريان بوده و هستند . اما قدمت فلسفه ترور به قدمت تاريخ بشريت بوده و گرفتن جان انسانهای بيگناه با ابزار گوناگون از اين مدل رفتاری برای رسيدن به آرمانشان مي باشد . در دنيای امروز تروريسم به شکل مدرن با تجهيزات و فناوری جديد در زندگي انسانها رجز خواني مي کند . از جمله بزرگترين حملات تروريستي مزبور در دهه اخير را مي توان حادثه شک برانگيز يازده سپتامبر 2001 ميلادی ( 20 شهريور 1380 هجری خورشيدی ) نام برد . يعني اينکه در قلب مامن امنيت امريکا، پديده نا امني با فلسفه ترور به صورت قارچ ظهور کرد و جهان و جهانيان را متوجه بزرگترين حملات تروريستي هدايت شده کرد . البته ترورهای گوناگون هر روزه در سطح کشورها ، قاره ها و جهان رخ مي دهد ، ولي حادثه مشکوک برجهای تجارت دو قلو امريکا صورت مساله ديگری از تروريسم بود . مثلا اگر فقط به يک دهه از حوادث جهان ، يعني به سالهای 80-1970 ميلادی توجه گردد ملاحظه مي شود که تعداد گروههای چپ گرا و همگرا در ممالک اروپای غربي و نيز امريکای لاتين رشد تصاعدی به خود گرفته بودند ، آنها برای رسيدن به اهدافشان از ترور به عنوان تاکتيک استفاده مي کردند و فرهنگ اين فلسفه شوم به چهار گوشه جهان کشيده شده و از ترور فردی به ربايش هواپيما ، کشتي ، مناطق تفريحي و اشغال سفارتخانه ها بسط داده شد .

پرسش فلسفه ترور در اين واژه خلاصه مي شود که تروريسم يعني چه ؟ و برای چه به وجود مي آيد ؟ در پاسخ بايد اذعان داشت که انديشه تروريسم ، بيمي فلج کننده بوده که در گرانيگاه خشونت پديد مي آيد و زمينه پيامدهايي است که يک عمل خشونت و ويراني را در لحظات گوناگون به پيش مي راند ، فراتر مي رود . در مقابل اين عمليات رواني در قالب ترور ، عالمان اخلاق اعتقاد دارند که اين امر ملتزم ميزان ترسناکي از بي اعتنايي به ارزشهای بنيادين بوده که تمدن بشری بر پايه آينها بنا شده است .

بعضي از فلاسفه جهان قرن حاضر اعتقاد دارند اگر يک جهان بيني از فعاليت تروريسم حمايت و به نوعي آن را تاييد کند بي نهايت از فلسفه اخلاقي به دور است . اين جهان بيني مردم را ابزار صرف برای رسيدن به هدف مي داند و فقط از روش ابزاری برای عامه جامعه حرمت قائل است و نه ارزش ذاتي !

اما پديده تروريستي که امروزه افکار عمومي جهان را به خود مشغول کرده بخشي از اين نکته اصلي ، يعني به نوعي محصول عصر رسانه ها است . شايد در بعضي مواقع مبارزه و نبرد بر مبنای تروريسم از نظر معنا شناسي باشد که تروريست يک انگ است . حتي پر شور و شوق ترين کارورزان هنر سياه ترور ، در اين رابطه افسار پاره کرده و به آن افاده مي کنند ولي اين حالت سکه ايي است که دارای دو طرف مي باشد . يعني اينکه بعضي از حکومتهای سرکوبگر جهت بي اعتبار کردن طرف و يا طرفهای مقابل خود از برچسب تروريستي استفاده مي نمايند ، تا کساني را که با آنها مي جنگند ، بي اعتبار سازند . بنابراين بايد از نظر فلسفه پرسش نمود که تروريست کيست ؟ مبارز راه آزادی چه کسي است ؟ و ... ! حتي بيش ده ها موارد از اين وضعيت ، که پاسخ گاهي روشن و گاهي مبهم است ! به نظر مي رسد که جهت ترسيم خطي و يا خطوطي بين حايل جنگ چريکي و جنگ تروريستي ، بسيار دشوار و سخت مي باشد و نيز در مقابل اين نظريه عده ای اعتقاد دارند چيزی که بعضي ها تروريسم مي نامند ، شايد بهتر باشد جنگ کم شدت و يا جنگ رواني و يا جنگ نرم ناميد .

يعضي از دولتمردان و سياستمداران جهاني واژه تروريسم را به گونه عمليات خشونت آميز در هر شکل و يا هر انگيزه ای مختل کننده امنيت و صلح جهاني قلمداد مي کنند . البته آنها خشونت ديگری را اينگونه تفسير مي نمايند ، ولي خشونت خود را ابزار آزادی و دمکراسي شعار مي دهند . از سوی ديگر کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامي و جنبش عدم تعهد ميان عمليات خشونت آميز و مبارزه عليه تجاوز نظامي و اشغال سرزمين ، تمايز قائل شده اند و نيز مشروعيت مبارزات مردم تحت استعمار و سلطه بيگانه را برای توسعه همه جانبه و به ويژه راه سازی سرزمين و سرزمين های اشغال شده به رسميت مي شناسند و ميان اين امور و تروريسم تفکيک قائل شده اند .

در سال های اخير تعدادی از کشورها عموميت دادن مفهوم تروريسم به هر گونه عمليات خشونت آميز، منبعث از عقلانيت منفعت طلبانه خود مي دانند . به ويژه عمليات خشونت آميز دولت ايالات متحده امريکا در يک دهه اخير در کشورهای افغانستان و عراق از همين سياست پيروی مي کند . در صورتيکه فرآيند عمليات خشونت آميز در کشور اشغال شده عراق يعني دولتين امريکا و انگليس ، کاملا غير عقلاني است . يا زماني که دولت اتحاد جماهير شوروی سابق ، افغانستان را اشغال نمود گروههای افاغنه عليه روسها جنگيدند و دولتين جمهوری خواه و دمکرات امريکا از همين گروهها حمايت مي کردند و در کاخ سفيد از آنان پذيرايي مي نمودند ، آنان را مجاهدان راه آزادی مي دانستند و مخالف لقب تروريست به آنان بودند و حتي با تمام قوا به گروههای افغاني کمک نظامي مي کردند . در ذهنيت هر انسان آزاده و مومن به روح آزادی اين منطق کمک مي کند که سرزمين ملتي از سوی قوای نظامي و نيز با استفاده از ابزار خشن جهان معاصر به روش های خشونت آميز اشغال گردد و آن ملت برای بازپس گيری و خروج اشغالگر مبارزه نمايد ، آنگاه مبارزان ملت را تروريسم بنامند ، آيا چنين منطقي غير عقلاني زمينه را برای ثبت مواضع اشغالگران متجاوز فراهم مي آورد ؟ پس نتيجه مي شود فلسفه ترور چگونه تعريف عملياتي شود ؟! چگونه رسانه ای گردد ؟ چگونه نوشتار گردد ؟

