گزارش چهارشنبه هفته گذشته گروه تحقیقاتی آمریکای جدید حکایت از این امر دارد طی ۱۴ سالی که از حملات ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ میگذرد، تعداد کسانی که از سوی نژادپرستان سفیدپوست، افراطگرایان راستگرا و دیگر تروریستهای داخلی غیرمسلمان کشته شدند، تقریبا ۲ برابر افرادی است که به دست کسانی کشته شدند که محرک آنها ایدئولوژی جهادی بوده است.
این گزارش پس از آن منتشر شد که حمله یک جوان سفید پوست به کلیسای سیاهپوستان خبرساز شد. در واقع حمله هفته گذشته یک جوان نژادپرست افراطی به کلیسای امانوئل در شهر چارلستون ایالت کارولینای جنوبی، خونینترین حادثهای است که پس از حوادث ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ از سوی یک افراطی راستگرا در خاک آمریکا صورت گرفته است. دیلان روف ۲۱ ساله پیش از شلیک با حاضران به مدت یک ساعت در بخش قرائت خانه کلیسا نشسته بود و قبل از آنکه ۹ زن و مرد سیاه پوست را به خاک و خون بکشد، خطاب به آنها گفته بود که میخواهد جنگی نژادی را آغاز کند.
این گزارش تحت عنوان رشد افراطگرایی داخلی بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۵ با استفاده از پایگاه دادهای تهیه شده که اطلاعاتی لازم درباره شهروندان و ساکنان دائمی در خاک آمریکا ارائه میدهد که درگیر فعالیت افراطگرای خشونتبار هستند و دریافته است که ۴۸ نفر در این بازه زمانی از سوی افرادی کشته شدند که گزارش آنها را تروریستهای غیرمسلمان نامیده است در حالی که در همین مقطع زمانی 26 نفر از سوی کسانی که خود را جهادی نامیده اند، کشته شده اند.
به خاک و خون کشیده شدن ۹ شهروند آمریکایی، آفریقایی در کلیسایی در چارلستون بهدست یک نژادپرست سفیدپوست قسم خورده به نوبه خود اقدامی دردناک است اما این حادثه تنها یکی از حوادث خونبار از مجموع حملات مرگبار از سوی افرادی است که تنفر نسبت به دیگر نژادها سراسر وجودشان را فرا گرفته و خود را متعلق به جنبش شهروند مستقل میدانند که برای هیچ قاعده و قانونی ارزشی قائل نیستند و طی حملات خود افسران پلیس، اعضای اقلیتهای نژادی و دینی و شهروندان معمولی را هدف تیراندازی خود قرار دادهاند.
در کشوری که خود را مهد دمکراسی و پایبندی به اصول لیبرالیستی و آزادی فردی میداند و دسترسی به تفنگ در فروشگاه به مانند دسترسی به یک بستنی امکانپذیر است، طبیعی است که فردی که تحت بمباران گسترده رسانهای در قبال اقلیتهاست و تبعیض نژادی با وجود ادعای دولتمردان مبنی بر ریشهکنی آن همچنان در گوشه و کنار آمریکا موج میزند، کینه و نفرت در قبال آنها به دل گرفته و خشاب پر از گلوله را در تیراندازی به بیگناهان خالی کند.
کشتهشدن چند جوان سیاهپوست در شهرهای فرگوسن، نیویورک و مناطقی در بالتیمور بهدست چند افسر پلیس که برای هفتهها تیتر اصلی رسانههای داخلی و بینالمللی بود و اقدامی از سوی دستگاه قضایی برای محاکمه و رسیدگی به پرونده این افسران خاطی صورت نگرفت، از اذهان پاک نشده بود که یک سفیدپوست دیگر با اسلحهای پر جان ۹ شهروند را گرفت که اتفاقا آنها نیز رنگینپوست بودند. وجه مشترک حوادث فرگوسن، نیویورک، بالتیمور و دیگر مناطق آمریکایی این است که قربانیان، سیاهپوست و ضاربان همگی سفیدپوست بودهاند. حال اگر این رویدادها را متاثر از تنفر علیه نژاد سیاه و تبعیض نژادی ندانست باید آن را چه نامید؟
گزارش گروه تحقیقاتی آمریکای جدید مبنی بر کشتهشدن بیگناهان به دست افراطگرایان به نوعی در تضاد با رویه و سیاستی است که دولت آمریکا طی سالهای پس از حوادث ۱۱سپتامبر در پیش گرفت که طی آن هر اقدام خشونتباری که در خاک آمریکا بروز میکرد به نوعی منتسب به مسلمانان و مبتنی بر دیدگاههای مذهبی آنها بوده است حال آنکه گزارش این مرکز از این واقعیت حکایت دارد که تعداد شهروندانی که به دست افراطگرایان و نژادپرستان سفید کشته میشوند، به مراتب بیشتر از تعداد کسانی است که از سوی افرادی هدف گلوله قرار میگیرند که تفکرات ایدئولوژیک دارند.
