تحريف و جعل، سلاح اپوزيسيون

Zan4

در سالهاي پس از انقلاب اسلامي جماعت فرار كرده از ايران ، هميشه مسائل و مواردي را مطرح كرده و با هياهو بپا كردن پيرامون آن سعي كرده است كه براي خود آبرو و اعتباري كسب كند وباصطلاح يك جنگ رواني را بر عليه جمهوري اسلامي براه بيندازد ، كه البته در موارد متعدد موفق بوده اند كه كشورهاي خارجي را نسبت به اوضاع ايران بدبين كنند.

اين جماعت اوضاع و احوال ايران را طوري تصوير كرده اند كه بسياري از ناظران خارجي تصوري همانند كوره هاي آدم سوزي و مرگ هيتلر در مورد ايران داشته اند ، و به همين خاطر هم هست كه هر گاه يكي از اين افراد گذارش به ايران مي افتد ، پي به دروغها اپوزيسيون برده و اختلاف فاصله بين واقعيت جامعه ايران با آنچه اين جماعت دروغگو مي گويند را فاحش يافته و حيرت نموده اند.

در ماههاي اخير اپوزيسيون دروغهايي را به هم بافت كه خودش مجبور به اعتراف در مورد دروغ بودن آنها شد.يكي از اين موارد در مورد تصوير زني بود كه به عنوان زني در حال سنگسار آن را مطرح نمودند و يكي هم خيالبافي هاي شهرام اعظم براي گرفتن پناهندگي بود.

در مورد اول وقتي اپوزيسيون تصميم گرفت كه تصوير اين زن را به عنوان يك سند در مورد سنگسار زنان جا بزند ، مقاله اي به قلم محمد ذاكري در سايت مهديس زده شده كه با زيركي و هوشياري مشت آنها را باز كرد و نشان داد كه قصد صحنه سازي و سوء استفاده از آن را داشتند و بلافاصله دستهاي پشت پرده به تكاپو افتادند تا به نوعي بتوانند اين رسوايي را مرمت كنند .

در اينجا ابتدا بد نيست كه مقاله دقيق آقاي ذاكري را مرور كنيم ، ايشان مي نويسد :

در اين عکس افراد عامي چيزهائي را ميبينند که عکاس/ مونتاژکار ميخواسته آنها ببينند .

افراد زيرک و کارشناس در اين عکس 7 چيز مشخص را ميبينند که هر کسي توانائي ديدن / تشخيص آنرا شايد نداشته باشد ! پس بيائيد خود را امتحان کنيد و ببينيد که شما تا چه انداز گول اين عکس را خورده ايد / نخورده ايد....

اول اجازه بدهيد ببينيم چه چيزهائي ديده ميشود / صاحب عکس خواسته ديده شوند و يا اصولاً صاحب اين عکس کيست و اين عکس اول از کجا آمده ؟

اين عکس در يکي از سايتهای مجاهدين خلق برای اولين بار و با ابعادی بزرگ به چاپ رسيد که خوب همه اين سازمان و رابطه اش با ايران را ميشناسند, پس نيازی به توضيح بيشتر نيست.

در عکس خانم زيبا روی و جوانی ديده ميشود ,مظلوم و با حالتي ملتمسانه .

يک پيره زني با قيافه (نيمرخ اما)عبوس و خشن (همراه خانمي ديگر که چهراش ديده نميشود) بهمراه 2 مرد قوی هيکل که در حال چال کردن دخترک ميباشند (عکس بزرگتر و واضحتر در ادامه اين مطلب آمده است)

زن مامور حتي زمان خاک کردن دخترک نيز به گردن اسلحه دارد, چه سنگدلاني پيدا ميشوند , آه , آه , آه...

Zan85

حال ادامه ماجرا و روی ديگر سکه....

بله , همينطور که در بالا ميبيند اين عکس پر از نقص است, بيائيد با هم اين اشکالات را مرور کنيم:

1- سلاحي که اين خانم بر کمر دارد اسلحه "يوزی" , ساخت کشور اسرائيل ميباشد که از 15 سال پيش بطور رسمي از رده سلاحهای مورد استفاده نيروهای نظامي و انتظامي ايران خارج گرديده.

2- شلوار نيروهای کميته, سپاه, دادستاني ,ارتش , انتظامي ... ايران از بدو انقلاب تا کنون بين زانو و مچ پایش جيبي نداشته !