واقعيت امر در اين سالهای اخير در دنيای معاصر که دولتين غربي و به ويژه دولت ايالات متحده امريکا از واژه تروريسم ارائه کرده اند و با استفاده از آن کلمه و تمسک به واژه های تروريست ، تروريسم بين المللي ، به اشغال بعضي از سرزمين ها رسميت بخشيده اند ، از جمله اشغال سرزمين فلسطين توسط دولت اشغالگر اسرائيل ( غاصب ) که مورد حمايت همه جانبه امريکا و دولتهای اروپايي مي باشد و يا دولتين وقت امريکا قبل از حادثه مرموز يازده سپتامبر سال 2001 ميلادی ، از نبردهای چچني که با دولت روسيه در جنگ بودند ، شديدا حمايت و دفاع مي کردند و سلاح های مخرب را در اختيار آنان مي گذاشتند ، با اشاره مختصر در رابطه با فلسفه ترور ملاحظه مي شود ، که بعضي از دولتها مبارزه با تروريسم را به مثابه ابزار سرکوب ملتها مي دانند .

ابزار تروريسم

در جنبه هاي جانبی تروريسم ، ابزار و ابزارها برای رسيدن به هدف است نه به عنوان هدف ! تاريخ گواه اين موضوع بوده و شايد در آينده همين موضوع محوری باشد كه هدف تروريستها برای رسيدن به اهداف خود از ابزار اطراف خود نسبت به زمان استفاده می كنند . مولفه های امنيت ملی هميشه كليات رسيدن تروريست ها در تاكتيك بوده و عنوان ابزاری را نسبت به مولفه مورد بحث تعيين می نمايند . اما نظريه هاي گوناگونی در اين خصوص وجود دارد ، يعنی اينكه در نگاه كلان ميان خشونت و انديشه سياسی نياز عمده وجود دارد . اما ابزار فيزيكي استفاده شده توسط تروريسم در عناوين گوناگون نسبت به زمان متغير هستند . روزي با چوب و سنگ ، روزي ديگر با تيغ و شمشير ، روزي ديگر با سلاح گرم و مواد شيميايی و ... ! شايان ذكر است . در سطح دولتهاي تروريستی از سلاح موشك ، جنگنده ، ماهواره هاي جاسوسی و انواع ديگر ابزار نسبت به توانايي بالقوه كه به توان آن را به بالفعل تبديل كنند ، استفاده می نمايند . در توصيف ابزار تروريسم ، ابتدا بايستی به تئوری و كليات توجه كرد و آنگاه به نوع استفاده از سلاح فيزيكی به صورت محسوس و نامحسوس نام برد و ...!

كاربرد تروريسم

شايد اينگونه بايد توصيف كرد كه كاربرد تروريسم نسبت به زمان و مكان متغير بوده و عوامل و دلايل بی نهايت زيادی وجود دارند كه در ايجاد كانون های پرورش تروريسم و نيز استفاده ابزاری در تروريسم موثر و دخيل است ، كه در اين پژوهش و نوشتار به تعدادي از آنها اشاره می گردند ، از جمله :

1- نابسامانی هاي گوناگون حاكم بر جهان كنونی

2- وضعيت وخيم و دردناك پديده هاي شوم جهانی

3- اجرای انديشه هاي استعماری با شكل و شمايل استعمار نو

4- خودخواهی قدرتهاي سلطه گر برای استعمار كشورهای ناتوان

5- ظاهر شدن جهانی با مشخصه های غير انسانی به وسيله ابزار ظلم ، تعدی و تجاوز

و ...

پس می توان نتيجه گرفت كه به طور مطلق نه ! ولی به طور نسبی نزديك به مطلق ، تروريسم و انديشه های تروريستی نقش تعيين كننده و اساسی در ايجاد وضعيت موجود جهان معاصر داشته است ، از جمله می توان اشاره كرد كه استعمار ملل بدون استفاده از عمليات خشونت آميز و جنايات سازمان يافته امكان پذير نبوده و نخواهد بود. با آواره ساختن مردم فلسطين و غصب سرزمين اجدادی آنها ، بدون استفاده ابزار ترور و تروريسم و در ادامه عمليات جناينكارانه امكان پذير نيست ! همچنين جنگهای حاصل شده و تحميلی در سه دهه اخير در منطقه خاورميانه و نيز نسل كشی ها در مناطق بوسنی ، كوزوو ، جنوب لبنان ، صبرا ، شتيلا ، دير ياسين ، قانا ، افغانستان ، آفريقا و عراق و نيز ديگر مناطق جهان كه برای تمامی ملل واضح و بديهی است ، بدون استفاده از كاربرد تروريسم امكان پذير نبوده و نخواهد بود ! تروريسم در زمانی نابود خواهد شد كه فرمانده ناو وينسنت امريكایی كه هواپيمای مسافربری ايران را با 290 انسان بی گناه در 12 تير ماه 1367 هجری خورشيدی سرنگون كرد به جای تشويق مجازات شود !

تروريسم دولتی

اكنون كه حدود 4 سال از اشغال عراق توسط امريكا و ديگر متحدانش می گذرد در منطقه مشكلاتی به وجود آمده كه شرایط جدیدي را در خاورمیانه ديكته كرده است . در برابر عملكرد امريكا در عراق بايستی اين پرسش را مطرح نمود كه آيا اگر كشوری يا دولتی قسمتی از خاك ايالات متحده امريكا را اشغال كند ، شما به عنوان مخاطب به مردم منطقه اشغال شده اظهار می داريد ، اگر با اشغالگران بجنگيد تروريست هستيد ! يا به عبارتی ديگر اگر كشوری با قدرت نظامی ، سياسی و ديگر عوامل مرتبط با نوع استعمار و استعمارگری در يك كشور ثالث ، حكومتی وابسته به خود را جايگزين حكومت مردمی بنماید و نيز در پی آن ثروتهاي ملی آنان را تاراج و چپاول كند، و همچنين با استبداد و اختناق هر نوای مخالفی را خفه كند ، ملت آن كشور چه كاری را بايستی انجام دهند ؟! يا مردم اين ديار بايستی چكار كنند ؟! اگر عمليات خشونت آميز عليه اشغالگران انجام دهند ، تروريست هستند ؟! واقعيت امر اين است كه دنيای غرب، تروريسم را به گونه ای ديگر تعريف كرده است . در اينجا لازم است مشخصه های آماری و واقعيت های انكار ناپذير از شيوه زندگی و تضادهای طبقاتی در جوامع انسانی در مقطع كنونی از خيات بشريت ، كه نشانگر بحران فزاينده و تهديدهای خطرناك با ابعاد بسيار اسفبار بوده و نيز اين آمار و ارقام و مستندات برگرفته از منافع گوناگون به عنوان قطره ای از اقيانوس و يا گوشه ای از بحران ها و نابسامانی های جهانی معاصر را ترسيم كرد . عليهذا اشاره ای مختصر از تروريسم دولتی به ويژه امريكا به عنوان قدرت برتر در اشكال گوناگون به شرح زير اعلام می‌گردد :

1-كشورهاي جهان سوم درآمد خود را صرف واردات مواد خام از هفت كشور صنعتی غرب می كنند .

