امروزه مبارزه با پديده تروريسم به يك امر مبتلابه نظام بينالمللي مبدل گرديده است؛ چرا كه وضعيت نابسامان ناشي از وقوع آن نه تنها موجب گسترش خشونت، افراطیگری و خدشهدار شدن امنيت انساني شده، بلكه صلح و امنيت ملي و بينالمللي را مورد هجمه خود قرار داده است. بنابراين با چنين شرايطي به نظر ميرسد تنها عزم راسخ جهاني ميتواند به مثابه راهبردي ويژه در مبارزه با تروريسم تلقي گرديده و موجبات رفع شکافهای موجود در اين رابطه باشد.
مؤید این امر ارتکاب اقدامات گسترده تروریستی از سوی بازیگران غیردولتی همچون گروه تروریستی داعش با ائتلاف و حمایتهای مالی و لجستیکی دولتهای عربی-غربی است که بهطور فزایندهای امنیت و صلح منطقه خاورمیانه را دچار تخدیش نموده است. این گونه اقدامات آنقدر وسعت پیدا کرده است که به طور تقریبی هر روز شاهد حوادث تروریستی ارتکابی گروه داعش در مناطق مختلف جهان هستیم. در این ارتباط میتوان به حوادث تروریستی نهم آوریل 2017 با سه انفجار در اطراف کلیساهای «المرقسیه» در استان الاسکندریه و «مارجرجس» واقع در شهر «طنطا» در شمال استان قاهره و یک انفجار دیگر در نزدیکی مقر پلیس در شهر طنطا در کشور مصر با بیش از چهل کشته و بیش از یکصد زخمی که مسئولیت آن از سوی گروه تروریستی داعش مورد تئید قرار گرفت، اشاره کرد.
با اين حال، يكي از مسائلي كه هميشه از ديد اذهان جهاني مورد نظر بوده و متأسفانه هيچگونه هنجار مؤثري در مبارزه با نقض آن مقرر نگردیده، مسأله «صلح عادلانه جهاني» است که با تهدیدات ناشی از ارتکاب اقدامات تروریستی اغلب با چالشهایی مواجه است. از اينرو، تحقق صلح عادلانه جهاني زماني قابل دسترسی است كه در بسياري از چالشهاي بينالمللي به ويژه تهديدات ناشي از تروريسم، دولتها ضمن توافقنظر در امر مبارزه، ضمن مساعدت و همكاري با سازمانهاي بينالمللي، شکاف موجود را از طریق اجماع در پذیرش اسناد بینالمللی در نیل به جهانی عاری از هرگونه ناامنی و تهدید مرتفع کنند. به علاوه، امروزه تحقق صلح عادلانه جهاني به مثابه حلقه مفقوده در چالشها و هنجارهاي بينالمللي مستلزم توجه بيش از پيش به آن است که این امر نه تنها موجب رفع ناهنجاريهاي ملي و بينالمللي بوده، بلكه با اجرای آرمانها و اصول مقرر در منشور ملل متحد شرایط تحقق صلح عادلانه جهاني را فراهم میآورد.
تروریسم، تهدیدی مؤثر برای صلح جهانی به شمار میآید؛ تهدیدی که دارای مبانی عمیق و مصادیق گسترده بوده که به طور روزافزون نیز بر دامنه و پیچیدگی آن افزوده میشود. شاخصههای عمده این تهدید علیه صلح عادلانه جهانی را که طی سال 1390 در «کنفرانس بین المللی ائتلاف جهانی علیه تروریسم برای صلح عادلانه» مورد تأکید قرار گرفت میتوان به اختصار برشمرد:
الف- تروریسم، پدیده ای جهانی است. این جهانی بودن، مبیّن آن است که تروریسم ریشه های عمیق داشته و بروز و ظهور آن نه امری سطحی و مبتنی بر انگیزه های موقتی یا فردی و پراکنده، بلکه متأثر از اختلال در ساختار جوامع انسانی است؛ با این حال به نظر می رسد تروریسم متأثر از قرنها بی عدالتی، یکجانبهگرایی و بیتوجهی به کرامت انسانی است.
ب- در بُعد هنجاری و رابطه میان ترور و ارزشهای جهانی، روشن است که تروریسم، فرایندی مذموم و مطرود در همه فرهنگ ها و ادیان و آموزه های اخلاقی است. در فرهنگ ایران و اسلام در مبانی نظری و عملی انقلاب اسلامی نیز همین نگاه مورد تأکید است.
ج- تروریسم، دارای علل متعدد بوده، اصلی ترین علت را می توان بی عدالتی در جهان دانست. در فضای بسته بین المللی که مدیریت امور جهانی را برخی قدرتها در انحصار گرفته و حقوق دیگر ملتها را پایمال می کنند، ارعاب و ترساندن مردم به منزله ابزاری برای تضمین این بی عدالتی ها رخ می نمایاند.