3- طبق قانون اسلام شخصي که سنگسار ميشود صورت و تمامي بدنش بايستي در کفن پوشيده باشد . و در قانونهای ديگر مذاهب هم سنگسار وجود ندارد, (اما دستشون درد نکنه عجب حالي دادن و مدل عکسشون رو چه خانم قشنگ و جواني قرار دادن , آدم همينطوری هم دلش براش ميسوزه حتي با وجود لو رفتن قضيه)

توضيح: البته اگر روی طرف پوشيده ميشد ديگر عکس افکت خود را از دست ميداد و ميشد گمان کني در زير آن کفن يک مرد متجاوز , بيريخت ميباشد .

4- پيشاني بندهای بسيجيها و سپاهيها و... همه رنگي بوده ( سبز , قرمز , سياه ) , اما اين که اين آقا بسته (پيشاني بندی سفيد ويا با رنگي روشن و نزديک به سفيد) يک تل ميباشد که آن گيسوان بلند را حفظ کند , نه اين که مثلاً رويش يا حسين نوشته باشد و در ثاني تا حالا کسي زمان سنگسار کردن پيشوني بند نبسته !!! مگه ميخواسته تو عمليات خيبر شرکت کنه که مثلاً از امام حسين کمک بخواهد !! بابا ميخواد خاک بريزه کنار يارو و بعدش هم با سنگ بزنش...

5- اندکي آنطرف تر يک تپه ويا کوه ويا بلندی ميباشد در صورتيکه اطرف کسي که سنگسار ميشود باز است تا در شعاع يک دايره ای با " قطر" 10 متر مردم و بستگان شاکي جمع شده و به او سنگ بزنند... (اگر چه اينجا از مردمش هم خبری نيست) .

6- اورکت نيروهای مسلح ايران بدين صورت نبوده (سر دوشي نداشته) و حتي اورکت آمريکائيهائي نيز که آنزمان مردم ميپوشيدند سردوشي اش بدين شکل نبوده.

7- عکس صفحه پيش را که يک کپي از عکس ارژينال باشد را در يک برنامه اديتور عکس و گرافيک "فتوشاپ" باز کنيد, ميبينيد آن يک "Layer" در محيط "Grayscale" ميباشد ! بدين معنا که عکس عمداً با مختصات سياه و سفيد ضبط شده درصورتيکه عکسهای کنوني با کيفيتي بسيار مطلوبتر عرضه ميشوند ( اگر چه سياه و سفيد) , مثلاً چيزی مانند "Lab Color" . و اگر مونتاژ کار ميخواسته اينطور القاء کند که اين عکس , عکسي قديمي ميباشد نيز بايد گفت که آنزمان اصلاً چنين تکنيکي وجود نداشته و عکسهای ديجيتالي نيز که اکنون در اديتورهای مختلف ساخته ميشوند با مختصاتي بسيار بالاتر تهيه ميگردند. مانند همان مثال بالا !!!

پس از اين افشاگري ، خانمي بنام مهناز تميزي اطلاعيه اي صادر كرد كه بله ، من فيلمساز هستم و اين عكس مربوط به فيلمي است كه من در كشور هلند ساختم و همين عكس به مراجع بين المللي داده شده و تا سالها از آن استفاده مي كردند ( البته چون سند ديگري نداشته اند ) و حالا هر كس نمي داند ، بداند كه اين عكس مربوط به يك فيلم است !!!

خانم مهناز تميزي در اطلاعيه خود به تاريخ نوزدهم مارس 2005 توضيح مي دهد كه اين فيلم در سال 1994 در آمستردام ساخته شده است و در چندين فستيوال بين المللي و تلويزيون هلند به نمايش در آمده است .

بعد اين خانم مي گويد كه اين فيلم پايان نامه تحصيلي اش در آكادمي فيلم بوده است و حتي هنرپيشه فيلم نيز يك زن خارجي مي باشد و بلافاصله پس از نوشتن سناريو از طرف تلويزيون هلند خريداري شده است !