2- برابر آمار رسمی جهانی در سال 1998 ميلادی هر امريكایی به طور ميانگین چهارده كيلو وات انرژی در ساعت مصرف نموده است . در صورتيكه اين رقم دو برابر يك ژاپنی ، چهار برابر مصرف يك اسپانياي‍ی و نيز يكصد و پنجاه برابر مصرف يك بنگلادشی می باشد.

3- كماكان خدود هفتاد تا هشتاد درصد مواد اوليه توليد شده در جهان از كشورهای صنعتی غرب صادر می شود .

4- در قسمتی از دنيای معاصر تروريستی ، روزانه بيش از پنجاه هزار نفر از مردم جهان بر اثر گرسنگی و تبعات ناش‍ی از آن می ميرند ، در صورتيكه در بسياری از كشورهای ثروتمند و غنی بر اثر مصرف زياد غذا بيمار می شوند .

5- از ميان دو ميليارد و نهصد ميليون نفر كه در مناطق استوايی و نيمه استوايی جهان زندگی می كنند شايد حدود يك و نيم ميليارد نفر در فقر مطلق هستند .

6- ثروت كلان چهار هزار نفر از سرمايه داران بزرگ و صاحبان صنايع جهان با ثروت بقيه مردم دنيا برابری می كند .

7- حدود چهل و هشت درصد از جمعيت جهان تنها با بهره گيری از چهار درصد توليد ناخالص ملی ، زندگی بسيار سختی را می گذرانند .

8- در سال هاي 92- 1975 ميلادی كشورهای جنوب در خدود دويست و هفتاد ميليارد دلار بيش از آنچه در قالب وام و تسهيلات اعتباری دريافت كردند ، بابت اصل و فرع بدهی های خود به بستانكاران غربی پرداخته اند .

9- طی نيم قرن اخير از سال 2000-1950 ميلادی بيش از صد هزار تن زباله هسته ای با سطح راديو اكتيو يك ميليارد كوری (curies ) به دريا ها ريخته شده اند .

10- مناطق سرزمينی كشورهای فقير ، محل دفن زباله ها و مواد زائد خطرناك كشورهای قدرتمند و غربی از جمله ايالات متحده امريكا اروپا گشته است .

11- كشورهاي غربی هر ساله ميليونها تن نفت را در اقيانوس تخليه می كنند و موجب آثار زيست محيطی بسيار مخرب بر زندگی بشريت و ديگر جانداران می شوند .

12- كشورهای شمال طی حدود پانزده سال ،نيمی از سال 2000 – 1999 ميلادی نزديك به هفتاد و شش درصد درآمد جهان را به خود اختصاص داده اند .

و ...

شمه ای از آنچه اشاره گرديد ، سياست هاي سلطه گرانه و استعماری دولتهای تروريستی بالاخص دولت امريكا در جهان امروز است . در مجموعه خشكاندن ريشه هاي تروريسم و عمليات خشونت آميز تنها از طريق تلاش برای بسط عدالت و ايجاد آن ، رفع ظلم و بی عدالتی ، برخورد صحيح و عادلانه با پديده تروريسم و نيز احترام همه جانبه به حقوق ملت ها و همچنين به رسميت شناختن هويت و حق حاكميت آنها بر سرنوشت خويش ميسر خواهد بود . آنچه امروزه در دنيای معاصر توسط قدرتهای برتر به ويژه دولتين ايالات متحده امريكا و كشورهاي غربی انجام می پذيرد ، نه تنها ريشه های تروريسم را نمی خشكاند ، بلكه زمينه های گسترش آن را بيشتر فراهم می آورد و در موازات اين جريانات دولتهای تروريستی ظهور می نمايند ، از جمله دولت تروريستی و غاصب اسرائيل در نيم قرن اخير ! با كمال تاسف بعضی از دولت ها از قوانين بين المللی به ويژه قانون حق وتو كه توسط اين كشورها يعنی امريكا ، فرانسه ، روسيه ، انگلستلان و چين در سازمان ملل استفاده می نمايند ، زمينه رشد تروريستی دولتی را فراهم آورده اند ، پس چگونه می توان عنوان حقوق بين المللی را مطرح كرد ؟ پس بايد عنوان داشت قانون برتر جهانی توسط كشورهای فوق الذكر قابل قبول است !

از نمونه هاي بارز دولت تروريستی ، حكومت حزب بعث در عراق كه توسط صدام حسين اداره می شد و ظرف دو دهه دو جنگ خانمان سوز را عليه دو ملت مسلمان ايران و كويت تحميل كرد و قدرتهاي برتر از شرق گرفته تا غرب و نيز كشورهاي اروپايی از وي به شدت حمايت سياسی ، نظامی ، تجهيزات و ... انجام دادند . يا امريكا با ظهور پديده طالبان در افغانستان و معرفی آن گروه به عنوان دولت افغانستان زمينه های همه جانبه تروريستى را در منطقه فراهم آورد و روز به روز توسعه داد . شكل و قواره های دولتی های تروريستی در جهان معاصر از برون و درون برای همگان واضح و آشكار است .

 

در اين بحث از نوشتار و تحقيق به تاريخ شصت ساله اخير بايد توجه بيشتر كرد و ملاحظه می شود دولتين ايالات متحده امريكا چه اقدامات تروريستی نسبت به ديگر كشور انجام داده اند ، اين گاه شمار سند تاريخی ملتهای در بند كشيده شده قدرت برتر در جهان معاصر است كه شرحی به صورت خيلی مختصر از اين اوراق تاريخ معاصر برشمرده می شوند كه عبارتند از :

1-اشغال فلسطين (2006 – 1947 )

كشتار هزاران نفر از مبارزان فلسطين توسط دولت غاصب اسرائيل كه از سوي ايالات متحده امريكا و غرب حمايت می شود .