علاوه بر این با در نظر گرفتن چند بعدی بودن تروریسم، نمی توان با تمرکز بر تنها یک علت، موجبات امحای کامل آن را فراهم کرد. بلکه بدون توجه به ویژه به رابطه نظام سلطه با شکل گیری تروریسم بین المللی نمی توان در روند مبارزه با تروریسم توفیق یافت.
د- جهانی شدن مدیریت مبارزه با تروریسم هم از معیارهای توفیق در راهبرد بین المللی مبارزه با تروریسم است. جهانی بودن پدیده تروریسم، مستلزم جهانی شدن مدیریت مبارزه با آن است.
بدون شک، نگرانیهای جهانی، مدیریت و مشارکت جهانی می طلبد و همه افراد و اقشاری که از تروریسم رنج می برند باید در این نظام مشارکتی سهیم باشند. تجربه اقداماتی که به نام جامعه بین المللی طی سالهای گذشته علیه تروریسم صورت گرفته است، نشان داده که هنوز هم نگرانی از ترور به همان سبک گذشته و شاید هم بیشتر از گذشته، وجود دارد. پس، ساختار و نظام مدیریتی در قبال اقدامات تروریستی آنگونه که تاکنون جاری بوده است، قادر به امحای ترور نبوده است. البته روشن است وقتی مدعیان راهبردی نظام جهانی مبارزه با تروریسم، خود عامل و حامی تروریسم دولتی و غیردولتی هستند، نتایج چندان موثری را نمی توان انتظار داشت.
در خصوص تدوین راهبرد مبارزه با تروریسم و امحای آن، به نظر میرسد که باید چند محور مهم را که متضمن توصیف کارشناسانه وضعیت موجود، تحلیل آسیب شناسانه آن، ترسیم منطقی بایسته ها و همچنین رفتارشناسی متناسب با وضعیت های محتمل آینده (آینده شناسی) است، مورد توجه و تأکید ویژه قرار داد:
الف- رویکردهای ناظر بر تحلیل تروریسم باید نوسازی شود. اتخاذ رویکرد آسیب شناسانه، پیش شرطی است که ما را به درک صحیح از کاستی ها، چالش ها و علل ناکارآمدی یک دهه مدیریت ضد تروریسم در جهان رهنمون خواهد ساخت و دریچه های جدیدی را به حقیقت خواهد گشود.
ب- تروریسم دارای ابعاد گسترده است و از این رو، مقابله با تروریسم، در پرتو اقدام همه جانبه و دوراندیشانه ممکن خواهد شد تا در سایه آن امید به بهروزی و امنیت در دل نسل های مختلف تمامی جوامع انسانی، شکوفه های صلح و سلامتی به بار آورد.
ج- هر گونه تدبیر در پیشگیری و واکنش به تروریسم باید منطبق با موازین و هنجارهای اخلاقی، دینی و حقوقی باشد. تروریسم، تنها یکی از موانع صلح عادلانه جهانی است. نمی توان به صرف امحای تروریسم، بر موانع دیگر صلح جهانی افزود.
د- مدیریت صلحی جهانی و برای همگان، مشارکت همگانی می طلبد و در این رابطه، حضور و نقش آفرینی هماهنگ نخبگان و سازمان های غیر دولتی امری ضروری و حیاتی است.
هـ- لزوم شکلگیری فرهنگ صلح عادلانه در سازمان ملل متحد در راستای مبارزه با تروریسم موخر به نظر می رسد. از این رو، یک دهه از تأکید مجمع عمومی سازمان ملل متحد(قطعنامه 13/52 مورخ 15 ژانویه 1998) بر «فرهنگ صلح» می گذرد، اما در عناصری که برای درک جامعه شناختی از فرهنگ صورت گرفته است و در مولفههایی که برای شکلگیری چنین فرهنگی در عرصه صلح شناسایی شده است، هیچ جائی برای اساسی ترین ارزش ناظر بر رفتارهای اجتماعی و انسانی یعنی «عدالت» تعریف نشده، بلکه این مسأله حیاتی مورد بی توجهی قرار گرفته است.
ر- تعهد به تضمین رعایت حقوق بشر که در بسیاری از اسناد حقوق بشر تصریح شده است، نتیجه اصل حاکمیت و صلاحیت انحصاری دولت نسبت به قلمرو و افراد تحت صلاحیت آن می باشد. از اینرو، برای تضمین رعایت حقوق بشر دولتها ملزم به اتخاذ اقدامات حمایتی یا اعمال احتیاط مقتضی جهت پیشگیری، تحقیق، مجازات، جبران خسارت، یا رفع تعرض افراد خصوصی به حقوق و آزادی های دیگران هستند.»