مورد بعدي مربوط به دروغ هاي شهرام اعظم بود كه از همان ابتدا هم معلوم بود كه ايشان مي خواهد از جنازه زهرا كاظمي براي خود نان و آبي به دست آورد و اپوزيسيون از آنجا كه به شدت كفگيرش به ته ديگ خود خورده است و بخصوص سازمان مجاهدين كه اين روزها بد جوري سر خودشان را به ديوار مي كويند ، حرفهاي اعظم را در بوق و كرنا كردند.

حرفهاي اين آقاي دكتركه چند وقت ديگر به آرشيو سوختگان و تاريخ مصرف گذشته ها خواهد پيوست ، آنقدر پرت وپلا بود كه نيما راشدان يكي از نويسندگان خارج از كشور براي حفظ حيثيت و آبروي خود و دوستانش به ميدان آمده و آنها را به خاطر استقبال از اين اراجيف تقبيح كرد .راشدان در مقاله اي با عنوان « شهرام اعظم دروغ مي گويد! » چنين مي نويسد :

لااقل براي من ترديدي وجود ندارد که بخش اصلي اظهارات فردي به نام « شهرام اعظم » که خود را پزشک ويژه « زهرا کاظمي » معرفي نموده است ، کذب محض است.

پيش از اعظم نيز چند مورد از مهاجرين غيرقانوني ايراني ، براي اخذ اقامت کشورهاي غربي داستانهايي بعضا پيچيده تر از « شهرام اعظم » را سر هم بندي نمودند که فقط و فقط به کسب اعتبار براي دستگاههاي اطلاعاتي و قضايي جمهوري اسلامي ايران انجاميد. شاخص ترين اين موارد اظهارات « احمد بهبهاني » فردي بود که ادعا مي کرد « ايران در انفجار لاکربي دست داشته است» - بهبهاني نيز خود را « از مديران ارشد دستگاه اطلاعاتي ايران معرفي مي نمود » ، ماجراي بهبهاني ، که حتي تا پخش در CBS 60 Minutes دنبال شد. زيانهاي جبران ناشدني هم براي منابع خبري قديمي و هم روزنامه نگاران جوان ايراني در ايالات متحده به دنبال داشت. تيم کارشناسان آمريکايي که براي بازجويي از احمد بهبهاني به استانبول آمده بودند ، سر آخر بهبهاني را محتاج مراجعه به پزشک متخصص بيماريهاي رواني دانستند. احمد بهبهاني يک کلاهبردار حرفه اي و جاعل چک از آب درآمد.

موارد بسيار است. پناهنده ايراني ديگري در هايم پناهندگان يکي از شهرهاي آلمان ۲ روز پس از فاجعه ۱۱ سپتامبر ادعا کرد اسنادي را در اختيار دارد که اثبات مي کند ايران در عمليات ۱۱ سپتامبر دست داشته است ، کارشناسان آمريکايي بلافاصله او را نيز در حضور مقامات آلماني بازجويي کردند: نتيجه تحقيقات«ديوانه کلاهبردار »!

آقاي شهرام اعظم تنها اندکي بيش از Public در جريان جزئيات مربوط به قتل زهرا کاظمي قرار دارد ، منبع اطلاعات ناچيز و مخدوش او مي توانسته دوست ، همکلاسي و يا حتي پزشک وظيفه اي از صدها سرباز پزشک بهداري کل سپاه باشد. نيروهاي بيمارستان بقيه الله الاعظم (۲) در خيابان ملاصدرا بر خلاف اطلاع آقاي اعظم نيروي اداره بهداري کل سپاه اند و نه وزارت دفاع. پزشک وظيفه در بيمارستان وجود دارد ، اصولا مقر اصلي بهداري کل سپاه در ضلع جنوبي سايت بيمارستان است. (درب خيابان شيخ بهايي ).

حال باور اين نکته که با وجود دهها پاسدار پزشک رسمي ، پاسدار انترن و اکسترنهاي دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله - از فردي که تاکنون درباره عضويت خود در کادر پزشکي بقيه الله يک کلمه توضيح نداده است استفاده شود ، جاي ترديد است. حتي اگر شهرام اعظم کادر وظيفه يا پيماني بهداري کل سپاه بوده باشد ( که اساسا چنين ادعايي نمي کند ) باز ادعاهاي وي کذب محض است...