شكنجه و آزار زندانيان فلسطينی

تجاوز رسمی دولت غاصب اسرائيل در سال 1982 ميلادی به لبنان

قتل عام بيش از صدها زن و كودك در اردوگاه های صبرا و شتيلا

2-كلمبيا (2006- 1960 ميلادی )

حمايت امريكا از دولت كلمبيا ، عليه مردم آن كشور

شكنجه و آزار دهها هزار از مردم مبارزه و فعالان حقوق بشر آن كشور

حمايت از توليد و قاچاق كوكايين

3-عراق ( 2006 – 1963 ميلادی )

ترور و قتل ژنرال عبدالكريم قاسم در ژوئيه 1958 ميلادی توسط دولتین امريكا و انگليس

حمايت از دولت تروريستی صدام حسين مخلوع ( حزب بعث )

حجيم ترين بمباران توسط امريكا در ساله 1991 – 2000 ميلادی بر روی مردم بی پناه عراق

تولد نوزادان ناقص الخلقه در عراق به واسطه آلودگی های راديواكتيو

مبتلا شدن تعداد بيش از يكصد هزار سرباز امريكایی به سندرم خليج فارس

ايجاد نا امنی و كشتار و ترور از زمان اشغال عراق توسط دولتين امريكا و انگليس از سال 2001 ميلادی تا كنون

4-كنگو – زبير ( 2006 – 1996 ميلادی )

ترور پاتريس لومومبا به دستور رئيس جمهور وقت امريكا ( آيزنهاور )

به قدرت رسيدن موبوتوسه سكو توسط CIA

به فقر كشاندن مردم كنگو

5-كوبا ( 2006 – 1959 ميلادی )

مدت چهل سال حكومت كوبا به رياست جمهوری فيدل كاسترو توسط امريكا و طرفدارانش مورد حملات تروريستی قرار گرفت

ترورهاي كور در كوبا توسط طرفداران امريكا

بمب گذارهای كور در مناطق پر جمعيت و كلان شهرهای كوبا

6-گواتما ( 2006 – 1953 )

كودتايی امريكايی عليه حكومت مردمی ژاكوبو

تشكيل حوضچه های مرگ ، شكنجه ، آدم ربایی به مدت نيم قرن

ادعای توجيه كودتا گران ، به منظور مقابله نفوذ استيلای اتحاد جماهير شوروی سابق

7-السالوادور ( 2006 – 1960 ميلادی )

ارسال مقادير زياد اسلحه و پول در اختيار دولت دست نشانده امريكا

جوخه های مرگ و اعدام شش كشيش و تجاوز به چهار راهبه و نيز قتل دسته جمعی هشتصد غير نظامی در يك روستا

8-تيمور شرقی ( 2006- 1975 ميلادی )

تجاوز اندونزی به تيمور شرقی در سال 1975 ميلادی

زمان تهاجم يك روز پس از خروج جرالدفورد و هنری كسينجر از كشور اندونزی صورت گرفت .

حمايت همه جانبه امريكا از آقای سوهارتو

9-هائیتي ( 2006- 1987 میلادی )

حمايت همه جانبه امريکا از ديکتاتوری دو اليه

مخالفت با کشيش اصلاح طلب ژان برتراند آريستيد

10- سومالي ( 2006 – 1993 )

ملاحظه همه جانبه امريکا در سومالي

تجاوز خونين تعداد 120 سرباز امريکايي در ماه اکتبر در همان سال به منظور ربايش دو تن از رهبران قبيله عيديه وارد عمل شدند .

حمايت امريکا در تهاجم اخير اتيوپي به سومالي

11- افغانستان ( 2006 – 1979 ميلادی )

راه اندازی يک جنگ وحشتناک در افغانستان توسط امريکا

حمايت همه جانبه امريکا از حکومت طالبان

اشغال افغانستان به بهانه مبارزه با تروريسم توسط امريکا و متحدانش

ايجاد پايگاههای اطلاعاتي و عملياتي در افغانستان توسط امريکا و ناتو

12- نيکاراگوئه ( 2006 – 1981 ميلادی )

حمايت امريکا از ارتش مخفي به نام کنترا

تلاش برای حکومت مجدد رژيم سوموزا

بمب گذاری ، ترور و ... توسط حاميان امريکا در نيکاراگوئه

13- پاناما ( 2006 – 1989 ميلادی )

تهاجم امريکا به پاناما کمتر از دو هفته پس از فرو ريختن ديوار برلين در آلمان

تعداد پانزده هزار نفر از مردم پاناما به واسطه حمله امريکا در 20 دسامبر سال 1989 ميلادی و تهاجم امريکا به پاناما و دستگيری رئيس جمهور آن کشور – آقای مانوئل نوريگا به بهانه قاچاق مواد مخدر صورت گرفت . البته عنوان قاچاق يک جنگ رواني بود .

14- ليبي ( 2006 – 1981 ميلادی )

کشته شدن تعداد يکصد نفر از مردم ليبي توسط بمباران جنگنده های امريکايي در ماه آوريل سال 1986 ميلادی

( توضيح اينکه دختر دو ساله آقای قذافي – رئيس جمهور ليبي در اين تهاجم کشته شد.)

سازمان مرکزی اطلاعات امريکا – سيا ( CIA) در سال 1980 ميلادی تلاش کرد تا هواپيمای رهبر ليبي ( قذافي ) را در مسير اروپای شرقي سرنگون نمايد ، که به اشتباه يک فروند هواپيمای ايتاليايي مورد هدف قرار گرفت و سرنگون شد .

در سال 1981 ميلادی ، هشت فروند جنگنده امريکايي به دو هواپيمای شناسايي ليبي در خاک آن کشور حمله ور شدند و آنها را سرنگون کردند .

در سال 1986 ميلادی هواپيمای جنگي ناوگان ششم امريکا به قايق های گارد ساحلي ليبي حمله کردند و در پي آن ده نفر را کشتند و نيز در ادامه به يک کشتي بزرگ آن کشور يورش بردند و عده ای زياد را به قتل رساندند .

15- گرانارا ( 2006 – 1979 ميلادی )

امريکا در ماه اکتبر سال 1983 ميلادی به گرانادا حمله کرد و همفکران خود را به قدرت رساند و در اين تهاجم 135 سرباز امريکايي و چهارصد نفر از مردم گرانادا و نيز هشتاد و چهار نفر کوبايي ( کارگر ) کشته و مجروح شدند .

در سال 1984 ميلادی انتخابات فرمايشي در گرانادا انجام پذيرفت و فرد مورد حمايت دولت رونالد ريگان به قدرت رسيد .

16- يونان ( 2006 – 1964 ميلادی )

دو روز قبل از برگزاری انتخابات ملي در ماه آوريل سال 1967 ميلادی ، کودتايي توسط سازمان مرکزی اطلاعات امريکا ( CIA ) صورت گرفت و پاپا ندرئو به نخست وزيری رسيد .

دستگيری ، شکنجه ، ضرب و شتم مردم توسط حکومت دست نشانده امريکا

17- شيلي ( 2006 – 1964 ميلادی )

کودتای خونين يازده سپتامبر سال 1973 ميلادی که توسط هنری کسينجر و سيا حمايت گرديد ، باعث شد ، ژنرال آگوستوپينوشه به حکومت برسد و آقای سالوادور آلنده رئيس جمهور مردمي سرنگون شود .