بر این اساس، دولت نمیتواند در قبال اقدامات تروریستی که حقوق بشر و آزادیهای اساسی افراد تحت صلاحیت آن را به مخاطره می افکند و غالباً تخلف از حقوق بین الملل محسوب میشوند، حالت انفعال و بی تفاوتی پیشه کرده، و یا در تعقیب و مجازات تروریستها خواه اغماض و مسامحه، و خواه شدت عمل و رفتار غیر انسانی روا دارد. دولت در مقابل تروریستها واجد حق، و در مقابل قربانی و جامعه (ملی و بین المللی) دارای این تکلیف است که در پیشگیری و سرکوب اقدامات تروریستی از هیچ تلاشی دریغ نورزد.
به علاوه، تعهد به پیشگیری و واکنش در برابر تروریسم، بر منطقی همکارانه استوار است. نخست، دولتها در محدوده سرزمینی خود بار کامل ایفای این تعهد را بر عهده دارند. دوم، در مورد تروریسم در سایر سرزمین ها، تعهد آنها محدود به همکاری و کمک و یا اقدام بر اساس برنامه مشترک است. از اینرو، دامنه حقوق دولتها در فراهم کردن روشها و ابزارهای ایفای این تعهد، یادآور این تذکر اساسی است که «تعهد به پیشگیری و سرکوب تروریسم، اقدام دولتها بدون توجه به اصل حاکمیت سرزمینی کشورها را (که مغایر قواعد مسلم و آمره حقوق بین الملل است) توجیه نمی کند.»
در حال حاضر مبارزه با تروریسم که یکی از مهمترین تهدیدهای فراروی صلح جهانی است، تروریسم به خودی خود تعیین کننده نظام کنش و واکنش نیست. مقابله با تروریسم باید از نظمی منطقی تبعیت کند؛ نظمی که در مقابل همه پدیدارهای ضد صلح تعریف شده و در ارزشهای فطری، الهی و انسانی نهفته است. در همین جاست که کاستی های نظام بین المللی آشکار می شود. نظام بین المللی فاقد یک راهبرد روشن و جامع در مواجهه با تهدید و نقض صلح است؛ از اینرو، سازوکارها و تدابیر ضدتروریستی مقرر در اسناد بین المللی موجود، گاه جهت و مجرائی را در پیش گرفته اند که الزاماً با سایر تدابیری که در خصوص سایر مقوله های صلح جهانی ایجاد شده اند، سازگاری ندارند، بلکه تناقض و ناسازگاری های آنها در عمل به وضوح نمایان می شود.
صلح و امنیت جهانی، بیش از آنکه با سرکوب و ریشهکن کردن برخی از حرکتهای تروریستی به وجود میآید، که باید چنین ریشهکنیای صورت گیرد، اما فراتر از آن باید در تجدیدنظر در سیاستهای کلان جهانی و برنامهریزیهای سیاستمداران و طراحان سیاستهای جهانی برقرار شود. در این رابطه باید تاکید کرد که توجه نکردن به پایان دادن به شیوههایی که درصدد ایجاد نوعی از تضاد اجتماعی در سطح جهانی هستند، مهمترین عامل عقب افتادن جهان از قافله صلح و امنیت است. صلح و امنیت جهانی، در حقیقت، یک حرکت جمعی است که نیازمند یک ائتلاف جهانی است. این اتئلاف باید به دور از تبعیضها و بیعدالتیها صورت گیرد. یکی از عناصر اولیه چنین ائتلافی، شناخت عوامل اساسی و عاملین مهم تروریسم جهانی است. این شناخت نباید دچار یک تبعیض فلسفی، گروهی، انسانی و اعتقادی شود.
مبارزه با تروریسم برای تحقق صلح عادلانه جهانی باید راهبردهای مؤثری را اعمال نمود تا بتوان بر گونههای متفاوت آن فایق آمد. از اینرو، اتخاذ راهبردهای بازدارندهای همچون برنامهریزی جهت تقویت توان فکری تودهها، حفظ و تقویت مشروعیت سیاسی و گسترش روند توسعه سیاسی، شناخت و آگاهی کامل از واقعیتها، برنامهریزی سازماندهی شده برای تبیین حدود دولت و ملت جهت اخذ نتیجه مثبت از قضاوت مردمی، آگاه نمودن افکار عمومی از منبع واقعی ترس ناشی از تحرکات تروریستی میتواند به همراه دیگر مؤلفهها در پیشگیری و سرکوب تروریسم جهت نیل به اهداف آرمانی همچون صلح پایدار مؤثر واقع گردد.