جان جی. هورگان محققی که در دانشگاه لوول ماساچوست بر روی تروریسم مطالعه میکند، میگوید: عدم انطباق بین برداشتهای عمومی و موارد واقعی برای متفکران و محققان درباره مسائل تروریستی کاملا روشن است. اکنون این ایده پذیرفته شده است که تروریسم ناشی از تفکرات جهادی در آمریکا بهشدت مورد تبلیغات و بزرگنمایی قرار گرفته در حالی که این باور وجود دارد تهدیدات از سوی خشونتهای راستگرایان نادیده گرفته میشود.
با این حال به رغم تعدد حوادث ناشی از افراطگرایی و نژادپرستی در خاک آمریکا، برداشت عمومی و رسانههای اصلی در برابر به کارگیری واژه تروریسم در توصیف بنیادگرایان رشد کرده در خاک آمریکا مقاومت می کند به گونهای که جیم نورکاس خبرنگار سایت انصاف و صحت در گزارش در مقالهای مینویسد که رسانههای بزرگ به طور آشکاری از به کار بردن واژه تروریست در ارتباط با دیلان روف عامل کشتار کلیسای چارلستون طفره میروند حتی با وجود آنکه به نظر می رسد قتل عام روی داده، با تعریف حقوقی از تروریسم همخوانی دارد که به جنایات خشونتباری اشاره دارد که به نظر میرسد هدفمند بوده و به منظور ارعاب و اجبار یک جمعیت غیرنظامی روی میدهند.
عبدالقادر عسمل یک پزشک بازنشسته و سخنگوی جامعه مسلمانان بوستون به نیویورک تایمز گفت: «اگر غیرمسلمانان در حوادث تروریستی نقش داشته باشند، رسانههای بزرگ به دنبال پیداکردن ویژگیهای روانشناختی و روحی و روانی هستند که علت دستزدن به جنایت را توجیه کند اما اگر فردی مسلمان در حوادثی مشابه هم دست داشته باشد، رسانهها فرض را بر این میگذارند که این فرد بر اساس اصول دینی و مذهبی خود اقدام کرده است.
به عبارتی دیگر، رسانهها و دولت آمریکا خط مشی خود را در قبال حوادثی اینچنینی کاملا مشخص کردهاند: اگر شهروند سفیدپوست با انگیزههای نژادپرستانه و افراطگرایانه با تیراندازی به رنگینپوستان و اعضای دیگر اقلیتها آنها را به خاک و خون بکشند، مسئولیت رسانهها و مقامات دولتی این است که طی پوشش رسانهای حساب شده، جنایات این شهروند را ناشی از عوامل روحی و روانی و روانپریشی، مشکلات اجتماعی و خانوادگی وغیره توجیه نمایند اما اگر فرد مسلمانی حتی در حادثهای نقش داشته باشد که موجب رنجش یک شهروند آمریکایی شده باشد، ناشی از دیدگاههای مذهبی وی بوده و اقدام چنین فردی مستوجب انطباق با واژه تروریسم است و رسانهها و دولتمردان در این راستا وظیفه خطیری دارند که در راستای منافع ملی و عالیه آمریکا با پوشش رسانهای گسترده به اطلاع جهانیان برسانند که یک مسلمان در اقدامی باعث رنجش یک شهروند آمریکایی شده و دست به اقدامی تروریستی زده است.!
این معیار دوگانه در چگونگی رفتار هیات حاکمه آمریکا با اقلیتهای مذهبی و نژادی به خصلت و ویژگی دائمی تمامی دولتهای آمریکا تبدیل شده است و از این منظر حمله خونین روف به یک کلیسا را صرفا نباید ناشی از تنفر و خشم یک نفر دانست بلکه این عملی متجلی کننده و تبدیلشدن تنفر نژادی و برتری نژاد سفید به یک هنجار اجتماعی است که جامعه آمریکا را تحت الشعاع قرار داده و اقلیتهای مذهبی و نژادی را از بسیاری از حقوق شهروندی محروم کرده است. اگر روف تروریست نیست پس تروریست کیست؟
منبع: فارس