کشته و مجروح شدن هزاران نفر توسط حکومت طرفداران امريکا

18- کاستاريکا ( 2006 – 1950 ميلادی )

دخالت در امور مربوط به رياست جمهوری خوزه فيگوئرز

ايجاد جنگ رواني همه جانبه عليه انتخابات مردمي

19- جمهوری دومنيکين ( 2006 – 1963 ميلادی )

اعزام سربازان امريکايي به آن کشور جهت حمايت از دولت دست نشانده خود

ايجاد فضای نارضايتي در بين مردم توسط حاميان امريکايي

20- ويتنام ( 2006 – 1945 ميلادی )

نسل کشي ويتنام به تعداد تقريبي سه ميليون نفر

تحميل جنگ خانمان سوز عليه ويتنام به مدت چند دهه

21- کامبوج ( 2006 – 1955 )

سرنگوني حکومت مردمي سيهاک در کودتای سال 1970 ميلادی

کشته شدن حدود دو ميليون از مردم بي گناه کامبوج

22- لائوس ( 2006 – 1957 ميلادی )

دولت وقت و سازمان جاسوسي امريکا ( سيا ) کودتايي در سالهای 1958 ، 1959 و 1960 ميلادی عليه حکومت وقت لائوس ترتيب داد و نيز لائو در جريانات چپ لائوس تلاش مي کرد به صورت مسالمت آميز اصلاحات اجتماعي را به پيش ببرد .

ريزش دو ميليون تن بمب بر سر مردم لائوس توسط نيروی هوايي امريکا در سالهای 73-1960 ميلادی

23- تايلند ( 2006 – 1996 ميلادی )

استفاده امريکا از سرزمين اين کشور جهت بمباران کشورهای ويتنام و لائوس

تبليغات گسترده در محور جنگ رواني توسط امريکا ديکته کردن آن به حکومت تايلند جهت سرکوب مردم و مبارزان

24- ايتاليا ( 2006 – 1947 ميلادی )

انحراف دموکراسي در ايتاليا در سال 1947 ميلادی ( پس از جنگ جهاني دوم )

اجبار امريکا به حکومت ايتاليا در رابطه با برکناری اعضای کمونيست و سوسياليست در دولت

25- اندونزی ( 2006- 1965 ميلادی )

کودتای حمايت شده توسط امريکا در سال 1965 ميلادی و برکناری سوکارنو از قدرت و جايگزيني سوهارتو

کشته شدن پانصد هزار نفر از مردم اندونزی در نا آراميهای آن کشور

26- برزيل ( 2006 – 1965 )

سرنگوني حکومت جوآوگولارت توسط کودتايي امريکايي در سال 1964 ميلادی

برزيل با دستور امريکا روابط خود را با کشور کوبا قطع کرد

27- ايران ( 2006- 1953 ميلادی )

کودتا عليه حکومت مصدق ( نخست وزير ) در 28 مرداد سال 1322 هجری خورشيدی

حمايت از حکومت پهلوی دوم به مدت 25 سال

اشکال تراشي در مسير انقلاب اسلامي

تحميل جنگ توسط صدام حسين ( مخلوع ) حاکم وقت عراق در سال 1359 هجری خورشيدی

به قتل رساندن 290 مسافر و خدمه توسط ناو هواپيمابر وينسنس در 12 تير ماه سال 1367 هجری خورشيدی

جنگ رواني همه جانبه در خصوص پرونده انرژی هسته ای و حقوق بشر

و ...

28) آلباني ( 2006- 1949 ميلادی )

سقوط دولت کمونيستي توسط امريکا و انگليس

جايگزين کردن دولت های طرفدار غرب

29- کره ( 2006 – 1945 ميلادی )

تلاش امريکا جهت پايه برتری خصومت کره شمالي و جنوبي

و ...

29- کره ( 2006 – 1945 ميلادی )

تلاش امريکا جهت پايه برتری خصومت بين کره شمالي و جنوبي

برنامه ريزی توسط امريکا در خصوص مسائل مرتبط به دو کره و حمايت همه جانبه از کره جنوبي

30- فيليپين ( 2006 – 1945 )

اجرای کودتاهای مختلف توسط طراحان امريکايي

نابودی جنبش اصلاح طلب فليپيني توسط طرفداران امريکا

و ...

در نهايت حملات تروريستي و طراحي تروريستي از سال های پس از جنگ جهاني دوم تا کنون در تمامي ممالک جهان به ويژه در کشورهای اسلامي توسط دولتهای مختلف بالاخص دو دولت امريکا و انگليس بيشتر از همه ملموس بوده است . آنچه در رديف های فوق الاشاره به صورت بي نهايت مختصر آورده شده ، فقط قطره ای از اقيانوس ، از اعمال تروريستي است .

اگر به شصت سال قبل از تاريخ بشريت توجه کرد ملاحظه خواهد شد که امريکا فقط در جريان جنگ جهاني دوم با بمباران دو شهر ژاپن ، حداقل يک ميليون انسان بي پناه و غير نظامي را به کام مرگ کشانده و حداقل دو نسل را به دست نابودی سپرد .

البته اعمال تروريستي اقتصادی ، فرهنگي در کنار ديگر مولفه های امنيت ملي توسط طراحان تروريستي دولتي عليه حکومتهای مردمي در نيم قرن اخير بي سابقه نبوده و بلکه آمار و ارقام بيشتری را در بر دارد . اگر گاه شمار ساليانه اعمال تروريستي به روز شمار حوادث تروريستي در جهان تبديل گردد ، ملاحظه خواهد شد که بايستي صدها کتاب در اين خصوص تدوين گردد و ... !

 

خاورميانه جولانگاه تروريسم

دولت بوش پسر ، رئيس جمهور حزب جمهوريخواهان امريکا برای دفاع از امپراتوری خود به ابزار نوين نظامي و شيوه های جنگ رواني مدرن به منظور برتری مطلق پس از حادثه مشکوک يازده سپتامبر منجر شد و خاورميانه را به عنوان جولانگاه مبارزه با تروريسم بمباران ابزار فيزيکي و غير فيزيکي مورد هدف قرار داد . هيجده کشور اسلامي در حوزه خاورميانه در گرانيگاه پر تنش جهاني به نوعي در معرض تهديد و اتهام و اتهامات دولتمردان امريکايي و اروپايي قرار گرفتند و در دهه اخير دو کشور افغانستان و عراق با لشگر کشي نظامي مورد تجاوز رسمي و آشکار ايالات متحده امريکا و ديگر متحدانش قرار گرفتند و اما جمهوری اسلامي به عنوان پهناورترين کشور ژئوپولتيکي منطقه از بمباران تبليغاتي سفيد ، خاکستری و سياه آنان در امان نبوده و اين جريان به شيوه های گوناگون با عناوين مختلف به نشانه های زير ضربدر خورده است ، از جمله ؛

نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامي

سياسي کردن انرژی هسته ای صلح آميز جمهوری اسلامي ايران

اتهامات مداخله ايران در مناطق اشغال شده

جوسازی سياسي منطقه ای و بين المللي عليه ايران

ترور تبليغاتي شخصيت های سياسي و مذهبي

اشاعه و ترويج نفاق در مذاهب اسلامي

و ...