و در ادامه نوشته است :

من از بازتاب کانادايي اظهارات شهرام اعظم متعجب نيستم ، کساني که با ميزان کارآيي بخش ايران دستگاه سياست خارجي کشورهاي اروپايي و کانادا آشنايي دارند ، به خوبي مي دانند که اطلاعات دستگاه سياست خارجي اروپا و کشورهايي نظير کانادا و استراليا از ايران ، به شدت مخدوش ، نادقيق و غيرقابل اتکا مي باشد. تعجب و تحير من به بازتاب اظهارات شهرام اعظم در رسانه هاي فارسي زبان برون مرزي است. امري که فاجعه بار است. يا رسانه هاي فارسي زبان برون مرزي کارشناس مسلط به اوضاع سياسي ايران ندارند ، يا کارشناسان نظراتي مغاير با واقعيات را ارائه مي دهند و يا سردبيري اصولا بدون بهره گيري از نظر کارشناسان ، اساسا هر چه را خود صلاح مي داند روي آنتن مي فرستد و يا ....

، بطور مثال « مسعود بهنود » همکار بي بي سي - از مسلط ترين کارشناسان سياسي ايران مي باشد. بهنود - اوين ، بند ۲۰۹ - فضاي بازجويي کارشناسان وزارت اطلاعات و ... را تجربه کرده است. براي من غيرقابل باور است افرادي مثل بهنود ، نبوي ، شمس و ديگراني که « اوين نيمه پاياني دهه ۷۰ » را خوب مي شناسند ، جلوي انتشار گزارشي که از « تجاوز جنسي به متهم داراي پروفايل بين المللي در بند ۲۰۹ مي گويد » را نگيرند.

راشدان مي گويد :

هر که به قدر سر سوزني با رفتارهاي بازجويان امنيتي ايران آشنايي داشته باشد ، هر فعال سياسي صاحبنام و حتي کمتر شناخته شده که در سالهاي اخير يکساعت بازجويي شده باشد ، مي تواند تصديق کند که تجاوز جنسي در مجموعه بازجويي وزارت اطلاعات و آنهم در اوين محال است. بازجويان دستگاههاي امنيتي جمهوري اسلامي ايران - شورشيان جنجويت سودان نيستند ، آنها امروز افرادي آموزش ديده - پيچيده - تحصيلکرده و نسبتا آشنا به متدهاي بازجويي دهه ۸۰ ، کشورهاي کمونيستي اند.

چنين بازجويي امکان ندارد به متهم و آنهم متهم شناخته شده بين المللي تجاوز جنسي کرده ، چنين گرداب مهلک بي آبرويي بين المللي را سبب شود.

نيما راشدان در انتها سئوالاتي را از دوستان مطبوعاتي و همكارش مي پرسد كه همچنان بي پاسخ مانده است ، او مي نويسد :

نگارنده اين يادداشت ، وضعيت رسانه هاي فارسي زبان خارج از کشور ايران را به لحاظ رعايت معيارهاي حرفه اي بسيار نااميد کننده ارزيابي مي کند. مورد شهرام اعظم گواهي است. کارمندان رسانه هايي نظير راديو فردا ، راديو بين المللي فرانسه و ... از بهترين دوستان من به شمار مي روند. اما باور کنيد بخاطر زندگي حرفه اي خود و به احترام شرافت شغلي مان ، مي بايستي ماجراي « شهرام اعظم » را ده بار و صدبار مرور کنيم ، چرا اينقدر ساده گول خورديم؟

بسياري از سياستمداران دولتهاي غربي فهميده اند كه اپوزيسيون ايران تا چه اندازه دروغگو است و همين دولت هلند كه فيلم سنگسار در آن ساخته مي شود ( البته اسم اصلي فيلم سنگ است ) رسماً اعلام مي كند كه در ايران امنيت است و متقاضيان پناهندگي سياسي را اخراج مي كند و همين دولت كانادا كه بخاطر منافعش جنجال زهرا كاظمي براه مي اندازد و درست در همين روزها متقاضيان پناهندگي را به ايران ديپورت مي كند!!

آنچه در اين بين مي ماند ، اپوزيسيوني بي آبرو و دروغگو است كه فقط براي گرم نگه داشتن كاسبي خود دست به اين كارها مي زند


فروردین 1403
شنبه 1 شنبه 2 شنبه 3 شنبه 4 شنبه 5 شنبه جمعه
1
2
3
4
5
8
9
10
11
12
16
17
18
19
20
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31