چگونگي پيامد ويراني برجهای دوقلوی تجارت امريکا در منطقه خاورميانه و در مهد کشورهای اسلامي عربي و غير عربي ظهور کرد و خود دارای پرسش ها و پاسخ های گوناگوني است ؟! پس از آنکه زماني از راز و رمز حادثه مرموز حادثه يازده سپتامبر نگذشته بود ؛ که رئيس وقت امريکا ، جرج دبليو بوش در کنگره امريکا ، جنگ عليه تروريسم را در مختصات خاورميانه و در پي شبکه القاعده جستجو کرد .

اما سياست و اهداف کوتاه مدت ايالات متحده امريکا مبني بر براندازی رژيم طالبان در کشور خسته از جنگ افغانستان و دستگيری اسامه بن لادن و شخص ملا عمر به صورت زنده يا مرده و نيز خلع سلاح شبکه القاعده در سراسر جهان اعلام گرديد و به نوعي پس از گذشن زماني کوتاه به همکاری طرفداران خود در منطقه ، رژيم طالبان سرنگون گرديد ولي هنوز پس از چند سال بن لادن و ملا عمر دستگير نشده اند واين امر به يک تحليل اطلاعاتي سايپرنتيک نياز دارد . اما نگاه ديگری از سوی طراحان سياست گذار آينده امريکا به منطقه خاورميانه با قدرت ژئوپولتيکي بالاست که اين منطقه را نبايد از دست بدهند و اين سياست از زمان جنگ جهاني دوم شروع گرديد . يعني برای اولين بار حضور نظامي ايالات متحده امريکا در منطقه خاورميانه و خليج فارس در سال 1943 ميلادی ( 1322 هجری خورشيدی ) مشهور و نمايان شد و آن ايام مصادف با زماني بود که تعدادی از هواپيماهای نظامي آن کشور به همراه هواپيماهای جنگي نيروی هوايي انگلستان به منظور حمايت از جبهه روسيه در منطقه عمومي ظهران عربستان سعودی فرود آمدند . در ادامه آن در سال های بعد ، به تدريج حضور نيروهای امريکايي ، اعم از نظامي ، سياسي ، اقتصادی ، فرهنگي در خليج فارس افزايش يافت و سرانجام در سال 1949 ميلادی ( 1328 هجری خورشيدی) بخش خاورميانه نيروهای مسلح امريکا به صورت رسمي تشکيل شد و مقر آن در کشور کوچک بحرين انتخاب گرديد . از آن پس خاورميانه ميدان تاخت و تاز تروريسم دولتي امريکا به صورت آشکار و پنهان گرديد . گاه ترور شخصيتهای سياسي ، انقلابي ، مذهبي ، و گاه کودتای نظامي ، از جمله کودتای 28 مرداد 1332 هجری خورشيدی در ايران و ... !

اگر فقط در يک نيم قرن اخير حوادث کور و آشکار ترور در قاره آسيا و به ويژه در منطقه بحراني خاورميانه و به ويژه در جغرافيای اقتصادی ، طبيعي ، سياسي و نفت خيز کشورهای منطقه حوزه نفت خليج فارس رديف شوند ، ملاحظه خواهدشد که شمارش آنها از رديف های بيشماری تشکيل يافته است . اين ترورها فقط ترور فيزيکي نبود ؛ بلکه از تهاجم فرهنگي ، رواج غرب زدگي ، اعتياد ، انحراف اخلاقي ، شکست اقتصادی ، انحراف مذهبي و تحريف آن ، رايج کردن فروش مشروبات الکلي در کشورهای اسلامي و دهها موارد ديگر ! رئيس جمهور وقت امريکا ، آقای جورج دبليو بوش در قبل از تهاجم به عراق جهت سرنگوني حکومت حزب بعث عراق سه کشور را زير محور شرارت اعلام کرد ، از جمله :

1- ايران

2- عراق

3- کره شمالي

ولي هر يک از سه کشور فوق را به حمله نظامي تهديد کرد ، اما به تدريج از موضع خود عقب نشيني نمود ، چرا ؟! چونکه مراحلي از جابجايي قدرت حکومتها در منطقه خاورميانه ظاهر شد که منجر به امتناع دولتمردان ايالات متحده امريکا گشت .

هم اکنون حدود پنجاه ماه از اشغال عراق توسط امريکا و ديگر متحدانش از جمله انگلستان مي گذرد و شايد زماني باشد که فرصتي در دست جهانيان قرار گيرد و به تامل در خصوص پيچيده ترين و بي رحمانه ترين جنگ عصر حاضر بیاندیشند، که در پنجمين سال از اشغال عراق زماني شروع مي گردد که ترورهای کور و وحشت توسط افراد و گروهها به طرز وحشتناکي در عراق در اماکن مذهبي ، اجتماعي ، دانشگاهي و ... انجام مي پذيرد و روزانه دهها انسان بي گناه اعم از کودک ، زن ، جوان ، پير در خون مي غلتند و اين وحشت و ترور در مقابل ارمغان شعار دموکراسي نيروهای فرا منطقه به ويژه امريکا در عراق است .

خاورميانه اين خاستگاه اديان الهي به ويژه منطقه بين النهرين که کشور عراق فعلي در آن جای گرفته است . ، مرکز ثقل مردان و زنان خداجوی الهي بوده که هم اکنون غرق د ر آشوب و نفاق قرار گرفته است . آيا عنوان ترور از اين فضا چگونه هجي مي گردد ؟! فضای وحشت و ناامني ترورها در عراق که شعاع آن به کشورهای حاشيه ای کشيده ، چگونه قابل ارزيابي است ؟! آيا هنوز شکل و شمايل تروريست ها برای جهان و جهانيان مشهود نشده است ؟ پاسخ سريع و قاطع در اين مورد را بايد در جنگ تبليغات رواني نيروهای اشغالگر جستجو كرد كه ابزار ترور و تروريسم در رسانه هاي جمعی آنها بيشتر نمايان گشته است و هر ثانيه ، دقيقه ، ساعت ، روز ، هفته ، ماه و سال بر افزايش تبليغات شعار دروغين و دموكراسی توسط موج رسانه اي ، منطقه ای و فرامنطقه ای افزوده می شود : به نظر می رسد كه بايستی تحليل گران جهانی در نوشتار جديد ، خود اشغالگران خاورميانه را به عنوان عاملين اصلی تروريسم در يك دهه اخير معرفی نمايند . آيا آماری از كشتار و ويرانی از تاريخ استقلال عراق امروزی يعنی 1920 تا 2001 ميلادی با پنجاه ماه اشغال عراق برابر می كند ؟ پاسخ درست اين است كه خير ؟! اين گفتار با انديشه و ابزار ترور در اين پنجاه ماه نه برابر می كند نه قابل مقايسه !

ترويج تروريسم توسط استكبار در جهان اسلام

جغرافيای اسلام شامل كشورهايی در قالب قاره پهناور و كهن آسيا و آفريقا و نيز تعدادی محدود در قاره اروپا می باشد كه از منظر استرات‍ژيك تنگه های مهم و حساس جهانی، در حوزه استحفاظی كشورهای اسلامی واقع شده اند ، از جمله تنگه هرمز ، باب المندب ، جبل الطارق ، داردانل و كانال سوئز

جغرافيای طبيعی كشورهای اسلامی حدود بيست و سه و نيم ميليون كيلومتر مربع از مجموع خشكيهای جهان و نيز بيش از يك و نيم ميليارد از جمعيت جهان را كشورهای مسلمان به خود اختصاص داده اند . از نظر اقتصادی ، ذخاير معدنی با اهميت و مهم به خصوص سوخت فسيلی ، گاز و نفت دنيا در كشورهای مسلمان ذخيره شده است . در كل بايستی اعتراف داشت ، استراتژيكی ترين نقاط جغرافيايی جهان در اختيار مسلمانان قرار دارد . مجموعه عظيم جغرافيايی جهان اسلام ، 11 هزار كيلومتر از غرب تا شرق و 5000 كيلومتر بين جاوه و قزاقستان ، تشكيل تقاطعی با ديگر مجموعه های جغرافيايی می دهد كه به همان اندازه اهميت دارند . در جهان مجموعه هاي بسيار بزرگ ژئوپلتيكی ، مانند كشورهای مشترك المنافع ( اتحاديه جماهير شوروی سابق ) ، اتحاديه هندوستان ، چين و ديگر كشورهای اسلامی كه سرزمينهاي وسيعی را تشكيل می دهند . در ارتباط با اشكال بزرگ ژئوپلتيكی ، جهان اسلام در مرزهای شمالی ، خود تنها به دو كشور بزرگ روسيه و چين محدود نمی شود ، بلكه ژئوپلتيك اسلام مرزهاي حدود 57 كشور را دربر دارد . پاره اي بسيار وسيع، مانند كشورهای سودان و الجزاير و نيز پاره ای ديگر كاملا كوچك مانند كشور كويت ، در دوران معاصر قطعه قطعه كرده اند . به راستی اين قطعه قطعه شدن ژئوپلتيكی به مراتب بيشتر از موضوع توسعه اقتصادی در شرف تبديل به مسئله اصلی برای شمار روز افزونی از مسلمانان است ، به ويژه برای آنهايی كه مذهبی تر و از نظر سياسی فعال ترند ! كشورهای شمال افريقا و خاور نزديك و خاورميانه ، بخش مركزی جهان اسلام را با پيچيدگی بسيار زياد مسائل ژئوپلتيكی همراه است . شايد بتوان اينگونه بيان كرد كه هيچ بخش ديگر از دنيای پهناور تمروزی مانند مناطق فوق شاهد اين سلسله پيچيدگی ها نبوده و نيست ! در بين كشورهای مناطق فوق به ناگهان و با تشريفات زياد ، رهبران و حاكمان در پ‍ی آشتی ها و در آغوش كشيدن های نمايشی ، كه تا همان شب بيش از يكديگر تنفر داشته و همديگر را به بدترين توطئه ها متهم می ساختند ، هم پيمان می شوند ، ولی اين حركات نمايشی عمر طولانی نداشته و ندارد و اين عمل از يك توطئه برون مرزی حكايت دارد و به نوعی ترويج تهديد ترور در قالب جنگ روانی است .

به منظور روشن بينی بيشتر در امر پيچيدگی استثنايی ، ژئوپلتيكی ، بايد از روی نظم عمل نمود و بر اساس قواعد مطالعه جغرافيايی ، در بطن اين مجموعه فرهنگی عظيم با جهان اسلام از سواحل اقيانوس اطلس تا نزديكی اقيانوس آرام و نيز از خط استوا تا حواشی سيبری گسترش دارد . بخش مركزی جهان اسلام ، از مراكش تا ايران ، يعنی خدود 5000 كيلومتر ، شامل 17 كشور حدود بيش از 300 ميليون نفر مرد و زن می شود كه عمده آن عرب و بقيه نيز ايرانی و ترك اند . روابط ژئوپلتيكی ميان مراكز قدرت حكومتهای اسلامی را بايستی بيشتر جستجو كرد و در خصوص وضعيت پيرامونی بايد اظهار كرد كه اغلب آنها را پهنه های وسيع اقيانوس ها از يكديگر جدا می كند . در مجموعه مسلمانان ، در جنوب صحرا ، روابط ميان كشورها پيچيده تر و پر تنش تر است . بی گمان در بخش مركزی جهان اسلام پيچيدگيهای ژئوپلتيكی از همه جای ديگر گسترده تر است و ظاهرا فراز و نشيبهای آن ها پيوسته تجديد می شود . بخش مركزی جهان اسلام همجوار با خط تعيين حدود جهانی است كه آن چيزی را كه به جهان سوم موسوم است از مجموعه كشورهای دارای اقتصاد پيشرفته جدا می سازد . اما بلافاصله در حواش‍ی بخش مركزی جهان اسلام ، خط تماس شمال – جنوب ،یا خط تعيين حدود شرق – غرب ايجاد يك تقاطع پيچيده می كند . برای اينكه نخست خطوط برجسته اين پيچيدگی های ژئوپلتيكی بخش مركزی جهان اسلام مشخص شود ، بايستی زير مجموعه های فرعی مختلف آن و تقاطع های اصلی و رقابتها را معين كرد . اين تقاطع ها و رقابت ها بسيار قديمی‌اند . هر چند اغلب كشورها به مجموعه عربی مربوط می شوند در عوض شرق دو كشور غير عرب يعنی ايران و تركيه ، از ارامنه قديم دو نقش مهم را ايفا می كنند و استكبار به صورت مداوم جنگ و بحران در اين مناطق ايجاد می كند .

تصميم مهم چهار برابر كردن فوری بهای نفت در سال 1973 نخستين مرحله جريانی بود كه تبانی كمپانی های بزرگ نفتی ، می بايست افزايش پر حجم بهای نفت را تامين می كند و برای اغلب كشورهای عربی ( صادر كننده مواد نفتی باشند يا نباشند ) رشد چشمگير امكانات مالی و نفوذ بين المللی ارزانی دارد ، به ويژه آنكه تمامی امتيازهای نفتی واگذاری به كمپانی های خارجی ، حتی در عربستان سعودی ، به شيوه های متفاوت ، به تدريج ملی می شوند . اين افزايش عظيم درآمدهای نفتی موجب رشد فوق العاده سريع مجموعه ای از تضادهای اجتماعی ، سياسي و فرهنگی شد و از سال 1979 ميلادی ، آثار تضادهای فرهنگی و اخلاقی همواره در كشورهای مختلف خاور نزديك و ميانه و شمال افريقا رواج پيدا كرد و نيز انقلاب اسلامی ايران نه تنها گروههای مختلف شيعه ( به ويژه لبنان ) را برانگيخته است بلکه نهضتهای مختلف اهل سنت را نيز تهييج

کرده است و در مقابل انديشه ترور سياسي استکبار مقاومت و پدافند مي نمايد . نقش ترکيه ، در بخش مرکزی جهان اسلام ، کم رنگ تر است . بعد از فرو ريختن اين امپراتوری ، در فردای جنگ جهاني اول و بعد از حرکت نظامي مصطفي کمال ، ترکيه به واقعيت ملي ترک روی کرده است . از شصت سال پيش ، اين کشور تنها نمونه ای را تشکيل مي دهد که مصممانه غير مذهبي بودن خود را مورد تاکيد قرار مي دهد ، حال آنکه جمعيت آن تقريبا به طور انحصاری مسلمان اند . از چند سال پيش ، ترکيه نقش روزافزوني در خاورميانه ايفا مي کند . دست کم به علت توسعه جنبشهای کرد در محدوده اين کشور ، جنبشهايي که کم و بيش در رابطه با جنبشهايي هستند که قدرتشان ، بعد از سقوط شاه ايران در سال 1978 ميلادی ، چه در عراق و چه در ايران ، افزايش يافته است . در سال 1984 ميلادی ، ارتش ترکيه با توافق حکومت بغداد دست به عملياتي عليه کردهای شمال عراق زده است و بخش بزرگي از نفت عراق از طريق خاک ترکيه صادر مي شود ، زيرا سوريه به منظور حمايت از ايران ، لوله هايي را که نفت عراق را به مديترانه مي رساند مسدود کرده است و بعضي از حرکات اقتصادی کشورهای جهان اسلام توسط استکبار امريکا هدايت مي شود که به نوعي به ترور اقتصادی معروف است .

در بطن مجموعه عربي که دو سوم جمعيت اين بخش مرکزی اسلام را تشکيل مي دهد و به طور سنتي مغرب را از مشرق جدا مي سازند و به اذعان مورخان ، مرز مغرب و مشرق در ليبيف در خليج سيرت وجود دارد ( يعني جايي که در گذشته افريقا و سرزمينهای وابسته به رم را از سرزمينهای وابسته به بيزانس جدا مي کرده است ) با توجه به پيچيدگي ژئوپولتيکي کهن او ، از قرن ها پيش ، يکي از مراکز بزرگ جهان عرب است و با 45 ميليون نفر جمعيت ، اين کشور عربي افريقايي ، با فاصله مکاني از مرکز جهان اسلام ، از پر جمعيت ترين کشورهای اسلامي است ؛ مصر نه تنها در امور خاورميانه مشارکت دارد ( ناصر نخستين قهرمان وحدت عرب ، در سال 1958 ، با وحدت مصر و سوريه – جمهوری متحد عرب – که فقط تا سال 1961 دوام يافت ، فهرست طولاني « اتحاديه های » کشورهای عربي را گشوده است . ) بلکه در امور مغرب نيز دخالت دارد و از طريق دره نيل و روابطش با سودان در جنوب صحرا ، به ويژه در مسائل چاد ، ضمن مقابله با اقدامات حکومت ليبي نقش مهمي ايفا مي کند و تحرکات استکبار جهاني در خصوص ايجاد جنگ فرقه ايي در اين منطقه را شايد ناديده گرفت .

همانطوريکه در تعاريف ژئوپلتيکي ذکر گرديده است . ژئوپلتيک دارای دو مولفه ثابت و متغير مي باشد که در مولفه های متغير آن بايستي به بيداری اسلام در جهان معاصر به ويژه اعراب اشاره کرد . جنبش بيداری اسلامي در جهان و اعراب ، به عنوان سرخطي مهم از اصول پايداری در برابر مخاطراتي است که موجوديت آنها را به مخاطره مي اندازد .

انتخاب اصول پايداری برای رفع خطري ، چون تفرقه ، مستلزم برانگيختن روح ايستادگي در وجود امت اسلامي بوده و مي باشد . مولفه های متغير ژئوپلتيک به ويژه مولفه های عقيدتي و بيداری فکری امت اسلام در چند دهه اخير تغييراتي در سطح منطقه و جهان بوجود آورده است و ساختار سياسي کشورهای اسلامي به نوعي در ارتباط با اين تغييرات خواهد بود .

اشاره ای نه چندان زياد ؛ بلکه به صورت مختصر در خصوص جغرافيای اسلام و ژئوپلتيک اشاره گرديد ، ولي بايد اضافه نمود پس از سپری شدن عمر استعمار پير ، استعمار جديد در آغاز قرن بيست و يکم در مناطق جغرافيای اسلام و به ويژه در خاورميانه رشد سريع نموده است و در اين حالت است که نه ديگر از انگليس ، فرانسه ، آلمان ، روسيه ( شوروی سابق) و ... خبری نيست ، بلکه اين ايالات متحده امريکا بوده که با بعضي از کشورهای منطقه روابط بسيار نزديکي برقرار نموده و يا در بعضي از کشورهای حوزه خليج فارس دارای پايگاه نظامي مي باشد . از همه مهمتر حمايت گسترده امريکا از حکومت غاصب اسرائيل در منازعه آن کشور با مسلمانان و اعراب يک عامل مهم تروريسم در روابط منطقه خاورميانه و بين الملل از سال 1960 ميلادی تا کنون ادامه داشته است .

شايان ذکر است که ترور دارای سه دوره زير مي باشد که دوره سوم آن در نيمه اول بيستم آغاز و توسط آمريکا در کشورهای جهان اسلام بسط داده شده است ، از جمله :

1- دوره اول تروريسم : عهد با ستان

2- دوره دوم تروريسم : از زمان انقلاب فرانسه

3- دوره سوم تروريسم : آغاز قرن بيستم

از همه مهمتر اينکه در طول تاريخ بشريت و يا دوره هايي که اعلام گرديد ، ملاحظه نشده که سوء قصدهای تروريستي به طور کامل محو شده اند ، بلکه بيش از هر چيز شکل و شمايل آنها توسط قدرتهای برتر افزوني گرديده است . به ويژه اينکه از آن ايام که جای پای ايالات متحده آمريکا در کشورهای اسلامي پيدا شده .ترور و تروريسم رونق خاص خود را پيدا کرده و با شعار دموکراسي هر لحظه در ممالک اسلامي قرباني های فراواني با دامن شعار دموکراسي امريکا ، شيوه های گوناگوني مي شود ، استعمار نو ديگر لشگر کشي نظامي را کنار گذاشته و به جای آن با روشهای نوين تروريسم در کشورهای اسلامي ايجاد اغتشاش و بي نظمي مي کند و آنگاه حکومت مورد دلخواه را روانه سياست منطقه و بين الملل مي کند و اين شيوه ها در ادبيات سياسي عناوين گوناگوني به خود گرفته است . اميد است امت اسلامي با بيداری خود ممانعت از انديشه تروريسم آمريکا در سرزمينهای خود شوند و ... !


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31